نوشته شده توسط : feraghat90

  

   

ماه ذیحجّة، از ماه هاي شريف و برجسته سال است و به خاطر بر خورداري از موقعيّت هاي مهمّ عبادي، اجتماعي و تاريخي در جايگاه رفيع و منزلت عالي ديني ومذهبي قرار دارد. دهه اول ماه ذیحجّة از ايام معروف سال و روز هاي ويژه حجّ و زيارت خانه خدا است. ماه ذیحجّة دوازدهمين و آخرين ماه قمري است که در پايان آن، سال هجري قمري به پايان مي رسد و سال جديد قمري دیگری آغاز مي گردد. خداوند متعال ماه ذیحجّة را براي عبادت، زيارت، مسافرت، ترک جنگ و قتال برای مردم تعيين کرده و قرآن مجيد حفظ حرمت آن را بر همه مردم به ويژه مسلمانان، لازم و واجب شمرده و اسلام اين ماه را ...

   پست های موجود در آرشیو موضوعی و یا مرتبط با موضوع: عفاف   

1 2 3 4 5

۵۹ ۵۸  ۶۰  ۵۷ ۵۶  ۵۵  ۵۴ ۵۲ ۵۳  ۵۱ ۵۰ ۴۹  ۴۸ ۴۷ ۴۴ ۴۶ ۴۵ ۴۲ ۴۱   ۴۳ ۴۰ ۳۸ ۳۹  ۳۷ ۳۶ ۳۵ ۳۴ ۳۳ ۳۲ ۳۰ ۳۱  ۲۸ ۲۹  ۲۷ ۲۶ ۲۵ ۲۴ ۲۳ ۲۱ ۲۲ ۲۰ ۱۹ ۱۸ ۱۷ ۱۶ ۱۴ ۱۵ ۱۳ ۱۲ ۱۱ ۱۰ ۹ 8  6 7  

                    

                                                                    ماه ذیحجّة‏ الحرام

ماه ذیحجّة، از ماه هاي شريف و برجسته سال است و به خاطر بر خورداري از موقعيّت هاي مهمّ عبادي، اجتماعي و تاريخي در جايگاه رفيع و منزلت عالي ديني ومذهبي قرار دارد. دهه اول ماه ذیحجّة از ايام معروف سال و روز هاي ويژه حجّ و زيارت خانه خدا است. ماه ذیحجّة دوازدهمين و آخرين ماه قمري است که در پايان آن، سال هجري قمري به پايان مي رسد و سال جديد قمري دیگری آغاز مي گردد. خداوند متعال ماه ذیحجّة را براي عبادت، زيارت، مسافرت، ترک جنگ و قتال برای مردم تعيين کرده و قرآن مجيد حفظ حرمت آن را بر همه مردم به ويژه مسلمانان، لازم و واجب شمرده و اسلام اين ماه را از ماه هاي حرام سال دانسته است.(1) اسامی ماه هاي حرام سال عبارتند از: محرّم، رجب، ذيقعده و ذيحجّه؛ که از ميان آن ها ماه هاي ذيقعده، ذيحجّه و محرّم الحرام به هم پيو سته و ماه رجب، جدا از آن 3ماه واقع شده و به ماه حرام ديگري متصل نيست. پيامبر اسلام (ص)فرمود:خداوند متعال از ميان هر مجموعه چهار چيز را بر گزيد. از ميان ماه هاي سال چهار ماه را انتخاب کرد و آن ها عبارتند از:رجب، شوال، ذيقعده و ذيحجّه. همچنين ازميان روزها چهار روز را برگزيد وآن ها عبارتند از: روز جمعه، روز ترويه[هشتم ذيحجّه]، روز عرفه[نهم ذي حجّة] و روز اضحي[دهم ذيحجّه و عيد قربان]. (2)

 اعمال ماه ذیحجّة‏ الحرام

درباره ماه رمضان وارد شده است که افضل ماه ها است. روزها و ساعات آن، افضل روزها و ساعات است ولي اين ماه نيز براي بعضي از روزهايش فضيلتي وارد شده است علاوه بر ماه رمضان.ماه رمضان را بالذّات فضيلتي بر ساير ماه ها است اما در ذیحجّة براي روز غدير برتري از جهت امر ولايت و اکمال دين و اتمام نعمت است که در آن روز به ظهور رسيده است و هر يک از این دو ماه از جهتي برتري دارند نه از تمام جهات.  بالجمله امر اين ماه جداً عظيم است. در اعمال مشترک اين ماه، اين گونه آمده است:

 1.      روزه گرفتن نه روز اول اين دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.

2.      خواندن 2رکعت نماز بين مغرب و عشاء در دهه اول، در هر رکعت بعد از حمد 1مرتبه توحيد وآيه(و واعدنا)

3.      از روز اول تا عصر عرفه، بعد نماز صبح و پيش از مغرب، خواندن دعا امام صادق ع(اللهم هذه الايام....مفاتيح).

4.   در هر روز از دهه، اين تهليلات را با ثواب بسيار که از اميرالمؤمنين (ع) نقل است را بخواند. اگر روزي ده مرتبه بخواند بهتر است.(لا اله الا الله عدد الليالي.....مفاتيح).

5.   در هر روز از دهه، خواندن 5دعايي را که جبرئيل براي عيسي(ع) از جانب حقّ هديه آورد. آن 5دعا اين است (اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له له الملک...مفاتيح). اگر هر روز 100مرتبه بخواند بهتر است.

 فضيلت ماه ذيحجّه

دعا به هنگام رؤيت هلال و توجه به فضيلت‏بعضى از روزهاى اين ماه ضرورى است. دهه اول ذيحجّة و روز «عيد غدير»  كه روز اكمال دين و اتمام نعمت است  اهميت‏بسيارى دارد. روز غدير و اعمال آن، فرصتى براى تكامل انسان است. توجّه به شب و روز «عرفه‏» و دعاى مخصوص اين روز از زبان امام حسين‏عليه السّلام و زيارت سيد الشّهداعليه السّلام، توجه به برادران دينى و دعا در حق آنان و... از جمله كارهايى است كه ارزش بسيارى دارد. خطبه رسول‏صلّى الله عليه وآله در مسجد خيف و مباهله آن حضرت با نصاراى نجران و اهميت ولايت و محبت على‏عليه السّلام، از نكات اين ماه است. سوره هل اتى  در شان اهل بيت‏عليهم السلام  در اين ماه نازل شد و اهميت ايشان را بيش از پيش نمايان ساخت. دهه ي اول ذيحجّة ايّامش، ايّام معلومات است كه در قرآن مجيد ذكر آن شده است‏ و در نهايت فضيلت و بركت است. از رسول خدا صلّى الله عليه و آله مروى است كه: عمل خير و عبادت در هيچ ايّامى نزد حق تعالى محبوب تر از اين دهه نيست. آن چه در اعمال این ماه مورد نظر است عبارت است از:

 1.      اهتمام در تحصيل اخلاص;

2.      توجه به معانى عبادت و عمق آن ها;

3.      تكميل صورت عبادات و مناجات عاشقانه و عارفانه با خداوند متعال.(3)

 روز اول:

روز بسيار مبارکي است و در آن چند عمل وارد است: اول روزه که ثواب روزه هشتاد ماه را دارد، دوم خواندن نماز حضرت فاطمه(ع) و شيخ فرموده که روايت شده که آن چهار رکعت است به دو سلام مثل نماز اميرالمؤمنين(ع) در هر رکعت حمد يک مرتبه و توحيد پنجاه مرتبه و بعد از سلام تسبيح آن حضرت بخواند و بگويد (سبحان ذي العزّ الشامخ المنيف..... مفاتيح)، سوم دو رکعت نماز نيم ساعت پيش از زوال در هر رکعت حمد يک مرتبه و هر يک از توحيد و آية الکرسي و قدر ده مرتبه، چهارم هر که از ظالمي ترسد در اين روز بگويد (حسبي حسبي حسبي من سؤالي علمک بحالي) تا حق تعالي کفايت کند شر ظالم را از او و بدان که در اين روز متولد شده حضرت ابراهيم(ع) و در اين روز به روايتي تزويج شده حضرت فاطمه(س) با اميرالمؤمنين(ع).

 روز هفتم:

سنه صد و چهارده وفات حضرت امام محمد باقر(ع) در مدينه واقع شده و روز حزن شيعه است.

 روز هشتم:

روز ترويه است و روزه اش فضيلت دارد و روايت شده کفاره شصت سال است و شيخ شهيد غسل اين روز را مستحب مي داند.

 شب نهم:

از ليالي متبرکه و شب مناجات با قاضي الحاجات است و توبه در آن شب قبول و دعا در آن مستجاب است و کسي که آن شب را به عبادت به سر آورد اجر صد و هفتاد سال عبادت داشته باشد و از براي آن شب چند عمل است: اول بخواند اين دعا را که روايت شده هر که بخواند آن را در شب عرفه يا در شب هاي جمعه خداوند بيامرزد او را (اللهم يا شاهد کل نجوي..... مفاتيح)، دوم بخواند آن هزار مرتبه تسبيحات عشر را که سيد ذکر فرموده در اعمال روز عرفه، سوم بخواند دعا( اللهم من تعبأ و تهيأ..... مفاتيح) را در روز عرفه و شب و روز جمعه نيز وارد است و ذکر آن در اعمال شب جمعه گذشت، چهارم زيارت کند امام حسين(ع) و زمين کربلا را و بماند در آنجا تا روز عيد تا آن که از شر آن سال نگاه داشته شود.

 روز نهم:

روز عرفه و از اعياد عظيمه است اگر چه با اسم عيد ناميده نشده است و روزي است ذي الحجّه که حق تعالي بندگان خويش را به عبادت و طاعت خود خوانده و موائد جود و احسان خود را براي ايشان گسترانيده و شيطان در اين روز خوار و حقيرتر و رانده تر و خشمناک ترين اوقات خواهد بود و از براي اين روز اعمالي چند است: اول غسل، دوم زيارت امام حسين(ع) که مقابل هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بلکه بالاتر است، سوم بعد از نماز عصر پيش از آنکه مشغول به خواندن دعاهاي عرفه شود دو رکعت نماز بجا آورد در زير آسمان و اعتراف و اقرار کند نزد حق تعالي به گناهان خود تا فائز شود به ثواب عرفات و گناهانش آمرزيده گردد و اعمال مخصوصه ديگرد که شرح آن در کتاب مفاتيح الجنان موجود است و ذکر آن در اين مختصر نمي گنجد.

 شب دهم:

از ليلي متبرکه و از آن چهار شبي است که احياي آنها مندوب است و درهاي آسمان در اين شب باز است و سنت است در آن زيارت امام حسين(ع) و دعاي (يا دائم الفضل علي البرية..... مفاتيح)

 روز دهم:

روز عيد قربان است و بسيار روز شريفي است و اعمال آن چند چيز است: اول غسل که سنت مؤکد است و بعضي از علما واجب دانسته اند، دوم نماز عيد به همان نحو که در عيد فطر آمده است لکن در اين روز مستحب است که افطار بعد از نماز از گوشت قرباني شود، سوم خواندن دعاهايي که وارد شده پيش از نماز عيد و بعد از آن و بهترين دعاهاي اين روز دعاي چهل و ششم و چهل و هشتم صحيفه کامله باشد، چهارم خواندن دعاي ندبه، پنجم قرباني، ششم خواندن تکبيرات است براي کسي که در مني باشد عقب پانزده نماز و براي کساني که در ساير شهرها هستند عقب ده نماز، از ظهر روز عيد تا صبح دوازدهم.

 روز پانزدهم:

سنه 212 ولادت امام علي النقي(ع) واقع شده است.

 شب هجدهم:

شب عيد غدير و شب با شرافتي است.

 روز هجدهم:

این روز عيد الله اکبر، عيد آل محمد(ع) و از عظيم ترين اعياد اسلامی است. نامش در آسمان روز "عهد معهود" است و در زمين روز "ميثاق مأخوذ" و "جمع مشهود" است. اعمال آن چنين است:

 1.      غسل؛

2.      دعاي ندبه،

3.      روزه که کفاره شصت سال گناه است، 

4.      زيارت حضرت اميرالمؤمنين، علی بن ابی طالب(ع)،

5.      خواندن دعاي (اللهم اني اسئلک بحق محمد.... مفاتيح)،

6.      انجام 2رکعت نماز که در سجده 100بار شکر خدا کند پس از سجده بخواند (اللهم اني اسئلک بأن لک الحمد.... مفاتيح)،

7.   به جا آوردن غسل و دو رکعت نماز در نيم ساعت پيش از زوال، در هر رکعت حمد 1مرتبه و توحيد 10مرتبه و آيةالکرسي 10مرتبه و سوره قدر 10مرتبه. پاداش این عمل،برایر است با: 100هزار حجّ، 100هزار عمره و بر آورده شدن آسان حوائج دنيا و آخرت.

 روز بيست و چهارم:

در این روز رسول خدا(ص) با نصاراي نجران مباهله کرد . در اين روز حضرت اميرالمؤمنين(ع) در حال رکوع انگشتري خود را به سائل داد. در اين روز شريف چند عمل است:

 1.      روزه،

2.      غسل،

3.      نماز مثل روز عيد غدير در وقت، کيفيت و ثواب،

4.      خواندن دعاي مباهله که شبيه به دعاي سحرهاي ماه رمضان است( اللهم اني اسئلک من بهائک بأبهاه...)

 روز بيست و پنجم:

سوره "هل أتي" در حقّ اهل بيت(ع) نازل شد. زیرا آنان 3روز روزه گرفتند. افطار خود را به مسکين، يتيم و اسير دادند و به آب افطار نمودند. در این روز؛ روزه داری، پرداخت صدقه، خواندن زيارت جامعه و دعاي مباهله مناسب است.

 روز آخر ذي الحجّه:

که آخر سال عرب است دو رکعت نماز کند در هر رکعت حود يک مرتبه و توحيد و آيةالکرسي ده مرتبه و بعد از نماز بگويد (اللهم ما عملت في هذه السنة..... مفاتيح) پس چون گفت اين را، شيطان گويد واي بر من هر چه من تعب کشيدم در حق او در اين سال، همه را خراب کرد به اين کلمات و شهادت دهد سال گذشته براي او که سال خود را به خير ختم نمود.

 

پی نوشت:

1. إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ؛ تعداد ماه‏ها نزد خداوند در كتاب الهى، از آن روز كه آسمان ها و زمين را آفريده، دوازده ماه است؛ كه چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع مى‏باشد.) اين، آيين ثابت و پابرجا(ى الهى) است! بنا بر اين، در اين ماه‏ها به خود ستم نكنيد(و از هر گونه خونريزى بپرهيزيد)! و(به هنگام نبرد) با مشركان، دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها دسته جمعى با شما پيكار مى‏كنند؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است!.(توبه،36)

2. الخصال [شيخ صدوق]، ج1، ص225.

3. ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي، المراقبات، ص 195 - 280 با تلخیص و شیخ عبّاس قمی، مفاتيح الجنان، فصل ششم، اعمال ماه ذي الحجّه.

     

 



:: برچسب‌ها: ماه ذیحجّة ,
:: بازدید از این مطلب : 637
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : چهار شنبه 26 مهر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

 دحو الارض

  

بیست و پنجم ماه ذوالقعده

     

 

دحو الارض، مطابق با بیست و پنجم ماه ذوالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید. از این روز، بخش هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و ...

 

دحو الارض

                                 

پست های موجود در آرشیو موضوعی و یا مرتبط با موضوع: عفاف 

1 2 3 4 5

 ۵۴ ۵۲ ۵۳  ۵۱ ۵۰ ۴۹  ۴۸ ۴۷ ۴۴ ۴۶ ۴۵ ۴۲ ۴۱   ۴۳ ۴۰ ۳۸ ۳۹  ۳۷ ۳۶ ۳۵ ۳۴ ۳۳ ۳۲ ۳۰ ۳۱  ۲۸ ۲۹  ۲۷ ۲۶ ۲۵ ۲۴ ۲۳ ۲۱ ۲۲ ۲۰ ۱۹ ۱۸ ۱۷ ۱۶ ۱۴ ۱۵ ۱۳ ۱۲ ۱۱ ۱۰ ۹ 8  6 7  

    

دحو الارض  دحو الارض  دحو الارض


     

 

دحو الأرض در فرهنگ دینی

1. تعریف:
دحو الارض، مطابق با بیست و پنجم ماه ذوالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید. از این روز، بخش هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و بیت ا... الحرام بود. به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات (والارض بعد ذلک دحاها) به همین واقعه اشاره دارد.  در متون و روایات دینی، ‌برای این روز و شب پیش از آن آثار و بركاتی ذكر شده است.
 
2. معنای لغوی:
در مجمع البحرین آمده است که: قوله تعالى: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها [79/ 30] أی بسطها، من" دحوت الشی‏ء دحوا" بسطته. و درحدیث است " یوم دحو الأرض"أی بسطها من تحت الکعبة، و هو الیوم الخامس و العشرون من ذی القعدة. و فیه:" خرج علینا أبو الحسن یعنی الرضا (علیه السّلام) بمرو فی یوم خمسة و عشرین من ذی القعدة، فقال: صوموا، فإنی أصبحت صائما، قلنا: جعلنا الله فداک أی یوم هو؟ قال: یوم نشرت فیه الرحمة و دحیت فیه الأرض" « التهذیب ج 1 ص 306»قال بعض شراح الحدیث: فیه إشکال، و هو أن المراد من الیوم دوران الشمس فی فلکها دورة واحدة، و قد دلت الآیات على أن خلق السماوات و الأرض و ما بینهما فی ستة أیام، فکیف تتحقق الأشهر فی تلک المدة؟ ثم قال: و أجیب بأن فی بعض الآیات دلالة على أن الدحو متأخر.(مجمع البحرین، ج‏1، ص: 135)«دحوالارض» به معنى گستردن زمین است. دَحو از جهت لغوى به معنى گستردن است و بعضى آن را به معنى پرتاب کردن و تکان دادن چیزى را از محل اصلیش نیز معنا کرده‏اند و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک مطلب برمى‏گردد، بنابراین مراد از دحوالارض این است که در آغاز تمام سطح زمین را آب‏هاى حاصل از باران‏هاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود. این آبها تدریجاً در گودال‏هاى زمین جاى گرفتند و خشکى‏ها از زیر آب سربرآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد، (تفسیر نمونه، ج 26، ص 100) که به نظر برخى از مفسرین آیه 30 سوره نازعات وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها زمین را بعد از آن گسترش داد اشاره‏اى به همین گسترده شدن زمین دارد. به هر حال تعیین یک روز خاص مى‏تواند به عنوان زاد روز یا آغاز دوره‏اى باشد که زمین از وضع پیشین خود متحول گشته (پس از گذشت دوران‏هایى که مى‏گویند زمین کره مشتعلى بوده، رفته رفته سرد شده و بین از یکسرى تغییرات) سطح آن را مواد خاکى و عناصر اولیه پوشانده و آماده براى ظهور گیاهان و حیوانات گشته است. در برخى از احادیث نیز آمده است که زمین در آغاز از زیر کعبه فعلى گسترش یافته است. در کتاب سعد النفوس للنفوس المنضود ص28 در ذیل « هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و.....» آورده است که مدّ بمعنای همان دحوالارض می باشد که خداوند زمین را چون فرشی مبسوط کرد برای بندگان....در الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏30، ص: 90 روایتی از امام علی علیه السلام آمده است، عن إمام المتقین علی علیه السّلام: «إن شامیا سأله عن مکة المکرمة لم سمیت مکة؟ قال: لأن الله مک الأرض من تحتها، أی دحاها». و المک هو الدحرجة کما فی القاموس. فرد شامی از امام سوال نمود، چرا مکه را مکه نامیدند امام علیه السلام فرمود به این دلیل که زمین از زیر حرکت پیدا کرده است و مکّ به معنای حرکت منظم و اظطراب است و آنچه که در تفاسیر از دحوالارض به بسط و گسترش یاد میکنند منافی این معنا نیست، چرا که هر بسط و انبساطی ملزم به حرکت و اظطراب است. و عنه علیه السّلام أیضا: «فلما خلق الله الأرض دحاها من تحت الکعبة ثم بسطها على الماء». در کتب ادعیه و آداب و سنن شب و روزى به عنوان «دحوالارض» ضبط شده است که همان شب و روز بیست و پنجم ماه ذیقعده است و براى عبادت در این روز و روزه روز آن ثواب فراوانى نقل کرده‏اند و همچنین براى این روز نماز و دعاى مخصوصى نیز وارد شده است که دعاى این روز مشتمل بر مضامین عالى اخلاقى و اجتماعى و طلب رحمت و توفیق توبه و پیروزى اهل حق است، (تفسیر پرتوى از قرآن، تفسیر جزء سى‏ام، سوره نازعات، ذیل آیه 30).در مفاتیح‏الجنان در باب اعمال ماه ذیقعده روایتى نقل شده است که چنین است: از حسن بن على وشّار روایت است که گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا(علیه السلام) شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذیقعده پس فرمودند که امشب حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت عیسى(علیه السلام) متولد شده‏اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است پس هر که روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته است و در روایت دیگرى آمده است که در این مثل چنین روزى حضرت قائم(علیه السلام) قیام خواهند نمود. آنچه در مجموع استفاده مى‏شود این است که: این روز مبارکى است که رحمت الهى براى بندگان گسترش یافته، گسترش زمین در چنین روزى سمبل و نمادى از گسترش رحمت و فیض الهى براى بندگان اوست.

3. وقایع روز دحوالارض
بدانکه در بیست و پنجم ذى القعده، آدم صفى علیه السلام بدستیارى جبرئیل، خانه کعبه را برآورد و حجرالاسود را نصب کرد و این خانه، محل اسعاف مطالب و مطاف قادم و ذاهب بود تا دو هزار و دویست و چهل و دو سال از هبوط گذشته که طوفان نوح، واقع شد و آب تمام عالم را فرو گرفت و اگر چه "بیت العتیق" از آسیب غرق، محفوظ ماند، اما چنانچه در تاریخ است بیشتر حائط آن بنا، عرصه هدم و محو گشت و بعد از طوفان آن موضع چون تل سرخى مینمود و مردم از آن تل سرخ، حوائج خود مى خواستند و قربانى مینمودند و این بود تا سه هزار و چهارصد و بیست و نه سال بعد از هبوط که حضرت ابراهیم مأمور به تجدید عمارت خانه مکه شد. بس بمدد اسماعیل و ارشاد جبرئیل بساختن خانه پرداخت. پسر سنگ آوردى و پدر بر روى هم نهادى و چون بمقام حجرالاسود رسید، اسماعیل در پى سنگ نیکوئى بود که در خور آن موضع باشد که صدائى از کوه ابوقبیس بر آمد که اى ابراهیم ! ترا نزد من ودیعتى است و حجرالاسود را که جبرئیل هنگام طوفان در آن کوه پنهان کرده بود، تسلیم ابراهیم کرد و آنحضرت بجاى خودش ‍ استوار فرمود. و تولیت آن بقعه شریفه را به اسماعیل تفویض نمود.و در این روز، سنه 664، وفات یافت سید اجل عالی مقام "طاوس آل طاوس رضى الدین على بن موسى بن جعفر" مشهور به "سید ابن طاوس". نسب شریفش منتهى مى شود به "داود بن حسن بن حسن مجتبى" علیه السلام. والده ماجده اش دختر "شیخ مسعود ورام بن ابى فراس" و برادرش سید اجل "احمد بن موسى" صاحب بشرى و ملاذ است و پسر برادرش "سید عبدالکریم بن احمد" صاحب فرحة الغرى است و فضائل سید در زهد و عبادت و تقوى و جلالت قدر و معرفت او بعظمت خدا و ائمه علیهم السلام، زیاده از آنستکه ذکر شود، هر که طالب باشد رجوع به کتب آنجناب نماید خصوص به کتاب "کشف المهجة"." و کان رحمه الله مستجاب الدعوه و صاحب الکرامات الباهرة و کان فصیحا بلیغا دعاءا و بالجمله اطاله الکلام فى حقه اذراء لشانه."او نمی ماند بما گرچه ز ما است ما همه مسیم و احمد کیمیا است و در این روز، سنه 760، وفات یافت "عبدالله بن یوسف حنبلى" معروف به "ابن هشام" صاحب کتاب "مغنى اللبیب" و او غیر از "ابن هشام" صاحب "سیره نبویه" است. (کتاب وقایع الایام حاج شیخ عباس قمی)در مناظره‌ معروفی‌ که‌ بین‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام) و ابن‌ ابی‌ العوجاء اتفاق‌ افتاد ـ طبق‌ نقل‌ مرحوم‌ صاحب‌ حدائق‌ در ج‌17 ص‌390 کتاب‌ حدائق‌ الناضرة‌ ـ حضرت‌ چنین‌ فرمود: خداوند کعبه‌ را دوهزار سال‌ قبل‌ از دحوالارض‌ خلق‌ کرد.

4. دحوالارض در متون تفسیری:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ (آل عمران / 96)محقق است که اول خانه که براى افراد انسان قرار گرفت هر آینه خانه‏اى است که در مکه در حالى که با برکت است و وسیله هدایت اهل عالم است.آنچه مستفاد از اخبار بسیاریست که در کافى و غیره نقل شده و میتوان منطبق بر قواعد هیئت نمود اینست که کره زمین در جوف دریا بود و آب احاطه بجمیع اطراف زمین داشت و بتوسط باد امواج دریا بسیار شد و در اثر آن یک قسمت از زمین از آب خارج شد که فعلا یک ربع از کره زمین از آب خارج است و اول قطعه که از آب خارج شده مسجد الحرام بود که کعبه در آن واقع و سپس بتدریج خارج شد تا کنون که یک ربع کره خارج شده، و ممکن است معناى دحو الارض که در اخبار دارد روز 25 ذى القعده بوده که اول مکه بود و سپس سایر بقاع همین معنى باشد و ممکن است که مکه را امّ القرى گفتند بهمین مناسبت باشد و این معنى مثبتست بر اینکه معناى. للناس جهت استفاده زندگى باشد. و اما اگر مراد جعل بر عبادت باشد چنانچه از پاره اخبار استفاده میشود مراد از بیت کعبه معظمه است و دلیل بر این میشود که اول ساختمانى که روى زمین بنا شد کعبه بوده که حضرت آدم على نبیّنا و آله و علیه السّلام قواعد آن را بنا کرد و طواف حول کعبه نمود و سپس انبیاء بعد از او تا زمان ابراهیم علیه السّلام که مأمور شد با اسمعیل بر آن قواعد جدران کعبه را بنا کند (أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص: 288)(و الارض بعد ذلک دحاها).منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود این آبها تدریجا در گودالهاى زمین جاى گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و این مسأله بعد از آفرینش زمین و آسمان روى داد. (آیه 31)- بعد از گسترش زمین و آماده شدن براى زندگى و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده، مى‏فرماید: «و از آن، آب و چراگاهش را بیرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).این تعبیر نشان مى‏دهد که آب در لابلاى قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود، سپس به صورت چشمه‏ها و نهرها جارى شد و حتى دریا و دریاچه‏ها را تشکیل داد. ولى از آنجا که عوامل مختلفى مى‏توانست آرامش زمین را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظیم و دائمى و دیگر جزر و مدهائى که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و خورشید و همچنین لرزه‏هایى که بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مى‏دهد- آن را به وسیله شبکه نیرومندى از کوهها که سرتاسر روى زمین را فرا گرفته آرام کرد.و لذا مى‏فرماید: «و کوه ها را ثابت و محکم نمود» (و الجبال ارساها).و در پایان مى‏فرماید: «همه اینها براى بهره‏گیرى شما و چهارپایانتان است»! (متاعا لکم و لانعامکم). تا از مواهب حیات بهره گیرید و به غفلت نخورید. (برگزیده تفسیر نمونه ج 5 ص 401). 

5. دعای‌ روز دحوالارض:
ترجمه‌ فرازهایی‌ از دعای‌ این‌ روز:خدایا! زمین‌ را گستراندی‌، دانه‌ را در لایه‌های‌ تاریک‌ زمین‌ شکافتی‌، مرارت‌ را از دوش‌ بندگان‌ برگرفتی‌، غم‌ و اندوه‌ را از دلها زدودی‌. عزیزا! در این‌ روز بزرگ‌ و پرفضیلت‌ که‌ نزد مؤمنان‌ به‌ امانتش‌ نهادی‌، تو را به‌ رحمت‌ بی‌انتهایت‌ سوگند می‌دهم‌ که‌ بر بنده‌ صالحت‌ محمد مصطفی‌ و بر خاندانش‌ پاکش‌ درود بفرست‌ واز گنجینه‌ الطافت‌ بارانی‌ پایان‌ نیافتنی‌ برما بباران‌! و بر توبه‌ای‌ خالص‌ و بازگشتی‌ نیکو به‌ سوی‌ خودت‌ یاری‌مان‌ کن‌.


6. ذوالقعده؛ ماه حرام:
ماه ذوالقعده (یا همان ذیقعده در تلفظ فارسی) اولین ماه از ماه‌های حرام است. ماه‌های حرام زمان‌هایی هستند که جنگ در آنها ممنوع بوده و احکام ویژه‌ای نیز از جهت شرعی و فقهی دارند.اما استفاده اخلاقی و تربیتی که از این حکم می توان كرد این است که: «اگر جنگ و نزاع میان مردمان در این ماه حرام شده است» حتما منازعه و محاربه با خداوند باید بیشتر مورد نفرت قرار گیرد. لذا شایسته است انسان مومن در این ماه ها بیشتر به فکر باشد تا اندیشه و اعضای او با گناه و معصیت، به مخالفت با خداوند برنخیزد.
 
7.مناسبت های دیگر این روز:
گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده اند که اهمیت آن را دوچندان نموده اند؛ از جمله:

-  قیام قائم (عج).
- میلاد حضرت عیسی مسیح علیه السلام.
- میلاد ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام.
- خروج رسول اکرم صلی الله علیه و آله از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما و نیز تمامی همسران و بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) نیز ایشان را همراهی می‌کردند.

8. اعمال شب و روز دحو الارض

- روزه:
روز دحوالارض از چهار روزی است كه در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتى آمده است كه روزه‏اش مثل روزه هفتاد سال است ؛ و در روایت دیگر كفاره هفتاد سال است و هر كه این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود ؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد براى كسی كه در این روز روزه‏دار باشد استغفار می‌كنند. و این روزى است كه رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در این روز اجر بسیارى است و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذكر خدا و غسل دو عمل وارد است.
 
- نماز:

دو ركعت است در وقت چاشت در هر ركعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ پس دعا كند و بخواند یا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ.
 
- دعا:
خواندن این دعا است كه شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن: اللَّهُمَّ دَاحِی الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أَسْأَلُكَ فِی هَذَا الْیوْمِ مِنْ أَیامِكَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیكَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَیرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یا خَیرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ یا كَفِی یا وَفِی یا مَنْ لُطْفُهُ خَفِی الْطُفْ لِی بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِكَ وَ أَیدْنِی بِنَصْرِكَ وَ لا تُنْسِنِی كَرِیمَ ذِكْرِكَ بِوُلاةِ أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیاءَكَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَینَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِینِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَ اصْطِفَائِكَ وَ بَارِكْ لِی فِی لِقَائِكَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیائِكَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْیاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَیقْ عَلَیهِمْ مَسَالِكَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِكَ وَ ارْدُدْ عَلَیهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِكَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِكَ فِی أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیتَ إِلَیهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَكَ حَتَّى تَرْضَى وَ یعُودَ دِینُكَ بِهِ وَ عَلَى یدَیهِ جَدِیدا غَضّا وَ یمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِیامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیامَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَینَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیهِ [عَلَیهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
 
- زیارت حضرت امام رضا علیه السلام:
كه بهترین و بافضیلت‌ترین عمل مستحبی این روز است.
 
- غسل:
 
- ذكــر خداوند:
معنای ذكر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نام‌های خداوند نیست. بهترین نوع ذكر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و كردار خویش ناظردانستن است.

حسن نجفی

منابع:

برگزیده تفسیر نمونه ج 5.
مجمع البحرین ریشه دحو.
وقایع الایام شیخ عباس قمی.
الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن ج3.
اطیب البیان فی تفسیر القرآن ج3 ص288.
 


پست های موجود در آرشیو موضوعی و یا مرتبط با موضوع: عفاف 

1 2 3 4 5

 ۵۴ ۵۲ ۵۳  ۵۱ ۵۰ ۴۹  ۴۸ ۴۷ ۴۴ ۴۶ ۴۵ ۴۲ ۴۱   ۴۳ ۴۰ ۳۸ ۳۹  ۳۷ ۳۶ ۳۵ ۳۴ ۳۳ ۳۲ ۳۰ ۳۱  ۲۸ ۲۹  ۲۷ ۲۶ ۲۵ ۲۴ ۲۳ ۲۱ ۲۲ ۲۰ ۱۹ ۱۸ ۱۷ ۱۶ ۱۴ ۱۵ ۱۳ ۱۲ ۱۱ ۱۰ ۹ 8  6 7  

        

  استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است 

 

    استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است  



:: برچسب‌ها: دحو الأرض ,
:: بازدید از این مطلب : 644
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 19 مهر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

پيامبر اسلام (ص)
عصمت از مختصات پیامبران می‌باشد.[۱] یعنی مصونیت از گناه و اشتباه یعنی پیامبران نه تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار می‌گیرند و مرتکب گناه می‌شوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‌شوند. امّا آیا پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مورد تعدد زوجات خود از حد و مرز عصمت خارج شدند؟ (نعوذ بالله) تحت تأثیر هواهای نفسانی همسران متعدد اختیار نمود؟ از طرفی ازدواج متعدد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به هر دلیل و علتی که باشد (چه ازدواج دایمی آن حضرت که این حکم استثناء برای پیامبر می‌باشد و چه ازدواج غیر دایمی با برخی زنان) این از قبیل گناه و معصیت حتی گناه صغیره محسوب نمی‌شود تا بگوییم که این کارها منافات با عصمت او دارد. خیر این مسأله علاوه بر این که هیچ ایراد و گناهی نداشته، بلکه حکم خداست و یک امتیاز و رجحانی و ثوابی داشته است. از طرفی اولاً فرهنگ جامعة آن روز این مسألة تعدد زوجات برای آن ها حساسیتی که امروز در آن هست وجود نداشته و برای آن ها قابل هضم بوده و ثانیاً: پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به گواه نقلی متواتر و تاریخی عادل بوده و توانسته است عدالت را به طور کاملی در میان زنان خود برقرار کند. با دقت و تأمل در زندگی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روشن می‌گردد که پیامبر در طول زندگی و حیاتش هر یک از زنان را که اختیار می‌کرده، به طرز خاصی بوده است.

ازدواج هاي پيامبر اسلام (ص):
1. ازدواج پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با خدیجه کبرا ـ علیها السلام ـ بوده و حدود بیست سال و اندی از عمر شریفیش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آن جناب بود) تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفا نمود، که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش (از مکه به مدینه) بوده، آن گاه در حالی که هیچ همسری نداشت از مکه به مدینه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلای کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانی که بعضی از آن ها باکره و بعضی بیوه و هم چنین بعضی جوان و بعضی دیگر عجوزه و سالخورده بودند، ازدواج کرد و همة این ازدواج‌ها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، همه زنان بر آن جناب تحریم شد مگر همان چند نفری که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملی با این خصوصیات ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود، چون نزدیکی و معاشرت با این گونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسی که در اوان عمرش ولع و عطش برای این کار نداشته، نمی‌تواند انگیزه آن باشد.[۲]

2. ازدواج پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با زینب دختر جحش به این منظور بوده که چون او نخست همسر زید بن حارثه ـ پسر خوانده رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت ازدواج با همسر پسرخوانده ممنوع بود، چون پسرخوانده در نظر عرب جاهلی حکم پسر داشت، همانطور که یک مرد نمی‌تواند همسر پسر صلبی خود را بگیرد، از نظر عرب ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را براندازد و آیاتی از قرآن در این باب نازل شد.

3. ازدواج پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با سوده دختر زمعه به این جهت بود که وی بعد از بازگشت از هجرت دوّم از حبشه همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بوند و او اگر به میان اقوامش بر می‌گشت یا به قتلش می‌رساندند و یا شکنجه‌اش می‌کردند و یا بر گرویدن به کفر مجبورش می‌کردند. لذا رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای حفظ او از این مخاطره با او ازدواج نمود.

4.  ازدواج پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با زینب دختر خزیمه این بود که همسر وی عبدالله بن جحش در جنگ احد کشته شد و او زنی بود که در جاهلیت به فقرا و مساکین بسیار انفاق و مهربانی می‌کرد و به همین جهت یکی از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساکین نامیده بودند، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواست با ازدواج با وی آبروی او را حفظ کند. (و فضیلت او را تقدیر کند)و انگیزه‌ ازدواجش با ام سلمه این بود که نام اصلیش هند بود و قبلا همسر عبدالله بن ابی سلمه پسر عمه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و برادر شیری آن جناب بود و اولین کسی بود که به حبشه هجرت کرد. زنی زاهده و فاضله و دین دار و خردمند بود. بعد از این که همسرش از دنیا رفت، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به این جهت با او ازدواج کرد که زنی پیر و دارای ایتام بود و نمی‌توانست یتیمان خود را اداره کند.

5. ازدواج پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با صفیه دختر حی بن اخطب بزرگ یهودیان بنی النضیر به این علت صورت گرفت که پدرش ابن اخطب در جنگ بنی النضیر کشته شد و شوهرش درجنگ خیبر به دست مسلمانان به قتل رسیده بود و در همین جنگ در بین اسیران قرار گرفته بود. رسول خدا او را آزاد کرد وسپس به ازدواج خودش در آورده بود. تا به این وسیله هم او را از ذلت اسارت حفظ کند و هم داماد یهودیان شده باشد و یهود به این خاطر دست از توطئه علیه او بردارد.و سبب

6. ازدواجش با جویریه که نام اصلیش برة و دختر حارث بزرگ یهودیان بنی المصطلق بود، بدین جهت بود که در جنگ بنی المصطلق مسلمانان دویست خانه‌وار از زنان و کودکان قبیله را اسیر گرفته بودند، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با جویریه ازدواج کرد تا با همه آن ها خویشاوند شوند. مسلمانان چون اوضاع را چنین دیدند، گفتند: همه این ها خویشاوندان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند و سزاوار نیست اسیر شوند، ناگزیر همه را آزاد کردند و مردان بنی المصطلق نیز چون این رفتار را دیدند تا آخرین نفر مسلمان شده و به مسلمین پیوستند و در نتیجه جمعیت بسیار زیادی به نیروی اسلام اضافه شد و این عمل رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و آن عکس العمل قبیله بنی المصطلق اثر خوبی در دل عرب به جای گذاشت ازدواج پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با میمونه که نامش بره و دختر حارث هلالیه بود به این خاطر بود که بعد از مرگ شوهر دومش ابی رهم پسر عبدالعزی خود را به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بخشید تا کنیز او باشد. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در برابر این اظهار محبت او را آزاد کرد و با او ازدواج نمود و این بعد از نزول آیه‌ای بود که در این باره نازل شد. و سبب ازدواجش با ام حبیبه (رمله) دختر ابی سفیان این بود که وقتی با همسرش عبید الله جحش در دومین بار به حبشه مهاجرت نمود شوهرش در آنجا به دین نصرانیت درآمد و خود او در دین اسلام ثبات قدم به خرج داد (البته برخی از اقوال تاریخی می‌گویند پدرش در حبشه فوت کرد و ام حبیبه بی‌سرپرست ماند. در این هنگام رسول خدا کسی را به حبشه فرستاد و از او خواستگاری کرد و در سال هفتم هجری با او ازدواج کرد چون این خبر به ابوسفیان رسید، سخنی گفت که کاشف از این بود که ابوسفیان در مقابل عصمت روحی و اخلاقی رسول خدا به زانو در آمده است.[۳] و این عملی است که باید از ناحیه اسلام قدردانی شود. از سوی دیگر پدرش از سرسخت‌ترین دشمنان اسلام بود و همواره برای جنگیدن با مسلمین لشکر جمع می‌کرد. رسول خدا با او ازدواج کرد تا هم از عمل نیکش قدردانی شود و هم پدر او دست از دشمنی با او بردارد. و هم خود او از خطر محفوظ بماند. ازدواج با حفصه دختر عمر نیز بدین جهت بود که شوهر او خنیس بن خداقه در جنگ بدر کشته شد و او بیوه زن ماند و تنها همسری که در دختریش با آن جناب ازدواج کرد عایشه دختر ابی بکر بود.[۴] بنابراین ازدواج‌های پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را می‌توان در ۴ شاخه زیر مورد بررسی قرار داد:

1. محافظت از یتیمان و درماندگان و حفظ آبروی آن ها؛
2. وضع قوانین شرعی و از بین بردن سنّت‌های غلط جاهلی؛
3. تبلیغ دین و تالیف قلوب دشمنان؛
4. اهداف سیاسی اسلام.

پيامبر(ص) در طولاني ترين بخش عمر خويش يعني از 25 تا 50 سالگي فقط با همسر اول خود حضرت خديجه(س) زندگي كرد و تا ايشان زنده بود، همسر ديگري اختيار نكرد. درباره ازدواج هاي بعدي پيامبر(ص) سه انگيزه عمده مطرح مي شود. يكي از مواردي كه در فيلم موهن برائت يا معصوميت مسلمانان، به ساحت رسول اعظم(ص) دستمايه قرار گرفته، تعداد ازدواج هاي پيامبر(ص) است تا اينگونه القا شود كه معاذالله آن حضرت(ص) مردي هوس باز بوده است. در سكانس هايي از اين فيلم موهن، پيامبر(ص) را- نعوذ بالله- فردي جاه طلب نشان مي دهد كه به يارانش دستور كشتن مردان قبايل غيرمسلمان مي دهد تا به اين ترتيب زنان آن ها را به غنيمت گيرد! در ادامه، سكانس هايي پخش مي شود كه زبان از توصيف آن ها شرم دارد. اين شبهه موضوع جديدي نيست و همواره از سوي معاندان در طول تاريخ اسلام مطرح مي شود. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا گوشه اي از حقايق ازدواج آن حضرت(ص) را براساس آموزه ها و گزارش هاي قرآني و روايي و تاريخي مستند و معتبر بيان كند.

فلسفه ازدواج
خداوند، انسان ها بلكه همه موجودات را جفت آفريده است.[5] بنابراين، نياز به همسر يك امر تكويني و طبيعي است. انسان ها براساس همان فطرت خداداد، گرايش به جفت و همسر دارند؛ چرا كه بخش مهم و اساسي از نيازهاي انساني را همسر پاسخ مي دهد كه از آن جمله نيازهاي عاطفي و روحي انسان هاست. عشق و محبت همسران به يكديگر، كمك مي كند تا انسان ها به آرامش قلبي و روحي برسند و اينگونه به يك نياز اساسي خود پاسخ مناسب و شايسته بدهند.[6] پس مي توان مهمترين فلسفه ازدواج انسان ها را غير از طبيعت و اقتضاي تكويني و طبيعي، رسيدن به آرامش و سكونت دانست. غير از اين، مي توان در بيان فلسفه ها و اهداف ازدواج به مسايلي چون پاسخ به نيازهاي جنسي، همكاري در كسب امنيت و آسايش و رفاه و تامين نيازهاي مادي زندگي اشاره كرد. افزون بر اينها، يكي از مهمترين فلسفه هاي ازدواج علاقه طبيعي انسان به بقا از طريق نسل است. انسان دوست دارد كه در دنيا باقي و برقرار باشد و از آنجايي كه خود نمي تواند زندگي جاودانه داشته باشد، مي كوشد تا به طريقي اين احساس جاودانه خواهي خود را پاسخ گويد و بقاي خود را به شكلي ادامه دهد. تناسل و بقا از طريق فرزنددار شدن، از جمله اين راه هاي بقايي است كه انسان به شكل اختياري و عقلاني و عقلايي و بلكه همه موجودات به شكل غريزي در پيش گرفته اند. خداوند بقا و تكثير نسل بشر را يكي از اهداف و فلسفه هاي ازدواج برشمرده است.[7]

پيامبران همانند ديگر افراد بشر
ويژگي همه پيامبران(ع) بشربودن آنان است. در همه قرآن بارها اين كلام و سخن از پيامبران نقل شده كه ما همانند ديگر افراد بشر هستيم.[8] پيامبري نيامد مگر اين كلام را تكرار كرد تا به اين وسيله بسياري از شبهات پاسخ داده شود كه يكي از مهمترين آن ها غيرقابل تاسي بودن است. اگر پيامبران(ع) همانند بشر نباشند و نيازمند اموري چون غذا، زن و فرزند و مانند آن نباشند و يا خالي از قواي سه گانه عاقله، شهوت و غضب باشند، در آن صورت نمي توانند سرمشق انسان ها باشند كه داراي شهوت و غضب هستند. حضور طبيعي اين امور در پيامبران(ع) و مقاومت و مبارزه ايشان با سركشي شهوت و غضب است كه قابليت اسوه و سرمشق قرار گرفتن براي رسيدن به كمالات انساني در دنيا را براي آنان اثبات مي كند. خداوند در آياتي؛ اين پرسش را ازسوي مردمان و كافران مطرح مي كند كه: و گفتند: «اين چه پيامبري است كه غذا مي خورد و در بازارها راه مي رود؟ چرا فرشته اي به سوي او نازل نشده تا همراه وي هشداردهنده باشد؟[9] آن گاه در پاسخ آنان مي فرمايد: و پيش از تو پيامبران خود را نفرستاديم جز اينكه آنان نيز غذا مي خوردند و در بازارهاي راه مي رفتند و برخي از شما را براي برخي ديگر وسيله آزمايش قرار داديم. آيا شكيبايي مي كنيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست.[10] البته ميان پيامبران(ع) و ديگر انسان ها يك تفاوت جزيي و اساسي است كه همان وحي و دريافت آن است؛ به اين معنا كه يك نوع ارتباط مستقيم ميان خدا و پيامبران برقرار شده است كه ايشان را از ديگران متمايز مي سازد.[1۱]  اين ارتباط ميان خدا و پيامبران براي دريافت وحي در اشكال گوناگون مهم ترين و اصلي ترين وجه تمايز آنان با ديگر افراد بشر است.[12] البته همين مساله موجب مي شود تا آنان از مقام بشر بودن عادي و محدود به دنيا و ماده بيرون آماده و با عوالم بالاتر انس پيدا كنند و انسان هاي ديگري شوند و سخنان و رفتارها و كردارهاي ديگري داشته باشند؛ ولي هر انساني مي تواند با بهره گيري از سبك زندگي آنان و اسوه قرار دادن پيامبران(ع) به همين مراتب بلند انساني از جمله عصمت از گناه دست يابد و متاله و رباني شود.[13]پس پيامبران(ع) همانند ديگر افراد نوع بشر داراي همان نيازهاي مادي و روحي از جمله نياز به جفت و همسر و فرزند هستند. همه پيامبران(ع) داراي همسر و فرزند بودند و حتي گاه به سبب فقدان فرزند به درگاه خداوند راز و نياز داشته و دستان خويش را در مقام نيايش به سوي خداوند به سوي آسمان دراز كرده و خواهان عنايت الهي براي داشتن فرزندي مي شدند.[14]

فلسفه تعدد زوجات
يكي از قوانين اسلامي كه در ميان اقوام ديگر مطرح بوده و هست، تعدد زوجات است كه علل گوناگوني داشته و دارد.[15] از جمله مي توان به عوامل و عللي چون رسيدن دختران به بلوغ جنسي پيش از پسران، مقاومت دختران در برابر بيماري ها بيش از پسران و افزايش تعداد دختران از پسران، كشته شدن پسران و مردن در جنگ ها و افزايش تعداد دختران و همچنين زنان بيوه و بي سرپرست و مانند آن اشاره كرد.علل و مقتضياتي كه محققان براي حكم جواز تعدد زوجات ذكر كرده اند، در واقع حكمتهاي آن به شمار مي رود. برخي از اين حكمت ها جنبه فردي دارد، مانند نازا بودن يا بيماري يائسه شدن زن و برخي ديگر جنبه اجتماعي دارد از جمله: نياز جامعه يا مرد به كثرت نفوس، عامل اقتصادي و فزوني زنان آماده ازدواج بر مردان.[16] به نظر برخي نويسندگان در حالات عادي آمار زنان در بسياري از جوامع بيش از مردان است. سبب اين امر كاهش تعداد مردان بر اثر وقوع جنگ، مقاومت بيشتر زنان در برابر بيماري ها و بيشتر بودن مواليد دختر نسبت به پسر در برخي جوامع ذكر شده است.[17]  شهيد مطهري؛ فزوني زنان آماده ازدواج بر مردان، اين حق را براي زن ايجاد مي كند يا به تعبير ديگر اين تكليف را براي مرد و اجتماع پديد مي آورد كه با پذيرش و اعمال تعدد زوجات نياز مذكور برآورده شود.[18] منع از تعدد زوجات در چنين شرايطي موجب رواج فحشا و جرائم و بروز بيماري هاي روحي و جسمي و عوارض ديگر مي شود.تعدد زوجات، نوعي چند همسري است كه در اسلام با شرايطي پذيرفته شده است. تك همسري طبيعي ترين شكل زندگي زناشويي است. برخي اشكال ديگر ازدواج از جمله چندشوهري و ازدواج اشتراكي جز در ميان برخي اقوام بدوي مانند اقوام ساكن تبت بروز نداشته[19]  و عملا از ميان رفته اما چند زني يا تعدد زوجات ظهور بيشتري داشته و تا حدودي دوام يافته است.[20] تعدد زوجات در نظام حقوقي اسلام با قيود و شرايطي پذيرفته شده است. با اين همه دانشمندان مسلمان درباره چگونگي پذيرش تعدد زوجات در اسلام و حدود آن آراي مختلفي ابراز داشته اند. همچنين اسلام شناسان غيرمسلمان از اين امر انتقادهايي كرده اند كه واكنش محققان اسلامي را در پي داشته است. رسم تعدد زوجات در اعصار پيش از اسلام، هم در ميان ملتها و هم در اديان مختلف وجود داشته است مثلا درعراق قديم قانون حمورايي، ازدواج دوم را براي زوج در صورت بيماري زوجه روا مي دانست. آشوريان نيز با تعدد زوجات آشنا بوده اند. در ديگر تمدن هاي بزرگ از جمله در ايران و مصر و چين و هند هم تعدد زوجات رواج داشته[2۱]و در ميان عرب پيش از اسلام نيز چند زني رايج بوده است.[22]  براين اساس همچنان كه برخي مستشرقان گفته اند.[23] اين تصور در اروپاي قرون وسطا كه تعدد زوجات از نوآوريهاي اسلام و پيامبر اكرم است نادرست است.

ويل دورانت مي گويد: علماي ديني در قرون وسطي چنين تصور مي كردند كه تعدد زوجات از ابتكارات پيغمبر اسلام است، در صورتي كه چنين نيست و چنان كه ديديم در اجتماعات ابتدائي جريان چند همسري بيشتر مطابق آن بوده است. عللي كه سبب پيدايش عادت تعدد زوجات در اجتماعات ابتدائي گشته، فراوان است. به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شكار، زندگي مرد بيشتر در معرض خطر بود و به همين جهت مردان بيشتر از زنان تلف مي شدند و فزوني عده زنان بر مردان سبب مي شد كه يا تعدد زوجات رواج پيدا كند و يا عده اي از زنان در بي شوهري به سر برند، ولي در ميان آن ملل كه مرگ و مير فراوان بود هيچ شايستگي نداشت كه عده اي زن مجرد بمانند و توليد مثل نكنند.[25] تعدد زوجات در اديان آسماني پيشين نيز امري معهود و مقبول بوده است. در دين يهود تعدد زوجات تا حد توانايي زوج مباح شمرده مي شده، هرچند نصوص تلمود براي عامه مردم تنها چهار همسر را جايز دانسته است.[26]در انجيل هاي كنوني نيز درباره منع تعدد زوجات نصي ديده نمي شود و حتي تعبير برخي نامه هاي پولس به جواز آن اشعار دارد.[27]  در جهان مسيحيت نيز تعدد زوجات دست كم تا قرن هفدهم رسما وجود داشت و پادشاهان بسياري در اروپا همسران متعدد داشتند. بعدها نظام جديد كليسا تعدد زوجات را ممنوع كرد. براي اين تحريم انگيزه هاي مختلفي بيان شده كه هيچيك جنبه ديني ندارد. تعدد زوجات در سيره برخي انبياي پيشين از جمله حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت داود و حضرت سليمان عليهم السلام هم گزارش شده است.[28]

خديجه(س)، تنها همسر پيامبر(ص) تا پنجاه سالگي
مهمترين نكته در ازدواج پيامبر(ص) اين است كه آن حضرت(ص) در طولاني ترين بخش عمر خويش يعني از 52 تا 05 سالگي فقط با همسر اول خود حضرت خديجه(ص) زندگي كرد و تا ايشان زنده بود، همسر ديگري اختيار نكرد. با توجه به اين كه رحلت آن حضرت(ص) در سن 36 سالگي بوده است؛ مي توان دريافت كه ايشان در طول اقامت 31 سال در مدينه به دليل اجراي برخي از احكام و زدودن افكار جاهلي تن به برخي از ازدواج ها داده و در برخي ديگر مصالح جامعه اسلامي را در نظر داشته است.اولين زني كه پيغمبر اكرم گرفت، حضرت خديجه(س) بود. ازدواج پيغمبر با خديجه در سال 51 قبل از بعثت بوده و پيغمبر در سن 25 سالگي خديجه را كه 40 سال داشت به ازدواج خود در آورد. خديجه زن بيوه اي بود كه قبلا دو شوهر كرده بود. شوهر اول او مردي بود به نام «عتيق بن عابد مخزومي» و از او فرزندي به نام جاريه داشت و شوهر دومش «ابوهاله بن منذر اسدي» بود كه از او هم فرزندي به نام هند داشت. آن حضرت(ص) بيش از 20 سال و بدون اين كه زن ديگري بگيرد، با او زندگي كرده و دو ثلث از عمر بعد از ازدواج خود را فقط با او به سر برد. بعثت پيغمبر در دوران بعد از ازدواج با حضرت خديجه(س) بود، آن حضرت(ص) پس از بعثت، سيزده سال در مكه به سر برد. پس ايشان مهمترين زمان زندگي خود را با تك همسري گذراند و همسري جز حضرت خديجه(س) بر نگزيد.

فلسفه ازدواج هاي پيامبر(ص)؛ مصالح ديني، سياسي- اجتماعي و اخلاقي
با نگاهي به ازدواج هاي پيامبر(ص) مي توان دريافت كه اين ازدواج نه از سر هوسراني يا تسلط قواي جنسي بوده است نه تحت تأثير قوانين حاكم بر جامعه جاهلي و حمايت و حفاظت از آن سنت ها؛ بلكه همه اين ازدواج ها تابع مصالح ديني و اجتماعي بوده است كه در آيات و روايات و نيز منابع تاريخي بيان شده است.پيغمبر بعد از خديجه با زناني ازدواج كرد كه اكثر قريب به اتفاق آن ها بيوه بودند و در ميان زن هاي آن حضرت جوان و پير هر دو ديده مي شد و اين آزادي در ازدواج هم بيش از ده سال دوام نداشت و پس از آن، ازدواج تازه بر آن حضرت حرام شد.[29] با اين ترتيب، پيداست كه داستان تعدد زوجات پيغمبر را نمي توان حمل بر زن دوستي و شيفتگي آن حضرت نسبت به جنس زن نمود، چه آنكه برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگي كه تنها به خديجه اكتفا فرمود و همچنين در پايان زندگي كه اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستي آن حضرت دارد. علاوه بر اينكه ما مي بينيم معمولاً كساني كه عشق فراواني به زن داشته و تمايل زيادي نسبت به آن ابراز مي دارند، عاشق جمال و زينت نيز بوده و شيفته ناز و كرشمه مي باشند. علاقه اين قبيل مردان بيشتر به زن جوان و زيبا چهره اي است كه در بهار زندگي باشد. در صورتي كه هيچ يك از اين خصوصيات در قيافه روحي پيغمبر اسلام نمودار نيست. او در ازدواج هاي خود به هيچيك از اين امور مقيد نبود و لذا در تاريخ مي بينيم كه بعد از ازدواج با دوشيزه، با بيوه هم ازدواج كرده است.

عايشه تنها دوشيزه در همسران پيامبر(ص)
تنها زن باكره اي كه پيغمبر گرفت عايشه بود و پيغمبر او را در مكه بعد از مرگ خديجه عقد كرد و زفاف او بعد از هجرت در مدينه واقع شد. همه همسراني كه ايشان بعد از رحلت حضرت خديجه(س) اختيار كرده جز عايشه، بيوه بوده اند. اين زنان عبارتند از: 1- سوده 2- زينب بنت خزيمه 3- حفصه 4- ام السلمه 5- زينب بنت جحش 6- جويريه 7- ام حبيبه 8- صفيه 9- ميمونه. طبق شهادت تاريخ ازدواج آن حضرت با ام سلمه كه پيره زني بيش نبود و همچنين با زينب دختر «جحش» (به فتح جيم و سكون حا و شين) كه 50سال داشت، بعد از ازدواج با عايشه بوده است. تاريخ نگاران و مسلمانان با اجماع بر اين نكته تأكيد دارند كه انگيزه هاي ازدواج حضرت(ص)، نه از سر شهوت راني و خوشگذراني، بلكه اساساً بر طبق دستور الهي و بر پايه مصالح و مقتضيات اسلام در آن مقطع زماني صورت گرفته بود. پاره اي از ازدواج هاي حضرت صرفاً براي افزايش نفوذ اجتماعي و سياسي بوده و مي خواست از راه وصلت، دامنه نفوذ خانوادگي خود را در قبايل و عشيره هاي عربي گسترش داده و از آن به نفع تبليغ اسلام استفاده كند؛ چرا كه پيوندهاي قبيله اي اصل حاكم در آن روزگار بوده است؛ همچنين بعضي از ازدواج هاي آن حضرت(ص) فقط براي اين بود كه دلي را به دست آورده و دلجويي از طرف نموده باشد و مي خواست تا شخص در پرتو ازدواج، از بعضي خطرات احتمالي محفوظ بماند. در برخي ازدواج ها قصدش اين بود كه صرفاً زني را از بدبختي و فلاكت فقر نجات داده و معاش او را تأمين كند و مي خواست با اين ازدواج عملا پيروان خود را تربيت نموده و نگهداري از فقرا و بيچارگان را در بين آن ها عملا برقرار سازد. در تعدادي ازدواجها، نظر اين بود كه حكمي از احكام الهي را اجرا كند و به اين ترتيب افكار غلط دوره جاهليت را درهم بكوبد.مسلمانان و انديشمندان اسلامي در بيان فلسفه و انگيزه هاي ازدواج هاي پيامبر(ص)، ازدواج هاي آن حضرت(ص) را در سه دسته تقسيم بندي كرده اند:

1- انگيزه هاي ديني:
چنان كه اشاره شد، بعضي از ازدواج هاي پيامبر(ص) به امر الهي و به منظور اثبات يك حكم ديني يا برداشتن سنت جاهلي بود كه خود حضرت پيش قدم مي شدند؛ اينجا مي توان به ازدواج با زينب بنت جحش اشاره كرد. در اسلام «پسر خوانده» حكم پسر واقعي را ندارد و زن پسرخوانده بر مرد محرم نيست؛ درحالي كه در جاهليت احكام پسر واقعي را بر پسر خوانده سرايت مي دادند، از آن جمله زن پسرخوانده محرم بود. اسلام اين حكم را باطل كرد. پيامبر(ص) به دستور خدا با زينب بنت جحش همسر مطلقه زيدبن حارثه، يعني همسر پسرخوانده خود، ازدواج كرد تا حكم جاهلي را در عمل باطل كند و مردم پذيراي نقض حكم جاهلي باشند. خداوند در اين باره مي فرمايد: و آنگاه كه به كسي كه خدا بر او نعمت ارزاني داشته بود و تو نيز به او نعمت داده بودي، مي گفتي: «همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار» و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود، در دل خود نهان مي كردي و از مردم مي ترسيدي، با آن كه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسي. پس چون زيد از آن زن كام برگرفت و او را ترك گفت وي را به نكاح تو درآورديم تا در آينده در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان- چون آنان را طلاق گفتند- گناهي نباشد، و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد.[30] نكته مهم و اساسي ديگر در مسأله اين است كه اگر اين ازدواج صورت نمي گرفت، ممكن بود زيدبن حارثه، يا پسرش اسامه بن زيد، بعد از رحلت پيامبر به عنوان پسر و وارث پيامبر مطرح مي شد و مسير امامت و وراثت خاندان پيامبر(ص) دگرگون مي شد.

2- مصالح اجتماعي و سياسي:
قرائن زيادي در دست داريم كه نشان مي دهد ازدواج هاي پيامبر لااقل در بسياري از موارد، جنبه سياسي داشته و مصالح اجتماعي امت اسلام مدنظر گرفته است. در راستاي اين اهداف، پيامبر(ص) با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگ «تيم»، حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدي»، ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله نامدار بني اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني خلال و سفيه از بني اسرائيل پيوند زناشويي برقرار كرد؛ چراكه ازدواج مهمترين پيوند و ميثاق اجتماعي در آن فرهنگ بوده و اين ارتباط خانوادگي و خويشي موجب تقويت پايگاه اسلام در حجاز و نجد شد و تأثير بسياري از خود به جاي گذاشت. در آن محيط كه جنگ، خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير ابن خلدون، جنگ و خونريزي جزو خصلت ثانوي آنان شده بود، بهترين عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و الفت، پيوند زناشويي بود. با دقت در ازدواج هاي حضرت، به اين نكته پي مي بريم كه همسران حضرت تنها از ميان مهاجران و نه انصار بود، براي اينكه اتحاد و همدلي بين حضرت و انصار وجود داشته و به واسطه اي نياز نبود؛ اما بين حضرت و قبايل مهاجر، كدورت و دشمني هايي اتفاق افتاده بود كه عقد ازدواج، آن ها را به عقد دوستي و وحدت تبديل مي كرد، به همين جهت پيامبر(ص) با قبايل بزرگ قريش، به ويژه با قبايلي كه بيش از ديگران با پيامبر(ص) دشمن بودند، مانند بني اميه و بني اسرائيل، ازدواج كرد؛ اما با قبايل انصار كه از سوي آنان هيچ خطري احساس نمي شد و آنان نسبت به پيامبر(ص) دشمني نداشتند، ازدواج نكرد. «گيورگيو» نويسنده مسيحي مي نويسد: «محمد(ص) ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد، در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان و ساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد». درباره خصوصيات حفصه دختر عمربن خطاب بايد گفت كه وي پيش از پيغمبر همسر خنيس بن حذافه سهمي بود و خنيس از اصحاب بدر بود و در سال سوم هجرت در مدينه وفات يافت و پس از انقضاي عده وفات، حفصه با پيغمبر ازدواج كرد. در ازدواج پيامبر با حفصه دختر عمر آمده است كه چون ابوبكر و عثمان از ازدواج با حفصه خودداري نمودند، عمر شكوه به نزد پيامبر برد و پيامبر با پيشنهاد ازدواج با حفصه عمر را آرام كرد. گويند وي زني زشت صورت بوده و پدرش او را به ابوبكر عرضه كرد و او سكوت اختيار نمود؛ و زماني كه رقيه دختر پيامبر، همسر عثمان از دنيا رفته بود، حفصه را به عثمان عرضه داشت. عثمان گفت: فعلا قصد ازدواج ندارم. عمر اين مطلب را به رسول خدا(ص) گفت. پس پيامبر(ص) حفصه را از عمر خواستگاري كرده و به ازدواج خويش درآورد. علت ازدواج ايشان با ام حبيبه (رمله) دختر ابوسفيان اين بود كه شوهرش در حبشه نصراني شد، ولي او مسلمان باقي ماند؛ پس رسول خدا(ص) براي حمايت از او به صورت غيابي با ايشان ازدواج كرد و نجاشي حاكم حبشه از طرف پيامبر عقد را جاري ساخت. هدف پيامبر(ص) از اين ازدواج خشنود كردن اين زن مؤمنه و اكرام و احترام او نسبت به پايداري و استقامت و پايبندي به دين اسلام بود، چرا كه او در اوايل بعثت برغم مخالفت هايي كه از جانب پدر داشت مسلمان شده بود و اين عمل مي توانست سبب خشنودي ابوسفيان و علاقه مندي او به اسلام باشد و از شدت دشمني اش بكاهد.[31]

3- رهايي و آزادسازي اسرا:
در برخي از ازدواج ها، انگيزه پيامبر، رهايي اسرا و آزادسازي آن ها بود؛ چنانكه با صفيه دختر حيي بن اخطب يهودي ازدواج كرد كه دختر بزرگ يهوديان بود و او را از اسارت آزاد كرد.[32] حضرت (ص) با ازدواج با جويره دختر حارث بن ابي ضرار رئيس طايفه بني المصطلق كه به اسارت درآمده بود، موجبات آزادي همه اسراي اين قبيله را فراهم آورد؛ چون مسلمانان وقتي ديدند اين طايفه با پيامبر(ص) خويشاوند شدند، همگي اسراي اين قوم را كه در دست داشتند، آزاد كردند و مردمان بني المصطلق وقتي اين رفتار را ديدند، همگي به اسلام گرويدند.[33]

4- مصالح اخلاقي:
ازدواج گاهي براي حفظ جان برخي از زنان مسلمان صورت مي گرفت. درباره سوده بنت زمعه اين جهت را بيان كردند؛ چون همسر خود را از دست داده بود و اقوام او همه كافر بودند كه درباره او خطر كشته شدن يا اسارت و شكنجه وجود داشت، رسول خدا(ص) با ازدواج، او را نجات داده و در پناه خود قرار داد.[34] رسول خدا(ص) براي كمك به تأمين زندگي برخي از زنان كه بيوه شده بودند، با آن ها ازدواج كرد؛ مانند ازدواج با زينب بنت خزيمه كه در جاهليت به خاطر انفاق به فقرا و مساكين به ام مساكين شهرت داشت، اما بعدها وي خود فقير و تهيدست شده بود، پيامبر با ازدواج با او در پي حفظ آبروي وي برآمد. انگيزه ايشان در ازدواج با ام سلمه اين بود كه او داراي كودكان يتيمي بود كه قادر به اداره آن ها نبود. زينب مدت كمي در خانه پيامبر بود و در سال چهارم وفات كرد.[35]


فرشته محيطي

پی نوشت:
[۱] . استاد شهید مطهری، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، ج ۳، (وحی و نبوت) ص ۱۱.
[۲] . ترجمه المیزان، ج ۴، ص ۳۰۷.
[۳] . نقش عایشه در تاریخ اسلام، تالیف علامه عسگری، ترجمه و نگارش عطا محمد سردارینه، ص ۶۱.
[۴] . ترجمه المیزان، ج ۴، ص ۳۰۱، تا ۳۰۸، نشر جامعه مدرسین.
[5] . نجم، آيه 45؛ قيامت، آيه 39 و آيات بسيار ديگر.
[6] . روم، آيه 21.
[7] . شوري،  آيه 11.
[8] . ابراهيم، آيه 11؛ كهف، آيه 110؛ مومنون، آيات 24 و33 و 34 و آيات ديگر.
[9] . سوره فرقان، آيه 7.
[10] . سوره فرقان، آيه 20.
[۱1] . فصلت، آيه 6.
[12] . شوري، آيه 51.
[13] . احزاب، آيه 21؛ آل عمران، آيه 79؛ و آيات ديگر.
[14] . انبياء، آيه 89 و آيات ديگر.
[15] . نساء، آيات 3 و 139.
[16] . رجوع كنيد به: نظام حقوق زن در اسلام، مطهري، ص 314-306، نظره الي المرأه و الرجل في الاسلام، باليساني ص 47-64 وسائل الاسلام في المحافظه علي الحياه الزوجيه صلاح عبدالغني محمد ج 3 ص114-211، بيت الطاعه و تعدد الزوجات و الطلاق في الاسلام، علي عبدالواحد وافي، ص 82-42.
[17] . المرأه في الفكر الاسلامي، باجوري، ج 1، ص 149-841، نظره الي المرأه والرجل في الاسلام، باليساني ص 54-24.
[18] . شهيد مطهري، كتاب نظام حقوق زن در اسلام، ص 523-423.
[19] . رجوع كنيد به تاريخ تمدن ويل دورانت ج1 ص 50-49.
[20] . رجوع كنيد: تعدد الزوجات في الاسلام، ابراهيم محمدحسن جمل، ص 22-11.
[2۱] . رجوع كنيد به: المرأه في الفكرالاسلامي باجوري ج1 ص341-441) - بيت الطاعه و تعدد الزوجات و الطلاق في الاسلام، علي عبدالواحد وافي ص 55- فلسفه نظام الاسره في الاسلام، احمد كبيسي ص 08 و 18.
[22] . رجوع كنيد حقوق المرأه بين الاسلام و الديانات الاخري، محمود عبدالحميد محمد ص 741 -941.
[23] . تمدن اسلام و غرب گوستاو لوبون ص694 تاريخ تمدن، ج1، ص 50.
[25] . ويل دورانت،  تاريخ تمدن، جلد اول، صفحه 16.
[26] . حقوق المرآه بين الاسلام والديالات الاخري، محمود عبدالحميد محمد. ص 051-151.
[27] . رجوع كنيد به: المرأه في الفكر الاسلامي، باجوري ج 1 ص 241-441، الاسره المسلمه و الاسره المعاصره، عبدالغني عبود ص 144-514؛ حقوق المرأه بين الاسلام و الديانات الاخري، ص 151-751.
[28] . رجوع كنيد به: نظره الي المرآه والرجل في الاسلام، باليساني ص 04؛ المرأه في الفكر الاسلامي، باجوري ج 1 ص 241.
[29] . تحريم به وسيله اين آيه شد: «لايحل النساء من بعد و لاان تبدل بهن من ازواج ولو اعجبك حسنهن الا ماملكت يمينك و كان الله علي كل شيء رقيبا» سوره احزاب، آيه25.
[30] . احزاب، آيه73.
[31] . براي اطلاعات بيشتر ر.ك: دايره المعارف تشيّع.
[32] . ر.ك: المغازي، ج 2 ص 476 و 576؛ بحارالانوار، ج 12، ص 122.
[33] . بحارالانوار، ج 22، ص 691؛ طبقات ابن سعد، ج 8، ص 83؛ و الاصابه، ج 1، ص 652.
[34] . بحارالانوار، ج 22، ص 191.
[35] . بحارالانوار، ج 02، صص 21 و 581.



:: برچسب‌ها: همسران پيامبر اسلام ص ,
:: بازدید از این مطلب : 637
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 مهر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

        ball balloon clipart picture 

سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی


از تمام اسباب بازي ها براي فرزند عزيزم بالوني خواهم خريد چون به او ياد خواهد داد كه بزرگ اما سبك باشد اين روشي است كه او مي تواند اوج بگيرد. به او ياد خواهد داد كه چيزهاي دوست داشتني مي تواند در لحظه اي نابود شود حتّي گاهي بدون دليل و يا بدون آن كه بتوانيم كسي را متهم كنيم. بنابراين نبايد وابسته باشي. و مهمّ تر از همه به تو ياد مي دهد كه وابسته نباشي و اطراف چنين چيزهايي منحرف نشوي. به طوري آن ها را مانند نفس دوست داشته باشد چرا كه ممكن است آن را براي هميشه از دست بدهي.


          clipart_objects_142.gifclipart_objects_142.gifclipart_objects_142.gif

مترجم: سونا خداياري



:: برچسب‌ها: براي فرزندم ,
:: بازدید از این مطلب : 617
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 مهر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

http://img.yasdl.com/wp-content/uploads/2011/10/Emam-Reza-Molodi1.jpg

اي نسيم پر از عطر هندوها،
هيچ از روح معبد خبر داري؟ 

هيچ از روح معبد خبر داري؟

هيچ از آغاز و مبدأ نمي پرسي،
هيچ از انجام و مقصد خبر داري؟

هيچ مي پرسي آن سوي درياها،
مردماني غريب اند، تنهايند

از غم بي شماران نمي پرسي؟
هيچ از درد بي حد خبر داري؟

اي نسيمي كه در كوچه هاي هند،
شاهد رام رامي و آرامي

از مدينه كه مي آمدي اين سو
از مقام محمّد خبر داري؟

بوي ذي القعده پيچيده بود آنجا
اول ماه ذي قعده قم بودي

زائران حرم از چه مي گفتند؟
لابد از دور مرقد خبر داري!

لابد از آسمان ديده اي آنجا
نورباران فوج كبوترهاست

هيچ پرسيدي آنجا چه جايي بود؟
هيچ از آن رفت و آمد خبر داري؟

اي نسيمي كه در كوچه ي دهلي
بوي عود و حنا مي دهد جانت

از نشابور آيا گذر كردي؟
از سناباد و مشهد خبر داري؟

شوق پابوس صحن تو را دارم،
بانگ نقاره پيچيده در جانم

پشت سر آن همه غم نمي دانم،
پيش رو اين همه سد خبر داري؟

طوطي هند بودن نمي خواهم
من كبوتر... نه، آهوي دلتنگم

تو دلت سوز دارد خبر دارم،
من دلم درد دارد خبر داري!

 

عليرضا قزوه

http://img.yasdl.com/wp-content/uploads/2011/10/Emam-Reza-Molodi1.jpg

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف 

 استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است

زیارت

اي نسيم پر از عطر هندوها،
هيچ از روح معبد خبر داري؟


هيچ از آغاز و مبدأ نمي پرسي،
هيچ از انجام و مقصد خبر داري؟

هيچ مي پرسي آن سوي درياها،
مردماني غريب اند، تنهايند

از غم بي شماران نمي پرسي؟
هيچ از درد بي حد خبر داري؟

اي نسيمي كه در كوچه هاي هند،
شاهد رام رامي و آرامي

از مدينه كه مي آمدي اين سو
از مقام محمّد خبر داري؟

بوي ذي القعده پيچيده بود آنجا
اول ماه ذي قعده قم بودي

زائران حرم از چه مي گفتند؟
لابد از دور مرقد خبر داري!

لابد از آسمان ديده اي آنجا
نورباران فوج كبوترهاست

هيچ پرسيدي آنجا چه جايي بود؟
هيچ از آن رفت و آمد خبر داري؟

اي نسيمي كه در كوچه ي دهلي
بوي عود و حنا مي دهد جانت

از نشابور آيا گذر كردي؟
از سناباد و مشهد خبر داري؟

شوق پابوس صحن تو را دارم،
بانگ نقاره پيچيده در جانم

پشت سر آن همه غم نمي دانم،
پيش رو اين همه سد خبر داري؟

طوطي هند بودن نمي خواهم
من كبوتر... نه، آهوي دلتنگم

تو دلت سوز دارد خبر دارم،
من دلم درد دارد خبر داري!

عليرضا قزوه

http://img.yasdl.com/wp-content/uploads/2011/10/Emam-Reza-Molodi1.jpg

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف 

 استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است

 


آهوان مات نگاهي كه به مردم داري
عاشقان مست دوچشمي كه درآن خم داري

شام را برق دوچشمان توازهم پاشيد
روز رابين دوزلف شكنت گم داري

ماه را نور جبينت به تماشا واداشت
عدل را بين دوابروت تجسم داري

زائرت بازكند لب زغمش آگاهي
توكه با آهوي بي نطق تكلم داري

راز آرامش درپيش توبودن زيباست
توكه دريايي و درسينه تلاطم داري

عشق دنبال توتاهفت ديار آمد وديد
كه مكان باز تو در وادي هشتم داري

صيدتنها نه كه صياد هم آشفته ي توست
لطف برصيد و به صياد ترحم داري

روز محشرمن وچشمان ضمانت خيزت
برشفيعان دگر حق تقدم داري
 
حميدرضا نظري

 


باغ هشتم


باغ هشتم چه با صفا شده است
نور در كوچه ها ، رها شده است

تا زند هشت بوسه بر رخ عشق
صبح زود آفتاب ، پا شده است
معرفت
تا «سعي » مي كنم كه بيايم كمي «صفا»
راهي به كوي حضرت تو مي شوم ، رضا

حجي قبول ثبت شود در جريده ام
با معرفت اگر زيارت كنم تو را
هديه
بيمارم و آمدم به پا بوس شما
سوگند دهم ولي شما را به خدا

هديه ندهيدم اينك از جام شفا !
تا نزد شما، باز بيايم فردا

http://img.yasdl.com/wp-content/uploads/2011/10/Emam-Reza-Molodi1.jpg

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف 

 استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است


پا بوس


وقتي كه به پابوس قمر مي آيم
با شوق زياد و چشم تر مي آيم

تا بوسه زنم به هشتمين جلوه نور
بر روي دو پا نه ، روي سر مي آيم
زيارت
وقتي كه اصول را رعايت بكنيم
حق است كه احساس رضايت بكنيم

استان رضا و مشهدش را بايد
با معرفت و عشق ، زيارت بكنيم
 

جواد نعيمي

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف 

 استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است

http://img.yasdl.com/wp-content/uploads/2011/10/Emam-Reza-Molodi1.jpg

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف 

 استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است


راز آرامش



:: برچسب‌ها: زیارت ,
:: بازدید از این مطلب : 1083
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 6 مهر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

http://www.shabestan.ir/Images/News/Larg_Pic/3-7-1391/IMAGE634841789877565702.bmp

 


 

سيلي زدن زن ايراني زير گوش افسر عراقي
در اردوگاه اسراي عراقي با افسري عراقي به نام "جبّار" آشنا شدم كه بسيار فرز و زرنگ بود. "جبّار" این خاطره را تعریف كرد: در همه 19 ماه حضورش در خرمشهر تنها يك بار خفت كشيدم. آن هم زماني بوده كه يك زن ايراني را در خانه اش و پس از دوران اشغال اين شهر دستگير مي كند و وقتي از او سوال مي كند كه اين جا چه مي كند؟ آن زن كشيده اي به من زد و گفت: اين جا خانه من است. تو اين جا چه مي كني؟

 

مرتضي سرهنگي؛ مدیر دفتر ادبيات و هنر مقاومت، در رونمايي از كتاب «خاطرات ايران»

..

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف 

 استفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است



:: برچسب‌ها: سيلي زدن زن ايراني زير گوش افسر عراقي ,
:: بازدید از این مطلب : 584
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 6 مهر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

 
 

خورشید شرق (ولادت امام رضا علیه السلام)

یازدهم ذی القعده، سالروز میلاد با برکت پیشوای هشتم، خورشید تابان آسمان پرنور ایران، غریب آشنا، نگین خراسان، شهد شیرین مشهد، حضرت امام رضا علیه السلام است. در این روز دیدگاه رنجور و خسته امام موسی بن جعفر علیه السلام ، به چهره دلربا و جمال نورانی فرزند نورسیده اش روشن شد و صبح سپید را از پس پرده شب تاریک نوید داد. در روز جشن و سرور اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، سر بر آستان باعظمت حضرتش می ساییم و ذرات غبار حرم پاکش را توتیای چشمان خود می کنیم.

امام رضا علیه السلام در یک نگاه
وجود مقدس امام رضا علیه السلام در سال شهادت جد بزرگوار خود امام صادق علیه السلام به دنیا آمد. ایشان در دامن پرمهر و محبت پدر و مادر پاک دامن خود، مراحل رشد و شکوفایی جسمی و روحی را پشت سر گذاشت. امام رضا علیه السلام مدت 35 سال از امامت پدر بزرگوار خود را درک کرد و از محضر نورانی حضرتش بهره مند شد. آن حضرت از 35 سالگی امامت امت اسلامی را به عهده گرفت و در 55 سالگی به شهادت رسید.

ازدواج
تاریخ ازدواج امام رضا علیه السلام به درستی معلوم نیست، ولی همسر گرامی حضرت، سبیکه یا خیزران، از زنان با فضیلت عصر خود بود. در عظمت شأن و مقام ایشان همین بس که امام کاظم علیه السلام به یزید سلیط امر کرد سلام حضرت را به ایشان برساند. نیز امام جواد علیه السلام تنها فرزند امام رضا علیه السلام از ایشان متولد شده است.

موقعیت امام در مدینه
امام رضا علیه السلام ، هفده سال از امامت بیست ساله خود را در شهر مدینه و در کنار اهل بیت خود سپری، و از آنجا امت اسلامی را رهبری و هدایت کرد. حضرت، شاگردان پدر را به دور خود جمع کرده، به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جد بزرگوارش امام صادق علیه السلام پرداخت و در این راستا، گام های استواری برداشت. موقعیت امام رضا علیه السلام در مدینه، همه دانشمندان و شخصیت های سیاسی و اجتماعی حجاز را تحت الشعاع قرار داده بود. ایشان در تمام شئون مادی و معنوی، پناهگاه و مرجعی برای مردم به شمار می آمد. وجود مقدس امام رضا علیه السلام خود در این باره به مأمون فرمود: «اینکه من در اینجا ولیعهد شده ام، از نظرم هیچ بر موقعیتم نیفزوده است؛ زیرا من در مدینه، در جایگاهی بودم که نامه ام به مشرق و مغرب حکومت اسلامی می رفت. در آنجا هیچ کس عزیزتر از من بود و هر کس حاجتی داشت، آن را از من می طلبید و من هم تا حد توان نیازهای نیازمندان را تأمین می کردم».

عصر هارون
امام رضا علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در سال 183 قمری، به امامت رسید. مدت امامت ایشان بیست سال بود که ده سال از آن در دوران هارون الرشید گذشت. این مدت، دوران آزادی نسبی فعالیت های فرهنگی و علمی امام رضا علیه السلام به شمار می رود؛ زیرا هارون در این مدت چندان با حضرت کاری نداشت و ایشان آزادانه به فعالیت های خود ادامه می داد. امام رضا علیه السلام ، در این دوره توانست شاگردانی را تربیت و علوم و معارف اسلامی را توسعه دهد. مهم ترین علت کاهش فشار از طرف هارون، نگرانی وی از عواقب شهادت امام کاظم علیه السلام بود؛ زیرا اگر چه هارون تلاش فراوانی برای پنهان کردن این جنایت به عمل آورد، اما سرانجام راز این جنایت بزرگ فاش شد و باعث نفرت مردم از هارون گردید. امام رضا علیه السلام هم از این فرصت استثنایی استفاده کرده، امامت خود را آشکار ساخت.

امام رضا علیه السلام و امین
با درگذشت هارون الرشید در سال 193 قمری در شهر طوس، فرزندش امین به خلافت رسید و به مدت پنج سال زمام امور کشورهای اسلامی را به دست گرفت. در این دوران، برخوردی میان امام رضا علیه السلام و مأموران عباسی صورت نگرفته است؛ زیرا دستگاه خلافت عباسی، گرفتار اختلاف های داخلی و نبردهای امین و مأمون عباسی بر سر خلافت بود و فرصتی برای آزار و اذیت علویان به ویژه امام رضا علیه السلام نداشت. امام، در فاصله سال های 193 تا 198 قمری که مصادف با حکومت امین بود، از آزادی نسبی برخوردار بود و توانست با استفاده از این فرصت، کارهای ناتمام پدران بزرگوار خود را سر و سامان داده، خدمات علمی و فرهنگی زیادی به امت اسلامی عرضه کند.

عصر مأمون
با استقرار مأمون عباسی بر تخت سلطنت در سال 198 قمری، فصل تازه ای از زندگی امام رضا علیه السلام شروع شد. این بخش از زندگی حضرت، با ناملایمات و سختی های فراوانی همراه بود و فرصت هر گونه فعالیت آزادانه را از ایشان گرفت. در این دوران پنج ساله، مأمون تصمیم گرفت امام را از مدینه به شهر مرو، مقر حکومت خود آورده، ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی شان ،کارهای حضرت را زیر نظر بگیرد. مأمون ابتدا از امام به صورت محترمانه دعوت کرد تا همراه با بزرگان آل علی علیه السلام به مرکز خلافت بیایند، ولی امام از قبول دعوت خلیفه خودداری کرد. مأمون اصرار فراوانی نمود و نامه های متعددی میان آن دو رد و بدل شد تا سرانجام حضرت به طرف شهر مرو حرکت کرد.

مسافر ایران
هنگامی که امام رضا علیه السلام خود را از سفر به خراسان ناگزیر دید، در چند نوبت کنار مرقد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حاضر شد و با وداع خویش، نگرانی و ناخرسندی خود را از این سفر آشکار ساخت. بعد از مراسم وداع با جد بزرگوار و اهل بیت خود، کاروان امام به حرکت افتاد. مسیر حرکت امام از مدینه به خراسان به گونه ای طراحی شده بود که از هر گونه واکنش احتمالی شیعیان و علویان به دور باشد. بر همین اساس، مأمون دستور داد حضرت را از داخل شهرهای شیعه نشین عبور نداده، احساسات و عواطف آنان را تحریک نکنند. آنان کاروان حامل امام را از شهر مدینه به بصره و از آن جا به شهر اهواز حرکت دادند. کاروان در ادامه مسیر خود، وارد فارس شد و آنجا را به قصد مرو ترک کرد. همچنین کاروانیان پیش از رسیدن به مرو، مدتی در نیشابور استراحت کردند.

نگین نیشابورامام رضا علیه السلام در میان استقبال با شکوه و بی نظیر مردم نیشابور، وارد این شهر شد و چند روزی در آنجا اقامت گزید. امام رضا علیه السلام در شهر نیشابور با نمایاندن چهره محبوب خود برای مردم ولایت مدار، در پاسخ به دو تن از علمای بزرگ شهر، حدیث سلسلةُ الذَّهب را چنین روایت فرمود: «من از پدر خود و پدرم از پدران خود و آنها از پیامبر اسلام و ایشان از جبرئیل و او از خداوند متعال شنید که فرمود: کلمه توحید (لا اله الّا اللّه ) دژ مستحکم من است. هر کس وارد دژ من شود از عذاب و کیفر الهی در امان است». بعد از خواندن حدیث توحید، شتر امام به راه افتاد، ولی هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوی او بود که ناگهان ایستاد و امام سر خود را از کجاوه بیرون آورد و کلمات جاویدان دیگری به زبان جاری ساخت و با صدای بلند فرمود: «کلمه توحید شروطی هم دارد، من از جمله شروط آن هستم». امام رضا علیه السلام با این بیان، مسئله ولایت را همانند تنه ای بر آمده از ریشه درخت توحید معرفی کرد. در آن روز، این حدیث، به دست بیست هزار نفر نوشته شد.

خورشید مرو
کاروان حامل امام رضا علیه السلام ، شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری طی کرده و سرانجام پس از تحمل حدود چهارماه سفر و گذر از مناطق مختلف، در نیمه اول سال 201 قمری وارد شهر مرو، مرکز حکومت مأمون عباسی شد. با ورود امام به این شهر، شور و هیجان وصف ناپذیری مردم را فرا گرفت و شیفتگان مقام ولایت، با شور و احساسات پاک خود مقدم حضرت را گرامی داشتند. عبور مرکب امام از میان انبوه جمعیت که تا خارج شهر به استقبال آمده بودند، شکوهی فراوان و منظره ای شگفت انگیز پدید آورده بود. امام پس از طی مسیر و عبور از میان صفوف به هم فشرده مردم، در منزلی نزدیک مرکز حکومتی که از قبل آماده شده بود مستقر شد.

ولایت عهدی
چند روز پس از استقرار امام رضا علیه السلام در مرکز حکومت عباسی، مذاکراتی بین حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون تظاهر کرد می خواهد خلافت را به حضرت واگذار کند، ولی امام این پیشنهاد را نپذیرفت. مأمون که چیزی جز این از حضرت انتظار نداشت، از موقعیت پیش آمده استفاده کرده، هدف اصلی خود، یعنی واگذاری ولایت عهدی را به حضرت پیشنهاد کرد. امام باز هم نپذیرفت. مأمون از راه تهدید وارد شده و گفت: «باید پیشنهاد مرا بپذیری زیرا چاره ای جز این نمی بینم. تو همواره بر خلاف میل من پیش می آیی و خود را از قدرت من در امان می بینی. به خدا سوگند اگر از قبول پیشنهاد ولایت عهدی خودداری کنی، تو را وادار به این کار می کنم و چنانچه باز هم قبول نکنی، به قتلت می رسانم». امام به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و فرمود: «من به شرطی ولایت عهدی تو را می پذیرم که هرگز در امور مملکتی و در هیچ یک از امور دستگاه خلافت همانند عزل، نصب، حکم، قضاوت و فتوا دخالت نکنم».

اهداف شوم مأمون
یکی از ترفندهای سیاسی مأمون در مقابله با نارضایتی عمومی و فرونشاندن شورش ها ،دعوت از امام رضا علیه السلام بود تا از مدینه به خراسان بیاید و او از این راه خلافت خود را مشروعیت بخشد و با خیال آسوده حکومت کند. هدف هایی که مأمون در سیاست احظار امام رضا علیه السلام به خراسان داشت عبارت است از: 1. زیر نظر داشتن فعالیت های امام و جدا کردن حضرت از مردم؛ 2. کاشتن بذر شک و بدبینی و شایعات در مورد رهبری اهل بیت و اتهام گرایش به قدرت و سازش با حکومت؛ 3. جلب و جذب جنبش های علوی؛ 4. داشتن انسانی نیرومند از نظر علمی و معنوی در دستگاه حکومتی خود برای برطرف ساختن مشکلات و تنگناها؛ 5. در دست داشتن امام به عنوان برگ برنده در مقابل علویان دیگری که با دستگاه عباسی مخالفت می کردند؛ 6. احساس خطر مأمون از طرف امام.

مأمون و نگارش عهدنامه
مأمون، عهدنامه ولایت عهدی امام رضا علیه السلام را به خط و انشای خویش نوشت و امام رضا علیه السلام نیز به خط شریف خود بر این عهدنامه مطالبی اضافه کرد. در قسمتی از این عهدنامه که از سوی مأمون نوشته شده ، آمده است: «برای رسیدن به انتخاب ولی عهد، شب و روز به پیشگاه خدا مناجات کردم و از او خواستم در انتخاب ولی عهد کسی را الهام فرماید که خشنودی و طاعت خدا در آن باشد. به همین دلیل در افراد خاندان خود و علی بن ابی طالب با دقت نظر کردم و کسی را جز علی بن موسی نیافتم که برای این مقام لایق تر باشد». این عهدنامه در روز دوشنبه، هفتم رمضان سال 201 نوشته شد.

مناظرات علمی
مأمون پس از تحمیل مقام ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام ، جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل می داد و دانشمندان بزرگ را به این جلسات دعوت می کرد. اگرچه منظور از این جلسات در ظاهر اثبات مقام والای امام هشتم در رشته های گوناگون علوم بود، در زیر پوشش ظاهری اهداف و مقاصد پلیدی دنبال می شد. مأمون می خواست مقام والای امام هشتم را تنها در بعد علمی منحصر کرده و به تدریج آن حضرت را از مسائل سیاسی کنار بزند و شعار جدایی دین از سیاست را عملی سازد. او مایل بود مسئله مناظره امام با علمای بزرگ زمان خود، نقل محافل و مجالس شود و همه علاقه مندان و عاشقان مکتب اهل بیت در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزی های امام در این مباحث سخن بگویند تا مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کرده، آن را پوششی بر نقاط ضعف حکومت خود قرار دهد.

قیام ها
در عصر امام رضا علیه السلام ، قیام های فراوانی از سوی علویان بر ضد دستگاه عباسی شکل گرفت. علت این انقلاب ها و قیام ها، ظلم و فساد بی پایان خلفای عباسی به مردم و علویان بود. افزون بر این که آنان معتقد بودند رهبری جامعه اسلامی حق علویان است و عباسیان غاصبان خلافت اند. برخی از این قیام ها عبارت است از:

1. قیام ابوالسرّایا: وی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام است که یکی از گسترده ترین انقلاب های عصر خود را رهبری می کرد. مرکز قیام ایشان کوفه بود. در این قیام دویست هزار تن از یاران خلیفه به دست انقلابیون کشته شدند.

2. قیام ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام که در یمن انجام شد.

3. قیام محمدبن سلیمان، از نوادگان امام حسین علیه السلام که در شهر مدینه قیام مردم را رهبری می کرد.

4. قیام محمد دیباج، فرزند امام صادق علیه السلام و عموی امام رضا علیه السلام که در مکه و نواحی حجاز رخ داد.

ستفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است  

شاگردان
امام رضا علیه السلام در مدت بیست ساله امامت خود، شاگردان بسیاری را تربیت کرد و آن ها را به سر منزل کمال رساند. در منابع اسلامی، اصحاب و شاگردان حضرت بیش از سیصد نفر ذکر شده که برای نمونه، به چند از آنان اشاره می کنیم:

1. احمدبن محمد بَزَنطی کوفی که از افراد مورد اعتماد و اطمینان، و از راویان احادیث اهل بیت است. وی از محضر امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام کسب فیض نمود و کتابی در معارف اسلامی نوشت. بزنطی در سال 221 قمری از دنیا رفت.

2. احمدبن محمد اشعری قمی که از مفاخر و بزرگان فقهای قم بوده، از محضر امام رضا علیه السلام ، امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام کسب فیض کرده است.

3. زکریابن آدم که از بزرگان امامیه به شمار می آید. در عظمت علمی او همین بس که امام رضا علیه السلام به علی بن مسیب فرمود: «هر زمان که به ما دسترسی نداشتی، مسائل و معارف خود را از زکریابن آدم بپرس». قبر پاک زکریا، در قبرستان شیخان شهر مقدس قم است.

آثار
وجود منبع علوم آل محمد صلی الله علیه و آله و فیض ربوبی در شهر مدینه، باعث شد تا دانشمندان و بزرگان جهان اسلام از نقاط مختلف برای کسب فیض از محضر امام رضا علیه السلام به مدینه آمده و از علوم ایشان بهره مند شوند. ایشان در مدت امامت خود توانست آثار مهمی اعم از تفسیر قرآن، اخلاق، احکام اسلامی، پزشکی و... از خود به یادگار بگذارد. امام رضا علیه السلام آثاری داشته اند که برخی از آن ها عبارت است از: رساله ای در مورد حلال و حرام و واجب و مستحب که به درخواست مأمون خلیفه عباسی نوشته و برای او فرستاد؛ رساله ای در طب و مسائل مختلف پزشکی که حضرت، خواص دارویی گیاهان و انواع میوه ها را بیان فرموده است؛ رساله ای در علل و فلسفه احکام که در جواب پرسش های محمدبن سنان برای وی نوشت.

اوضاع فرهنگی
عصر امام رضا علیه السلام از نظر اعتقادی، فکری و فرهنگی، عصر آشفته ای بود. مکتب های فقهی و کلامی متعددی در متن جامعه حضور داشتند و هر کدام از آنها در ایجاد فساد عقیدتی در میان مردم تلاش می کردند. واقفیه، یکی از گروه های دامنه داری بود که به امامت امام رضا علیه السلام ، اعتقادی نداشتند. آنها بر این باور بودند که امام کاظم علیه السلام ، همان مهدی موعود بوده، از نظرها غایب شده است. سران این گروه منحرف، به خاطر مسائل مادی، حاضر شدند با دادن رشوه، مسئله امامت امام رضا علیه السلام را مسکوت بگذارند. فرقه های غلات، مفوّضه، مُرجئه، جبریون و اهل حدیث، از دیگر فرقه های اسلامی بودند که به ترویج افکار و اندیشه های خود می پرداختند. افزون بر فرقه های اسلامی، یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و ستاره پرستان نیز با مطرح کردن شبهه های دینی، سعی می کردند مسلمانان را از دایره اسلام خارج کنند.

مسافر بغدادپس از سپردن منصب ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام مردم بغداد که مهم ترین سنگر و پناهگاه عباسیان بود، دست به آشوب و شورش همگانی زدند. آنان به خارج شدن خلافت از دست عباسیان و سپردن آن به دودمان حضرت زهرا علیهاالسلام معترض بودند و به همین دلیل، مأمون را از خلافت عزل و با ابراهیم بن مهدی معروف به ابن شکله، یکی از لجوج ترین دشمنان امام علی علیه السلام بیعت کردند. وقتی این خبر به گوش خلیفه رسید، برای فرونشاندن شورش و خلاصی از محبوبیت روز افزون امام در خراسان، به حضرت دستور داد تا همراه لشکر به سوی بغداد حرکت کند. مأمون قصد داشت خودش در مرو باقی بماند. امام با درخواست مأمون مخالفت کرد و خلیفه مجبور شد همراه امام به سوی بغداد حرکت کند.

توطئه
مأمون به همراه امام رضا علیه السلام و فضل بن سهل وزیر ایرانی اش، با لشگر بزرگی از مرو حرکت و در مسیر راه به سرخس رسیدند. در آنجا مأمون برای از بین بردن امام و فضل نقشه کشیده بود. به همین دلیل از آن دو خواست تا همراه او به حمام سرخس بروند. مأمون می خواست نقشه شوم خود را به دست مردان مسلح خود عملی کند. امام رضا علیه السلام پیشنهاد مأمون را نپذیرفت و از قبول درخواست مکرر خلیفه سرباز زد. امام، حتی فضل بن سهل را نیز از این کار منع کرد، ولی او به حرف حضرت گوش نداد. هنگامی که فضل وارد حمام شد، به دست نوکران مأمون به قتل رسید و امام رضا علیه السلام از این توطئه مأمون جان سالم به در برد.


 

ادامه دارد...


 

ستفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است  

خورشید شرق 1

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف 


  قاسم جلیلی همدانی

گلبرگ: آذر 1384، شماره 69 ، صفحه 107.



:: برچسب‌ها: خورشید شرق 1 ,
:: بازدید از این مطلب : 617
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 مهر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

زنان بهشتی
    

زنان بهشتی
پیرزن، قدخمیده و نفس زنان، در حالی که عصا به دست داشت و عرق بر پیشانیش نقش بسته بود، از کوچه ی تنگ و خالی می گذشت. ناگاه چشمش به پیامبر(ص) افتاد و چون به آن حضرت نزدیک شد، سلام کرد. سپس با امیدواری از آن حضرت خواست دعا کند تا او وارد بهشت شود.پیامبر(ص) بر خلاف انتظار او فرمود: پیرزنان داخل بهشت نمی شوند! پیرزن با شنیدن این سخن به گریه افتاد، ولی پیامبر(ص) خندید و فرمود: آیا سخن خدا را نشنیده ای که در قرآن درباره ی زنان بهشتی فرموده است:«ما آن ها را آفرینش نوین و جدیدی بخشیدیم و همه را «بکر» و شوهر نادیده گردانیده ایم.»1

۳۷ ۳۶ ۳۵ ۳۴ ۳۳ ۳۲ ۳۰ ۳۱  ۲۸ ۲۹  ۲۷ ۲۶ ۲۵ ۲۴ ۲۳ ۲۱ ۲۲ ۲۰ ۱۹ ۱۸ ۱۷ ۱۶ ۱۴ ۱۵ ۱۳ ۱۲ ۱۱ ۱۰ ۹ 8  6 7 1 2 3 4 5           

 هم چنین روزی پیامبر(ص) به پیرزن دیگری از قبیله اَشجع برخورد کرد که او آهسته آهسته قدم برمی داشت. حضرت فرمود: پیرزنان به بهشت نمی روند و از کنار او گذشت. پیرزن با شنیدن این سخن سخت منقلب شد و به گریه افتاد.طولی نکشید که بلال؛ مؤذن سیاه پوست پیامبر که از آن جا می گذشت، پیرزن را گریان دید و ناراحت شد. آن گاه به حضور رسول خدا (ص) رسید و داستان نگرانی و گریه ی پیرزن را برای ایشان شرح داد. آن حضرت فرمود: اتفاقاً سیاه پوست هم داخل بهشت نمی شود! بلال سیاه پوست وقتی این سخن را شنید و با پیرزن درمیان گذاشت، خود و پیرزن هر دو به گریه و زاری پرداختند. پیرزن و بلال هم چنان گریه می کردند که عبّاس، عموی پیامبر(ص)، وضع آنان را برای رسول خدا (ص) شرح داد. پیامبر (ص) به عباس فرمود: اتفاقاً پیرمردان هم به بهشت نمی روند. بدین ترتیب، عبّاس نیز ناراحت شد.پس از چند لحظه، پیامبر (ص)، پیرزن و بلال و عبّاس را نزد خویش فراخواند و برای خوشحال کردن آنان فرمود:«خداوند، به افراد آفرینشی جدید می بخشد و آنان را بهتر از آن چه بوده اند، می گرداند. آنان داخل بهشت می شوند، در حالی که جوان و سفید و نورانی هستند. افرادی که وارد بهشت می شوند، اندام و بدن های تمیز و صورت های بی مو و چشم های سرمه کشیده دارند.»2

  

ویژگی های زنان بهشتی

1ـ جوانی و شادابی
پیامبر(ص) از سوی خداوند متعال، درباره ی نعمت های بهشت فرموده است: «در آن جا چیزهایی فراهم شده است که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و حتّی به قلب و فکر کسی خطور نکرده است»3 و از جمله نعمت ها، زنان جوان و زیبای بهشتی هستند.قرآن کریم درباره ی جوانی و شادابی زنان بهشتی که بر خلاف جوانی و زیبایی های دنیا، پژمردگی و فرسودگی در آن راه ندارد ( از جوانی و شادابی همیشگی برخوردارند)، فرموده است:« افرادی که نامه ی عمل آنان به دست راستشان داده شده و سعادتمندند، همسران گران قدری دارند که به آنان ،آفرینش جدید (و جوانی) بخشیده ایم و همه ی آنان را بکر و شوهر به خود ندیده گردانیده ایم و آنان نسبت به شوهرهای خویش، عشق می ورزند و خوش سخن و فصیح اند و با آنان، هم سنّ و سال بوده و در خوبی و زیبایی ظاهر و باطن نیز همانند هستند.»4 پیامبر(ص) درباره ی مردان و زنان بهشتی چنین فرموده است: « همه افرادی که به بهشت وارد می شوند، جوانی پایدار و همیشگی دارند و سنّ و سال آنان هم، سی تا سی وسه سال است.»5

2ـ پاکی و پیراستگی
پاکی و پیراستگی از آلودگی های فکری ،اخلاقی و ظاهری و باطنی، ارزش های لذّت بخش و دلنشینی هستند که همه انسان ها برای دست یافتن به آن ها تلاش می کنند و اگر بدان ها رسیدند،لذّت کام یابی و سعادت را به خوبی احساس می کنند. این ویژگی ها نیز از آن زنان بهشتی است.خداوند در سه جای قرآن، با عبارت:« لَهُمْ فیها أزْواجََُ مُطَّهَّرة»6 زنان پاک و پاکیزه از آلودگی ها و زشتی ها را پاداش افرادی قرار داده است که ایمان و عمل صالح دارند. خداوند در سوره ی بقره،این زنان را هم چون خود بهشت و نعمت های آن جاویدان شمرده است. در سوره ی آل عمران، رضوان و رضایت خداوندی را همراه آنان آورده و در سوره ی نساء، زندگی با آن زنان را زیر سایه هایی توصیف کرده است که همیشه دوام دارد. به هرحال،بر اساس روایت امام صادق(ع) «زنان بهشتی جسم و بدن و جان و روحی» پاک دارند و از حسد و ناپاکی های دیگر اخلاقی (که زنان دنیا را ناراحت و گرفتار می سازد) پیراسته اند .»7

3ـ دست نخوردگی و شیفتگی
دست نخوردگی و از هر نظر بکر و دوشیزه بودن، از دیگر ویژگی های زنان بهشتی است. قرآن کریم، این موضوع را در دو جا مطرح کرده است و با اندکی تفاوت لفظی می فرماید:« در باغ های بهشتی، زنانی هستند که جز به همسران خود چشم نمی دوزند و عشق نمی ورزند و پیش از آن، هیچ انسان و جنّی با آنان تماس نگرفته است.»8 این زنان دوشیزه و پاکند و شیفته و دلداده ی همسران خودند و طمع نگاه و لذّت جویی از هیچ مرد دیگری را ندارند. بر اساس روایت ابوذر غفّاری، زن بهشتی به همسر خود می گوید:« به عزّت پروردگارم سوگند! در بهشت چیزی را بهتر از تو سراغ ندارم. سپاس مخصوص خداوند است که مرا همسر تو و تو را همسر من قرار داده است.»9

4ـ چشمان سیاه و درشت
چشم، از نظر ساختار فیزیولوژیکی و حرکت و نگاه، نوعی جاذبه و پیام دارد . بسیاری از معانی و مفاهیم انسانی و غیر انسانی در چشمان نمودار می گردد و بدین وسیله بر مخاطبان،تأثیر می گذارد.قرآن کریم،به جز پاکی چشم زنان بهشتی که در بالا بیان شد،در آیات دیگر به ساختمان فیزیولوژیکی آن پرداخته و در چهار آیه با واژه ی حورعین از آن یاد کرده است.10 حُور کسی است که سیاهی چشم او کاملاً سیاه و سفیدی آن کاملاً سفید و شفّاف است. حورعین گروهی از زنان بهشتی درشت چشم هستند که خداوند، آنان را برای مومنان در بهشت آفریده است. پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «حورالعین در بهشت برای همسران خود آواز می خوانند و می گویند: ما حورالعین زیبا هستیم. خداوند این زنان زیبای سیه چشم را برای مؤمنان و بزرگواران آفریده است.»11 نباید فراموش کنیم که هدف عالی انسان های بهشتی در این جنبه ها خلاصه نمی شود، بلکه رضوان و رضایت مندی خداوند از بهشتیان، برای آنان نعمت و هدف بزرگی خواهد بود.بدین خاطر می توان نغمه سرداد که: باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصر حور //با خاک کوی دوست، برابر نمی کنم.12


حوریه‏ ای به صورت انسان
پیامبر(ص) فرمود: فاطمه علیها السّلام حوریه‏ ای است‏ به صورت انسان که من هر گاه مشتاق بوی بهشت می‏شوم، دخترم فاطمه علیها السّلام را می‏بویم. 13

بهشت در انتظار کیست؟
بهشت مشتاق چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و زن فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه علیها السّلام دختر محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم. 14

موهبت های زنان در بهشت چیست؟
در بهشت برای بهره مندی از نعمات آن فرقی میان زنان و مردان نیست و هردو از بهشتیان حساب می شوند و برایشان از هر لذتی که بخواهند فراهم است. ما یاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و آخرت هستیم و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده می‏شود! 15

پانوشت:
1. سوره واقعه، 35و36.
2. منهج الصادقین، ج 9، ص 153؛ بحارالانوار، ج16، ص295.
3. بحارالانوار، ج8،ص191؛ کنزالعمال،ج 14،ص454.
4. سوره واقعه، 27ـ37.
5. کنزالعمال، ج 14 ،ص477 ؛ منهج الصادقین، ج9، ص153.
6. سوره بقره،25؛ آل عمران، 15و57.
7. بحارالانوار،ج8،ص139.
8. سوره الرحمن ،56ـ72.
9. مجمع البیان فی تفسیر القرآن،ج 9،ص208.
10. سوره دخان،54؛ طور،20؛ الرحمن،72؛ واقعه،22.
11. کنزالعمال،ج14،ص518.
12. دیوان حافظ،ص216.
13. ففاطمة حوراء انسية وكلما اشتقت الي رائحة الجنة شممت رائحة ابنتي فاطمة عليها السلام، التوحید، شیخ صدوق، ص‏117.
14. اشتاقت الجنة الي اربع من النساء: مريم بنت عمران، وآسية بنت مزاحم زوجة فرعون وخديجة بنت‏ خويلد وفاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏53.
15. نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی‏ أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُونَ، فصلت-31.

منبع:
بشارت، فروردین و اردیبهشت 1382، شماره 34، صفحه 16، احمد صادقی اردستانی...


 

 

پست هایی مرتبط با موضوع: عفاف
 

۳۷ ۳۶ ۳۵ ۳۴ ۳۳ ۳۲ ۳۰ ۳۱  ۲۸ ۲۹  ۲۷ ۲۶ ۲۵ ۲۴ ۲۳ ۲۱ ۲۲ ۲۰ ۱۹ ۱۸ ۱۷ ۱۶ ۱۴ ۱۵ ۱۳ ۱۲ ۱۱ ۱۰ ۹ 8  6 7 1 2 3 4 5           

ستفاده از مطالب وبلاگ بلامانع است   

 


    



:: بازدید از این مطلب : 934
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 2 مهر 1391 | نظرات ()