نوشته شده توسط : feraghat90

گرچه چندين نقش موزون داشت در هر گوشه اي

 زين عمارت شد بلند آوازه ي نقش جهان

(صائب تبريزي)  

اصفهان بعد از قتل عام تيمور و خرابي هايي كه به آن راه يافت از حشمت و ابهت سابق افتاد تا قرن 11 هجري كه شاه عباس اول آنجا را به پايتختي خود انتخاب نمود و دستور ساختن كاخها و مساجد و خيابانها و پلهاي آن را داد و اين انتخاب حدود سالهاي 1000 تا 1006 هجري صورت گرفته است و بسط و توسعه و تزئين شهر با ميادين و عمارات و مساجد و پلها تا آخرين سال سلطنت اين شهريار صفوي ادامه داشته و جانشيان او نيز به وي تأسي كرده اند. از شهر و توصيف كاملي كه سيّاحان اروپايي در دوره شاه عباس مانند: "پي يترو دولا واله" ايتاليايي و "شاردن" سيّاح معروف فرانسوي داده اند به اعتبار و عظمت اين شهر مي توان پي برد.

http://feraghat90.blogfa.com/post-1129.aspx.

 


          
سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی

ميدان نقش جهان يا ميدان امام
يش از آن‌ که شهر اصفهان به پايتختي ايران صفوي برگزيده شود در اين ميدان باغي گسترده وجود داشته ‌است بنام نقش جهان. در کتاب تاريخ عالم آراي عباسي، ذکري از ميدان نقش جهان آمده‌ است. به هر حال پيش از احداث ميدان به شکل فعلي، حداقل بخشي از باغ نقش جهان به نام ميدان معروف بوده‌ است ولي به هرحال در سال ۱۰۰۴ قمري، جايگاهي به نام ميدان نقش جهان در بخشي از باغ وجود داشته ‌است. اين ميدان در سدهٔ يازدهم هجري قمري (سدهٔ هفدهم ميلادي) يکي از بزرگ‌ترين ميدان‌هاي جهان بوده ‌است و در دوره شاه عباس و جانشينان او محل بازي چوگان، رژهٔ ارتش، چراغاني، و محل نمايشهاي گوناگون بوده‌است. يکي از اولين مراسم رسمي که در اين ميدان برگزار شده‌ است، بازگشت پيروزمندانه امامقلي خان از فتح جزيره هرمز به پايتخت (اصفهان) بوده‌ است. شاردن نوشته است:

اين ميدان يكي از زيباترين ميدان هاي جهان است كه شكل مربع مستطيل دارد به طول 440 قدم و عرض 160 قدم (طول اين ميدان از شمال به جنوب بالغ بر 507 متر و عرض آن حدود 165 متر است). اطراف ميدان نهري است كه با آجر و آهك سياه كه از سنگ سخت تر است ساخته شده اين نهر به عرض 6 پا و ازاره هاي آن از سنگ سياه است و پياده رو هاي آن به اندازه 1 پا بلندتر است. عرض سنگها به اندازه اي است كه چهار نفر به آساني مي توانند روي آن پهلوي يكديگر حركت كنند. بين اين نهر و اتاقهاي اطراف ميدان فضايي به عرض 20 پا وجود دارد. در اطراف ميدان 200 اتاق است كه همه به يك اندازه و به يك سبك و دو طبقه ساخته شده است. اتاقهاي طبقه زيرين هر يك عبارت است از 2 دكان كه يكي رو به ميدان و ديگري به طرف بازار است. طبقه بالا نيز عبارت است از 4 اتاق كه 2 تاي آن به طرف ميدان و 2 تا در عقب واقع است. هر يك اتاقهاي رو به ميدان ايواني دارد و جلوي آنها طارمي هايي است كه با آجر و گچ به رنگ سبز و قرمز ساخته شده و بي اندازه به چشم زيبا مي آيد. هر يك از اتاقهاي به طرف بازار راههايي دارد كه در موقع تابستان بسيار خنك مي باشد. غير از اين اتاقها در اطراف ميدان بناهاي بزرگي است كه عبارتند از "درقصر سلطنتي" يعني عمارت عالي قاپو و "در حرمسرا" در سمت مغرب و "مسجد صدر" يعني مسجد شيخ لطف الله و يك عمارتي كه ماشينهاي متعددي در آن قرار دارد و آنرا ساعت سازي مي نامند در طرف مشرق (عمارت ساعت که به کلي تخريب و بناي مسجد شيخ لطف الله بجاي آن ساخته شد). در جنوب ميدان مسجد جامع عباسي و در شمال آن بازار واقع شده (سر در قيصريه). ميدان داراي دوازده مدخل عمده و چند مدخل كوچك است. در مركز ميدان دكل بزرگي بوده است به بلندي 120 پا كه در روزهاي رسمي براي نشانه زدن به كار مي رفته (که امروزه به کلي از ميان رفته‌است). در شمال و جنوب ميدان به فاصله 35 پا از نهر 2 ستون سنگي واقع شده كه دروازه هاي بازي چوگان است. سيد عبد الحسين خاتون آبادي (1039-1105) مولف تاريخ "وقايع السنين والاعوام" معاصر با جانشينان شاه عباس كبير تاريخ ساختن بناي ميدان نقش جهان را در سال 1011 هجري بيان كرده است. تاورنيه سياح ديگر فرانسوي كه از 1041 تا 1078 هجري قمري (1632-1668 ميلادي) 6 سفر به مشرق زمين كرده و بيش از 9 بار ايران را ديده است نوشته است: "وقتي شاه مي خواهد تير اندازي كند جام زريني روي دكل نصب مي نمايند بايد سوار در سر تاخت بيايد، از زير آن بگذرد و بعد با قيقاج با تير و كمان آن جام را بزند. اين هم از رسوم قديمي ايران است كه در حال فرار با قيقاج دشمن خود را مي كشند. هر كس جام طلا را با تير بزند از آن او خواهد بود و من خودم ديدم كه شاه صفي در پنج تاخت 3 جام را با تير فرود آورد." شاردن نوشته است كه:

"روي بناها و اتاق هاي اطراف ميدان از بالا تا پائين جاي چراغ ساخته شده كه در جشنها و اعياد روي آنها چراغ گذارده و روشن مي كنند و در هيچ كجاي دنيا چنين چراغاني ديده نمي شود زيرا تعداد اين چراغها در حدود پنجاه هزار عدد مي شود. شاه عباس كبير از اين كار بسيار لذت مي برد و اغلب دستور چراغاني مي داد ولي جانشيان او چندان توجهي به اين كار نداشتند. در دو طرف درقصر سلطنتي (عمارت عالي قاپو) به فاصله 110 قدم طارمي چوبي منقشي است كه در داخل فضاي بين آن و ديوار قصر 110 توپ چدني سبز رنگ قرار داده اند. اغلب اين توپها، توپهاي كوچك صحرايي است به استثناي دو توپ بزرگ و از نوع خمپاره انداز كه ايرانيان به آنها شتر مي گويند. اين توپها ساخت اسپانيا و جزء غنائمي است كه ايرانيان هنگام فتح هرمز از قلاع پرتغاليها به چنگ آورده اند و اين غنائم در تمام شهرهاي ايران و از آن جمله اصفهان توزيع شد. در گوشه در حرمسرا دو پايه ستون مرمري بسيار زيبا و گرانبهايي وجود دارد كه از خرابه هاي تخت جمشيد آورده اند. (شايد مقصود شاردن از دو پايه ستون مرمري، دو سر ستون داراي نقوش برجسته است كه از سالها پيش در اصفهان بوده و آنها را از آثار دوره ساساني پنداشته اند. از دو سر ستون مزبور يكي از آنها كه كامل بوده فعلاً در موزه ايران باستان در تهران است و ديگري كه در گوشه هاي آن شكستگي دارد در عمارت چهلستون اصفهان نگهداري مي شود.) سمت سر در بازار در شمال ميدان دو ايوان سر پوشيده است كه آن را "نقاره خانه" مي خوانند و هنگام غروب و سحر با نقاره و كوس و طبل و دهل و كرنا نغماتي مي نوازند. در هر طرف ميدان درختهاي چنار كاشته اند و بدون آنكه جايي را از نظر مستور بدارند، اطراف ميدان را مانند چتري پوشانده اند. اين درختها به زيبايي ميدان مي افزايد مخصوصاً در تابستان و هنگامي كه ميدان را آب پاشي كرده باشند و نهر نيز پر از آب باشد. از اين جهت است كه من تصور مي كنم زيباترين ميدانهاي ايران ميدان اصفهان باشد." در سال 1809 ميلادي (1223 هجري) يكي از سياحان معروف فرانسوي به نام موريه اين ميدان را ديده و مي نويسد كه "تمام درختان را از ريشه در آورده و به جاي آنها درختان چنار و تبريزي تازه ايي نشانده اند كه سايه مطلوبي ندارد و ميدان داراي آن نظم و ترتيب و منظره اي كه شاردن شرح مي دهد نيست."

http://isfp.ir

              


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی
http://feraghat90.blogfa.com/post-1129.aspx

 



:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 31 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90
                                         http://feraghat90.blogfa.com/post-1128.aspx

سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی

http://feraghat90.blogfa.com/post-1128.aspx


1. حالت مرگ
حکیمی را پرسیدند: در وقت مرگ، حالتِ تو چیست؟ گفتا: دلی بیمار و تنی بازمانده از کار و طاعت نه و گناه به انبار و توبه نه مرگ آمد و چاره ای نِه، گورِ تنگ و تاریک و مونس نه، آفتابِ گرم و سایه نه، آتشِ تیز و مرا قُوَّت نه، برهنگی و جامه نه، گرسنگی و طعام نه، تشنگی و آب نِه، ملایک با هیبَت و مرا گریز نه، خَصمِ بسیار و مرا چیزی نه، خدایِ عادل و مرا حُجَّت نه.

2. وحی به موسی
خدای عزَّوجَلّ وحی کرد به موسی علیه السلام که: یا موسی! من سه کار نکنم و از بندگانِ خود نیز، سه چیز نپسندَم: اول آن که بی روزشان نگذارم و لکن نپسندم که روزیِ من خورَند و غیر مرا، طاعت دارند. دوم برایشان بی داد (ظلم) نکنم و از ایشان نیز بیداد نپسندَم. سوم آن که از ایشان، کار فردا نخواهم و نپسندَم که از من، روزیِ فردا طَلَبند.

3. روزیِ بندگان
پرسیدند از امام جعفر صادق علیه السلام که: چه حکمت است در آن که خدای عزَّوجل، روزی بندگان، جمله (یک باره) به ایشان نداد؟ گفت: از بهرِ پنج چیز: اول آن که اگر جمله بدادی، جای نداشتندی و تباه شدی و بی روزی ماندندی. دوم اگر جمله بدادی، چون آدمی حریص است، بر یکدیگر تعدّی کردندی. سوم اگر جمله بدادی، از خدای عزوجلّ بی نیاز شدندی و خدای تعالی دوست دارد، نیاز بندگانِ خود به او. چهارم اگر جمله بدادی [مردم [بدانستندی که عمرِ ایشان چند است و خدای تعالی خواست که این پوشیده باشد. پنجم اگر جمله بدادی، زندگانی، ناخوش شدی، چون بدانستندی که اَجَل، نزدیک آمد، زیرا که زندگانی و روزی برابرند.

4. وصیّت به فرزند
بزرگی وصیت کرد پسر خویش را و گفت: ای پسر! وصیت می کنم تو را به پانزده چیز:

خواهی که فضلِ نماز کنانِ شب یابی و تو از ایشان بِه، به روز اندر خدا عاصی مشو.
خواهی که فضلِ روزه داران یابی و تو از ایشان بِه، زبان از دروغ و عیب نگاه دار.
خواهی که فضل زاهدان یابی و تو از ایشان بِه، میانِ دو تن، آشتی ده.
خواهی که فضلِ علما یابی و تو از ایشان بِه، بدان چه بدانی کار کن.
خواهی که فَضلِ حاجیان یابی و تو از ایشان بِه، [نماز] جمعه و جماعت را نگاه دار.
خواهی که فضلِ یاد کنندگان یابی و تو از ایشان به، بر تو باد به تفکر.
خواهی که فضلِ غازیان (جهادگران) یابی و تو از ایشان بِه، با هوای تن و شیطان جهاد کن.
خواهی که فضلِ اَبدالان (مردان خدا) یابی و تو از ایشان بِه، بر دلِ خویش نه آن چه خود را نپسندی، جز خود را مَپَسند.
خواهی که فضلِ صابران یابی و تو از ایشان بِه، انصاف ده مردمان را از تَنِ خویش تا عافیت یابی در دو جهان.

و بر تو باد پشیمانی بر گناه و یاد کردِ خدای بامداد و شبانگاه و گریختن از یار بَد و جُستنِ یار نیک و دشمنی کردن با بَدان و دوستی کردن با نیکان تا در بهشت روی به عافیت و سلامت.

5. آرزوی بهشت
کعب الاحبار گفت: در تورات دیدم که نوشته بود: ای فرزند آدم! آرزومندتان کردم به بهشت، آرزو نبردید و بترسانیدمتان از دوزخ، نترسیدید و ترغیبتان دادیم به حورالعین، رغبَت نکردید از معصیت تان منع کردیم، باز نه ایستادید؛ وعده تان کردیم، باور نداشتید، وام خواستیم از شما، وام ندادید؛ و نعمتتان بدادیم، شکر نکردید، و بر خلاف کردید ما را در هر چه بفرمودیم و باز داشتید حقّ ما از خواسته تان و توکّل بر دینار و درم کردید و از حرام می پوشید و می خورید؛ ما را به منزلت رهیان (غلامان) داشتید و خویشتن را به منزلتِ خدایان داشتید و می جویید به بدکاری. به عزّت و جلال من که در بهشت در نیایید مگر به سختی و رنج.

6. شکرگزاری اندام
یکی، بزرگی را پرسید که: چیست شُکر دو چشم؟
گفت: آن که اگر نیکی بینی، نگاه داری و اگر بدی بینی، بپوشی.
گفت: چیست شکر دو گوش؟ گفت: اگر نیکو شنوی، نگاه داری و اگر بد شِنَوی، فراموش کنی.
گفت: چیست شکر دو دست؟ گفت: نگیری آن چه ناشایست باشد و باز نداری حقِّ خدای را.
گف: چیست شکر زبان؟ گفت: آن که غیبَت نکنی و استغفار کنی.
گفت: چیست شکر پای؟ گفت: به مسجد روی و به جایی نروی که نباید رفت.

اگر این به جای آری شاکر باشی به سزای شکر. اما آن که به زبان شکر کند و به دیگر اندام ها نکند، مَثَلِ وی چون کسی باشد که جامه برگیرد و در نپوشَد.

7. مرد نیک
مردی «شقیق بلخی» را گفت که: مردمان، مرا همی نیک خوانند، من چون دانم که نیکم؟ گفت: نهانیِ خویش بر مردمان، عرضه کن، اگر پسندند، تو نیکی؛ دیگر این که، دنیا را بر دِلِ خود عرضه کن، اگر نخواهد آن را، بدان که تو نیکی؛ دیگر این که مرگ را بر دلِ خود عرضه کن، اگر بخواهد، بدان که تو نیکی. چون این سه خصلت در تو گرد آمد، مردی پسندیده ای.

8. پناه بر خدا
اندر روزگار موسی علیه السلام جوانی گُنه کار بمُرد. مردمانِ آن ده، او را از دِه بیرون بردند و به گور ننهادند از گنه کاریَش. خدای عزَّ وجَل، وحی کرد به موسی که جهاز بساز او را و به گور دفن کن که فرشتگان همی چشم دارند که بر او نماز کنند. چون موسی علیه السلام آن جا رسید، مردمان دِه بیامدند و او را از گناه کاریَش خبر دادند. موسی متحیّر بماند. خدای عزّوجل به او وحی کرد که راست گفتند، زیرا که مؤمنان، گواهان مَنَند اندر زمین. موسی گفت: بار خدایا! او را این کرامت به چه دادی؟ گفتا: بدان که چون به حال مرگ رسید، بنگریست، گِردِ خویشتن کسی را ندید از خویشان و همسایگان. گفت: بار خدایا! از بندگان نومید گشتم و از شهرها، غریب ماندم. اگر دانَمی که عفو تو از من، از پادشاهیَت کم کُنَدی، نخواهمی و اگر دانمی که عذاب کردن تو مرا، در پادشاهی تو بیفزادی، آمرزش نخواهمی. بار خدایا! پناه به تو آوردم. مرا، پناه جایی نیست مگر به تو و امید به تو دارم. مرا نومید مکن و من شنیده ام که تو گفته ای که من آمرزنده و بخشنده ام. امروز گناهِ من بیامرز و بر من ببخشای.ای موسی! او را بیامرزیدم و اگر شفاعت خواست جمله گنه کارانِ روی زمین را، شفاعت دادمی.

9. یاد خدا
روایت است که خداوند عزّوجل فرمود: یا امَّتِ محمد صلی الله علیه و آله ! من به شما، کرداری کردم که اگر به جبرییل و میکاییل و فریشتگان کردمی، عطای بزرگشان دادمی. آن گاه که گفتم: «اُدعونی اَسْتَجب لکم». (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را).شما را گفتم و دیگر گفتم: فَاذْکُرُونی اَذْکُرْکُمْ (مرا یاد کنید به طاعت تا من شما را یاد کنم به رحمت)و بعضی گفتند در معنی این آیت که: مرا یاد کنید به توحید تا من شما را یاد کنم به بهشت و مرا یاد کنید به طاعت تا من شما را یاد کنم به رحمت و مرا یاد کنید در نعمت تا من شما را یاد کنم در شدَّت؛ و مرا یاد کنید به حاجت تا من شما را یاد کنم به اجابت و مرا یاد کنید به شکر تا من شما را یاد کنم به زیادت و مرا یاد کنید به دانش مؤمنان تا من شما را یاد کنم به دانش فرشتگان و مرا یاد کنید به اقرار به خطا تا من شما را یاد کنم به کَرَم و عطا و مرا یاد کنید به معنی بندگی تا من شما را یاد کنم به فضل خداوندی؛ و مرا یاد کنید در دنیا تا من شما را یاد کنم در عُقبی؛ و مرا یاد کنید بر روی زمین تا من شما را یاد کنم در زیرِ زمین.

ابونصر خانقاهی

گنجینه :: دی 1381، شماره 22، صفحه 92.


http://feraghat90.blogfa.com/post-1128.aspx



:: برچسب‌ها: حکایت های شنیدنی و , مرد نیک , آرزوی بهشت , روزیِ بندگان , یاد خدا ,
:: بازدید از این مطلب : 115
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 31 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90
                                            http://feraghat90.blogfa.com/post-1127.aspx                             

بهشت، بهاي دل هاي با محبت
بررسي آثار و عوامل بغض و كينه توزي /بهشت، بهاي دلهاي بي كينه /جامعه اسلامي مبتني بر چيزي است كه از آن به سبك زندگي قرآني ياد مي شود و معصومان(ع) كوشيده اند تا به عنوان اسوه هاي حسنه براي زندگي بشر آن را عرضه بكنند و قابليت تطبيق آموزه هاي نظري قرآن را در صحنه زندگي فردي و اجتماعي نشان دهند. آموزه هاي قرآني گاه با تبيين موضوع و آثار و پيامدهاي مثبت و منفي آن در دنيا و آخرت و گاه ديگر با بيان زندگي برتر در آخرت و ويژگي هاي مومنان در دنيا و آخرت و گاه با امر و نهي و بيات فلسفه احكام و علل و اهداف اين امر و نهي بر آن است تا مردم با معرفت و انگيزه علمي و علاقه قلبي، اين سبك را اختيار كنند و آن را به عنوان بهترين و برترين سبك زندگي بشناسند. با نگاهي به اين آموزه هاي قرآني، اين معنا به دست مي آيد كه حتي اگر انساني بخواهد زندگي مادي دنيوي خويش را در بهترين شكل داشته باشد و از مواهب دنيوي و مادي بهره مند شود، سبك زندگي اسلامي همان مطلوب هر انسان و جامعه اي است. جامعه برتر كه اوج آن در بهشت خودنمايي مي كند، داراي خصوصيات و شاخصه هايي است كه از آن جمله، فقدان اموري چون حسادت، كينه و دشمني در قلب هاي مومان و لهو، لغو و عبث در رفتار و كردار آنان است. كينه توزي و حسادت ورزي و دشمني از جمله بيماري هاي قلبي است كه آرامش و آسايش را از فرد و جامعه سلب مي كند. از اين رو خداوند بهشت و بهشتيان را فاقد كينه توزي و كينه ورزي معرفي مي كند. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به قرآن نشان دهد كه يك جامعه قرآني و اسلامي مي بايست داراي افرادي باشد كه از اين بيماري قلبي يعني كينه در امان هستند و جز به مهر در دل و مهرورزي در رفتار نسبت به يكديگر چيزي ندارند.


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی
                                            http://feraghat90.blogfa.com/post-1127.aspx                                      

 

 

دل هاي تهي از كينه
كينه حالتي نفساني است كه موجب تنفر و بيزاري شخص از چيزي و يا كسي مي شود و شخص گرايش و ميلي به آن نمي يابد و از آن پرهيز و دوري مي كند. (نگاه كنيد: مفردات راغب اصفهاني ص 136)در فرهنگ عربي و قرآني براي بيان اين حالت، واژگاني چون غل، اضغان، بغضاء، شنئان و مشتقات آن به كار رفته است. غل، نوعي بغض و دشمني است كه در درون به شكل ثابت و پايدار شكل مي گيرد و در حقيقت در همه دل و جان شخص ريشه مي دواند و او را اسير چنگال خود مي كند به گونه اي كه هيچ گونه حركت و تحرك و واكنش مثبت نسبت به چيزي كه از آن كينه در دل دارد، بروز نمي دهد. البته برخي ها، واژگاني چون حسد، حقد، بغضاء، شحناء، غل، عداوت و مانند آن را به يك معنا مي گيرند، ولي بايد توجه داشت كه هيچ واژه مترادفي نداريم؛ چرا كه هر يك بيانگر نكته اي است كه در ديگري نيست. مثلا واژگان انسان و بشر هر چند در كليت مشترك هستند، ولي بشر به پوست و كالبد و جسم اشاره دارد (بشره به معني پوست) و واژه انسان به بعدي معنوي و دروني انسان و انس گرفتن او با هر چيزي يا نسيان و فراموشي او توجه مي دهد. غل نوعي دشمني و تنفر و بيزاري دروني است كه نهان كاري و پايداري در آن، مولفه اصلي است. به اين معنا كه دشمني نهاني است كه در جان و قلب شخص ريشه كرده و به سختي قابل از ميان رفتن است. شايد كينه شتري بيانگر معنايي باشد كه ما از غل و كينه دراين جا اراده كرده ايم. امام علي(ع) درباره مولفه نهاني بودن كينه فرمودند: «قلب هاي خود را از كينه هاي نهاني پاك كنيد، زيرا كه آن نوعي بيماري مهلك مانند وباست.»به هرحال، كينه از بيماري هايي است كه به سرعت انسانيت انسان را از بين مي برد، مانع رشد معنوي آدمي مي شود و نيروي جسمي او را مي كاهد و به تحليل مي برد. انسان كينه ورز در قلبش دشمني ها و بدبيني ها را انباشته است،کوچكترين خطا را از ديگري مي بيند، كينه او را به دل مي گيرد و تا آخر عمر مايه ناراحتي روح و بيماري تن خود را فراهم مي كند و اگر فرصتي دست دهد، دشمني خود را ابراز مي كند و ضربه خودش را مي زند. البته انسان كينه ورز بي جهت براي خودش دشمن مي تراشد و هركسي را خصم خود مي پندارد و از همين جهت بيشتر به خودش آسيب مي زند تا به ديگران.آنچه بيان شد، نمي تواند خصلت و صفت مومنان باشد؛ چرا كه مومن جز به آنچه خداوند گفته نمي انديشد و عمل نمي كند؛ پس اگر نسبت به كاري بيزاري و نفرت دارد همان كارهاي حرام و مكروه است و اگر بيزاري از كسي داشته باشد به خاطر خداوند است؛ زيرا حب و بغض مومن، در چارچوب حب و بغض خداست. پس اگر در روايت است كه: هل الايمان الا الحب و البغض؛ ايمان جز دوستي و دشمني نيست؛ اين حب و بغض در چارچوب حب و بغض خداوندي است و هرگز مومن جز براي خدا نسبت به كسي يا چيزي حب و بغض نخواهد داشت.البته كساني كه در ايمان، به تماميت نرسيده اند يا سست ايمان يا مسلمان هستند، گرفتار حب و بغض شخصي مي باشند و كينه توزي مي ورزند از اين رو مومنان از خداوند مي خواهند تا چنين حالت نفساني را از دل هايشان بزدايد.قرآن گزارش مي كند كه مؤمنان در دعاهايشان مي گويند: پروردگارا، ما و برادرانمان را، كه در ايمان بر ما پيشي گرفتند، بيامرز و در دلهايمان كينه و حسدي به مؤمنان قرار مده. (حشر، آيه 10)امام صادق(ع) درباره كينه مومنان به عدم ثبات آن اشاره مي كند و مي فرمايد: «كينه مؤمن لحظه اي است و زماني كه از برادر خود جدا شد در دل خود كينه اي به او نگه نمي دارد، اما كينه كافر، مادام العمر است.»از صفات مومنان بهشتي آن است كه هيچ كينه اي نسبت به يكديگر ندارند. خداوند مي فرمايد: و نزعنا في صدورهم من غل اخوانا علي سرر متقابلين؛ هر كينه اي را از دلشان بركنده ايم، همه برادر و روبه روي يكديگرند(حجر، آيه 47)همين صفت مي بايست در دل هاي مومنان واقعي در دنيا ايجاد شود تا جامعه قرآني در كمال خود شكل گيرد؛ زيرا انسان ها هرچه كمال دارند مي بايست با خود به آنجا ببرند و بهشت همان سازه خود مومنان است. انسان در زندگي دنيوي، خود را براي ابديت مي سازد. البته از آن جايي كه بهشت، حيات محض و كمال مطلق است (عنكبوت، آيه64) خداوند تغييراتي مثبت در انسان به وجود مي آورد تا هيچ گونه بدي و زشتي و نقصي در بهشت راه نيابد؛ اما اين انسان است كه زمينه هاي كمالي آن را در همين دنيا براي خود ايجاد مي كند تا به فضل الهي به كمال مطلق خود برسد.پس هر انسان مؤمني مي بايست در دنيا از امور بد و زشت و نقص و پليد و رجس، خود را پاك و پاكيزه كند تا شايسته بهشتي شدن شود.

عوامل بغض
از مهم ترين عواملي كه قرآن براي كينه برمي شمرد امور چندي است كه بطور گذرا در اينجا بدان ها اشاره مي شود:بيمار دلي در تحليل قرآني يكي از عوامل زمينه ساز كينه توزي، بغض شديد و نهان نسبت به دين و دينداري معرفي شده است. قرآن تبيين مي كند كه عامل بسياري از رفتارهاي ناپسند كافران نسبت به مؤمنان برخاسته از بيماردلي و عدم تعادل شخصيتي آنان است.بيماردلي، مهمترين چيزي است كه شخص را از تحليل درست واقعيت باز مي دارد و بينش و نگرش وي را نسبت به مسايل دگرگون مي سازد و همين امر موجب مي شود كه نسبت به حق و اهل حق عناد و كينه در دل گرفته و بغض و بيزاري را از حق و اهل حق داشته باشد. (محمد، آيه29)عامل بيروني يعني شيطان و توطئه ها و وسوسه هاي وي عامل ديگري است كه قرآن به آن اشاره مي كند و مي گويد كه شيطان به عنوان دشمن واقعي بشريت همواره درصدد ايجاد بغض و كينه در ميان اهل ايمان است و هرگز نمي گذارد تا اهل ايمان روابط خود را برپايه محبت سامان دهند و هر دم مي كوشد تا به اشكال مختلف ميان مؤمنان كينه و نفرت بيفكند. (مائده، آيه90 و 91)از سوي ديگر همان گونه كه دوري از فطرت و طبيعت سالم و دچار شدن به بيماردلي و تحت تأثير القائات شيطان قرارگرفتن عاملي مهم براي ايجاد كينه و بغض شديد و نهاني شمرده شده همچنين شرك و بت پرستي (ممتحنه، آيه4) لعن و نفرين خدا (مائده، آيه64) و نافرماني از خدا و پيامبر (مائده، آيات 91و 94) و رفتارهاي زشت و زننده كافران و مشركان (مائده، آيه2) از ديگر عوامل مهم در بغض خدا و اهل ايمان نسبت به كافران بيان شده است.قرآن به مؤمنان هشدار مي دهد كه نسبت به مؤمنان و يكديگر كينه و بغض نداشته باشند، زيرا عامل اين كار شيطان و يا غل (كينه) در قلوب است كه مي بايست از آن رهايي يابند. (حشر، آيه10)

آثار و تبعات كينه توزي
كينه توزي، زنجيري است كه دل هاي بيماردلان را در بند كرده است. مي دانيد كه در فرهنگ عربي واژه غل گاه با ضمه حرف نخست و گاه با كسره آن خوانده مي شود. غل با ضمه به معناي زنجير آمده كه جمع آن الاغلال است.اغلال جمع «غل»، در لغت به معناي، طوق، بند و زنجير آهنين است كه به گردن و دست محبوسان بندند. (فرهنگ معين، واژه «غل») اما در قرآن كريم در چهار جا از جمله، در آيه 157 سوره اعراف آمده است: «همانا كه از فرستاده (خدا)، پيامبر «امي» پيروي مي كنند؛ پيامبري كه صفاتش را، در تورات و انجيلي كه نزدشان است، مي يابند آنها را به معروف دستور مي دهد و از منكر باز مي دارد، اشياء پاكيزه را براي آنها حلال مي شمرد و ناپاكيها را تحريم مي كند و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) برمي دارد.در قرآن كريم اغلال، هم در مورد دنيا و هم درباره آخرت بكار رفته است. منظور از غل و زنجير در دنيا، زنجير جهل و ناداني، زنجير انواع تبعيضات و زندگي طبقاتي، زنجير بت پرستي و خرافات و زنجيرهاي ديگر است. (تفسير نمونه، ج6، ص400) كه پيامبران مبعوث شدند تا از طريق دعوت پي گير و مستمر به علم و دانش، از راه دعوت به توحيد و دعوت به اخوت ديني و برادري اسلامي، و مساوات در برابر قانون، اين زنجيرها را از دست و پاي مردم بردارند، اما در آخرت همان غل و زنجير است، (سبا، آيه 33؛ غافر، آيه 71) كه به عنوان عذاب در گردن كافران و اهل جهنم انداخته مي شود.غل به كسر غين، به معناي كينه توزي و بغض و دشمني دروني و قلبي و نهاني است كه پيش از اين گفته شد. كينه توزي از نظر اسلام، ريشه بسياري از بدي ها و زشتكاري هاي انسان است. از اين رو از آن برحذر داشته شده است. امير مؤمنان علي(ع) مي فرمايد: كينه، بذر بدي است. بنابراين، لازم است براي رهايي از بدي ها و زشتي هاي ديگري كه انسان را بدبخت مي كند، از عامل وجودي و بذر و تخم آن پرهيز شود كه همان كينه است.رسول خدا(ص) نيز فرمودند: اگر امت من به يكديگر كينه نداشته باشد، هرگز هيچ دشمني در برابر آنان قدعلم نخواهد كرد. اين بدان معنا خواهد بود كه كينه زمينه ضعف و سستي جامعه اسلامي را فراهم مي آورد و موجب مي شود تا دشمن در برابر جامعه اسلامي احساس قوت و قدرت كند و به مرزها و جان و مال و عرض و ناموس مسلمانان و جامعه اسلامي تعرض نمايد. بنابراين، جامعه اي كه كينه در ميان افراد آن وجود داشته باشد، جامعه اي واگرا و در معرض خطر دايمي است و برخلاف آن جامعه اي كه كينه اي در ميان مردمان آن وجود نداشته باشد يا كينه آنها، لحظه اي باشد و در عمق جان ايشان نفوذ نكرده باشد، همگرايي و همدلي در ميان آنان موجب انسجام و وحدت و اقتدار جامعه مي شود و عزت و سربلندي و پيروزي را برايشان به ارمغان خواهد آورد.

راه رهايي از كينه
ولي هميشه يكي از مشكلات بزرگ جوامع بشري، انباشته شدن كينه ها و نفرتها بوده كه وقتي به اوج خود برسد، آتش جنگها از آن زبانه مي كشد و همه چيز را در كام خود فرو مي برد و خاكستر مي كند. رهايي از اين بذر بدي ها و آفت جان ها و جامعه ها، مسئله مهمي است كه در آموزه هاي وحياني اسلام به آن توجه شده است. در آيات و روايات راهكارهاي چندي بيان شده است. از جمله گفته شده كه براي اينكه اصلا دچار كينه نشويم و تخم بدي ها در جان ما كاشته نشود، مي بايست ظرفيت خود را افزايش دهيم و حلم و شكيبايي و صبر پيشه گيريم و نسبت به ديگران خرده بين و خرده گير نباشيم. بايد آستانه تحمل خود را افزايش دهيم و از نق زدن خودداري كنيم و سعه صدر و انشراح صدر داشته باشيم تا بستر و زمينه اي براي بيماري قلبي كينه در وجود ما فراهم نيايد.امام علي(ع) مي فرمايند: «برادرت را با همان وضعي كه دارد تحمل كن و زياد سرزنشش نكن؛ زيرا كه اين كار كينه مي آورد.»خداوند در آيه44 سوره فصلت براي رهايي از هرگونه كينه توزي و عداوت راهكاري را ارايه مي دهد كه با بهره گيري از آن مي توان جامعه اي قرآني و سالم ايجاد كرد. خداوند مي فرمايد: ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم؛ با نيكي، بدي را دفع كن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان، گرم و صميمي شوند. اين راهكار يعني بدي را با خوبي پاسخ دادن روشي بسيار مؤثر و مهم براي پايان دادن به كينه توزيها و عداوتها در جامعه اسلامي و ايماني است و نقش اساسي در برچيدن نفرتها و كينه ها دارد.البته خداوند در ادامه در آيه35 به اين نكته توجه مي دهد كه رهايي از كينه و عداوت جويي بس سخت و دشوار است و از عهده هر كسي برنمي آيد. خداوند مي فرمايد: و ما يلقاها الا الذين صبروا و مايلقاها الا ذوحظ عظيم، يعني اين كار رهايي از كينه و عداوت، كار همه كس نيست و اين بزرگواري و سعه صدر داشتن و تحمل كردن ديگري، از عهده هر كسي برنمي آيد، بلكه تنها كساني به اين مرحله مي رسند كه داراي صبر و استقامت هستند، و تنها كساني به اين فضيلت اخلاقي نائل مي شوند كه بهره عظيمي از ايمان و تقوا داشته باشند.!»پس اگر با روش دفع بدي به خوبي با ديگران مواجه شويم و آستانه تحمل خود را بالا بريم بي گمان، كينه ها، همچون برف در تابستان، باشتاب ذوب مي شود و از ميان مي رود و جوامع بشري را از خطر بسياري از جنگها مصون مي دارد، از جنايات مي كاهد و راه را براي همكاري عمومي هموار مي سازد و همدلي و انسجام و همكاري را افزايش مي دهد و سلامت را به جامعه بازمي گرداند؛ ولي همان گونه كه قرآن مي گويد، اين كار كار همه كس نيست و بهره عظيمي از ايمان و تقوا و تربيت اخلاقي لازم دارد. بديهي است اگر خشونت با خشونت پاسخ گفته شود و سيئه با سيئه دفع گردد و بر طبق اين مثل غلط گفته شود كلوخ انداز را پاداش، سنگ است، خشونتها به صورت تصاعدي بالا مي گيرد و روز به روز دامنه آن گسترده تر مي شود و كينه ها در همه ابعاد وسيع تري مي گيرد و كينه شتري بي پايان و ژرف پديد مي آيد.همچنين قرآن ايمان را به عنوان مهمترين عامل زدوده شدن كينه از دل ها برمي شمارد؛ زيرا ايمان، بازگشت به فطرت است و شخصيت شخص را بازسازي مي كند و به اعتدال رهنمون مي سازد و از بيماري هاي روحي و رواني ايمن مي كند. از اين رو ايمان عاملي مهم براي رهايي از كينه ها و بغض هاي شديد برشمرده شده است. (اعراف، آيات42 و 43)تقوا (حجر، آيات45 تا 47) در حوزه بينش و نگرش و كنش، و نيز عمل صالح (اعراف، آيات42 و 43) در مقام رفتاري، بهترين عامل براي رهايي از بغض دانسته شده است. بنابراين بازگشت به فطرت سالم و طبيعت و شخصيت سالم مي تواند به عنوان بهترين راهكار براي رهايي از بغض و كينه از نگاه قرآن ارزيابي گردد.به هر حال، جامعه اسلامي بايد فاقد انسان هاي كينه توز باشد و اگر كينه و بغضي آمد به سرعت درمان شود و اجازه داده نشود تا اين بذر رشد و نمو كند و در جانش ريشه بدواند. بذر كينه مانند خزه بر همه وجود انسان چنگ مي اندازد و او را چون پيچك دربرمي گيرد و به غل و زنجير مي كشد واجازه تنفس به او نمي دهد تا در بدخواهي هايش دست و پا زند و خود و ديگران را به مرگ و نيستي سوق دهد؛ زيرا پيچك وقتي جان مهمان خويش را گرفت خود به فقر غذايي خواهد مرد.

رقيه آزاد منش
برچسب‌ها: بهشت, بهشت محبّت


 

 


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی
+ نوشته شده در  چهارشنبه سی و یکم خرداد 1391ساعت   توسط محمّدرضا عابدی 


:: بازدید از این مطلب : 100
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 31 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

 


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی


 

قداست و بركات بسم الله
جمله «بسم الله الرّحمن الرّحيم» 114 بار بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است؛ در 113 سوره به عنوان سرفصل آمده و از آنجا كه اول سوره برائت بسم الله نازل نشده و در سوره نمل علاوه بر ابتداي سوره، در آيه «انّه من سليمان و انّه بسم الله الرّحمن الرّحيم» نيز اين جمله مباركه آمده است در جمع به  114 آيه مي رسد.

بسمله، بخشي از سوره
«بسم الله الرّحمن الرّحيم» جزء سوره حمد و ديگر سوره هاي قرآن به شمار مي رود- الّا سوره توبه- و اگر كسي سوره حمد را در نماز يا غيرنماز، واجب شد كه بخواند، اگر اين آيه بسم الله را نخواند سوره را ناقص خوانده، چرا كه اين آيه جزء سوره فاتحه الكتاب است. بنابر روايتي، احتمالا براي اولين بار، سلمان فارسي به درخواست ايرانيان ترجمه سوره حمد و «بسم الله الرّحمن الرّحيم» را انجام داد كه در آن ترجمه «بسم الله...» «به نام يزدان بخشاونده» آمده و در ترجمه تفسير طبري كه مترجم آن ناشناس است، به صورت «به نام خداي مهربان بخشاينده» ذكر شده و تا زمان حاضر با اندك تفاوتي به صورت «به نام خداوند بخشنده مهربان» باقي مانده است. عبارت «بسم الله الرّحمن الرّحيم» نخستين عبارت قرآن است كه در اول سوره علق(اقرا) بر پيامبر(ص) نازل شد و در احاديث شيعي اين عبارت سرآغاز قرآن معرفي شده است. از روايتي كه كليني از امام صادق(ع) نقل مي كند، آغاز همه كتب آسماني «بسم الله الرّحمن الرّحيم» بوده است. اين عبارت در ابتداي تمام سوره هاي قرآن، جزء سوره برائت (توبه) آمده است. همچنين سوگند دادن خدا به «بسم الله الرّحمن الرّحيم»، در برخي ادعيه حاكي از ارزش اين آيه است.

ارتباط محتواي «بسم الله» با مضمون هر سوره
براساس نظر اكثر مفسران هر باري كه «بسم الله الرّحمن الرّحيم» نازل مي شد معناي جديد و مصداق تازه اي را در برداشت به اين معني كه محتواي بسم الله آن سوره با مضمون آن سوره در ارتباط است. چون مضمون سور فرق مي كند، مضمون اين بسم الله ها هم فرق خواهد كرد و پايان هر سوره با نازل شدن بسم الله سوره بعد مشخص مي شد.

نافرجام بودن هر كاري كه با نام خدا آغاز نشود
خداي متعال براي اين كه به انسان ها بياموزد كه كار را به نام خدا آغاز كنند هم سوره هاي قرآن و هم ابتداي قرآن را با «بسم الله الرّحمن الرّحيم» آغاز كرده و علماي فريقين(شيعه و سنّي) از رسول خدا(ص) نقل كرده اند «كلّ امر ذي بال لم يبدأ فيه به بسم الله فهو ابتر»؛ «هر كاري كه با نام خدا شروع نشود ابتر است». بنابراين اگر انسان كاري را به نام خدا شروع نكند، هرگز به مقصد نمي رسد.

عبادتي كه با نام خدا شروع نشود هم ابتر است
خداي سبحان با آغاز سوره فاتحه الكتاب به بسم الله، به ما آموخت كه اين حمد و عبادت خدا را نيز به نام خدا آغاز كنيد تا به مقصد برسيد. معلوم مي شود اگر عبادت هم به نام خدا نباشد ابتر است چون حسن فعلي دارد ولي ارتباط را انسان حفظ نكرده است. هر چه به نام خدا نباشد، او هالك است زيرا چيزي كه به نام خدا نباشد لاشيء است به صورت شيء. بقاء فقط از آن خداست و كاري كه براي وجه الله نباشد پايدار نيست.امام صادق(ع) در روايتي از بسم الله به عنوان كليد درهاي طاعت ياد كرده و مي فرمايد: درهاي گناهان را با استعاذه(پناه بردن به خدا) ببنديد و درهاي طاعت را با بسم الله گفتن بگشاييد.همچنين امام صادق(ع) در حديثي فرمودند: هرگاه يكي از شما وضو بگيرد و «بسم الله الرّحمن الرّحيم» نگويد، شيطان در آن شريك است و اگر غذا بخورد و آب بنوشد يا لباس بپوشد و هر كاري كه بايد نام خدا را بر آن جاري سازد، انجام دهد و چنين نكند، شيطان در آن شريك است.

قداست و بركت نام خدا
«بسم الله الرّحمن الرّحيم» آنچنان از قداست برخوردار است كه انسان ها موظفند اين نام را تسبيح و تكريم كرده و آن را فراموش نكنند. نه اين نام را در جاي باطل به كار برند و نه در كار حق از اين نام غفلت كنند و نه در كنار اين نام، نام ديگري يا ديگران را ببرند؛ لذا خداي سبحان، هم اين اسم را مظهر بركت قرار داد، هم مظهر تسبيح، هم اوصاف تشبيهيه را در اين اسم ظاهر كرد و هم بركات تنزيهيه را، هم فرمود «تبارك اسم ربك» هم فرمود «سبح اسم ربك»خداوند فرمود: «فسبح باسم ربك العظيم» و «سبح اسم ربك الاعلي» (اين نام را تنزيه بكن). اين طور نباشد كه در كنار اين نام شريكي براي او قائل باشي و بگويي به نام خدا و به نام خلق قهرمان خدا. اين تنزيه نام خدا نيست. اين توهين نام است كه در كنار اين نام، نام ديگري يا ديگران باشد؛ و مبادا بگويي اول به نام خدا، دوم به نام فلان شخص. خدا نامش اولي است كه ثاني برنمي دارد. نه در كنار او نامي است، نه او اول است و ديگري يا ديگران ثاني. اين نام را تنزيه بكن.وقتي آيه «سبح اسم ربك الاعلي»(سوره اعلي) نازل شد، رسول خدا (ص) فرمود:«اجعلوها في سجودكم» آن را درسجده قرار بدهيد، كه درسجده مي گوييم:سبحان ربّي الاعلي و بحمده،. وقتي آيه «فبح باسم ربك العظيم»(سوره واقعه) نازل شد پيامبر (ص) فرمود:«اجعلوها في ركوعكم» لذا درركوع مي گوييم: سبحان ربّي العظيم و بحمده. اينكه خداي سبحان فرمود نام مرا گرامي بداريد«تبارك اسم ربك ذي الجلال و الاكرام» براي اينكه اين نام منشأ بركت است. اين نام نشانه و علامت آن هستي محض است كه همه خيرات از ناحيه اوست.علماي فريقين(شيعه و سني) از رسول خدا نقل كرده اند«كل امر ذي بال لم يبدأ فيه به اسم الله فهو ابتر» يعني «هركاري كه به نام خدا شروع نشود ابتر است». بنابراين اگر انسان كاري را به نام خدا شروع نكند، هرگز به مقصد نمي رسد.

ذكر نام خدا، شرط حليّت ذبيحه
خداوند در قرآن مي فرمايد:«ولاتأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه و انه لفسق» كه اين يك حكم شرعي است. دستوراسلام اين است كه وقتي مي خواهيد ذبيحه را ذبح كنيد، نام خدا را ببريد «فاذكروا اسم الله عليها». اين جنبه اثباتي قضيه و اگر كسي عمداً نام خدا را نبرد، آن حيوان مردار مي شود؛ يعني چيزي كه حلال و طيب و طاهر بود مي شود مردار و حرام و آلوده.يك شرط حليت ذبيحه آن است كه ذابح مسلمان باشد و يك شرط ديگر اين است كه حين ذبح بگويد «بسم الله الرّحمن الرّحيم». اگر يك مسلماني در حين ذبح، عمداً بسم الله را نگفت يا گفت به نام نامي فلان فرد و غيره و ذبيحه را سر بريد اين گاو و گوسفند حلال وپاك با اين كار حرام و آلوده مي شود.

بسم الله، نشانه دين اسلام
پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) علاوه بر توصيه هاي عام نسبت به ذكر بسمله، گفتن«بسم الله الرّحمن الرّحيم» درمواردي خاصّ، مانند اوقات خوردن غذا، نوشتن نامه، رفتن به بستر براي خواب وبرخاستن از بستر تاكيد بيشتري بر بيان بسم الله داشتند. با اين اوصاف، ذكر بسمله براي مسلمانان به صورت شعار ونشانه دين و اسلام در آمده است و بلند گفتن آن از نشانه هاي ايمان شمرده مي شود، چنانكه پيامبراكرم (ص) هنگام تلاوت قرآن، بسمله را با صداي بلند مي گفت و مشركان از او روي برمي گرداندند كه آيه 64 سوره اسراء به همين نكته اشاره دارد.

منبع:
درس هاي تفسير آيت الله جوادي آملي /به نقل از خبرگزاري فارس.

سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی



:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 31 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

                                  


 من مبعوث شدم تا اخلاق نیك را بر پا دارم  

بعثت تنها يك واژه نيست، بلكه هديه خداوند به همه هستي است. هنگامي كه زمين در تاريكي شد، مهر خداوند در خانه دل محمّد(ص) درخشيد و آذرخشي از «الله نور السّموات و الارض» در حرا جهيد و آفرينش را به نور آفتاب شاد كرد و از تاريكي درآورد. بیست و هفتم ماه رجب، تنها انسان از بخشش خداوندي بهره مند نشد، بلكه همه هستي از تاريكي گمراهي و نقص درآمد تا در پرورش گاه محمّدي(ص) به كمال برسد و مكارم و بزرگواري ها را ... بیست و هفتم ماه رجب، روز بعثت است. بعثت تنها يك واژه نيست، بلكه هديه خداوند به همه هستي است. هنگامي كه زمين در تاريكي شد، مهر خداوند در خانه دل محمّد(ص) درخشيد و آذرخشي از «الله نور السّموات و الارض» در حرا جهيد و آفرينش را به نور آفتاب شاد كرد و از تاريكي درآورد. بیست و هفتم ماه رجب، تنها انسان از بخشش خداوندي بهره مند نشد، بلكه همه هستي از تاريكي گمراهي و نقص درآمد تا در پرورشگاه محمّدي(ص) به كمال برسد و مكارم و بزرگواري ها را در كلاس بزرگ معلم هستي بياموزد.

بعثت،گشايش راه آسمان به سوي زمينيان
بیست و هفتم ماه رجب را مبعث خواندند، چون رستاخيز در زمين آغاز شد و مردگان از نور احمدي به دم و نفحات الهي زنده شدند و آفرينش، جان دوباره گرفت. محمّد(ص) تا چهل سالگي به غار حرا مي شتافت و چشم به عرش مي دوخت و در انتظار يك فرمان بود: اقرء؛ بخوان اي محمّد! پس از چهل سال، بیست و هفتم ماه رجب اين انتظار به پايان رسيد و قول ثقيل و سديد بر قلب محمّد نازل شد و فرمان از مصدر حيات و زندگي رسيد: اي محمّد! تو بخوان حقيقت نور را، بازگو معناي عشق را، بپاش بذر زندگي را، بنواز آهنگ شيرين آرامش جاودانه و آسايش بي پايان را. بیست و هفتم ماه رجب آهنگ زندگي دوباره در هستي نواخته شد و باران رحمت از آسمان عرش تا فرش باريد و خاك و خاكيان را رستاخيزي دوباره بخشيد. بیست و هفتم ماه رجب عرش بر هستي، هديه زندگي را بخشيد تا هبوط كردگان را به سوي آسمان راه بگشايد. بیست و هفتم ماه رجب، راه آسمان به سوي آفريده ها باز شد و انتظارها به پايان رسيد. بیست و هفتم ماه رجب آفريده ها از تاريكي درآمدند و آذرخشي كه بر قلب محمّد از آسمان درخشيد نوري شد كه هستي را روشن كرد. اگر محمّد(ص) نبود، هستي تا ابد در تاريكي و تيرگي گرفتار بود و دروازه هاي آسماني هم چنان بسته مي ماند. بیست و هفتم ماه رجب پريان در آسمان جشن گرفتند و پريوشان در شگفت شدند. هياهوي پريوشان به آسمان رفت. هر كسي مي پرسيد: بیست و هفتم ماه رجب آسمان را چه شده است؟ اين انفجار نور و درخشش آذرخش براي چيست؟ بیست و هفتم ماه رجب! ابليس در بند شد و شياطين پريوش خاك بر سر، مدعيان دروغين خلافت، به كجا گريختند هنگامي كه خورشيد حقيقت از پس تاريكي هاي جاهليت، برآمد و ابليس رسوا شد و به گزيني خداوند آشكار گشت و نور خاك، درخشش دروغين ناز را خاموش كرد. آن مارج من النّار، مدعي انا خير منه، چگونه مي توانست در برابر عظمت نور السّموات و الارض تاب آورد و كرم شب تاب را چگونه توان است كه چيرگي نور خويش را برخورشيد جهان تاب دعوي كند؟

بیست و هفتم ماه رجب! روز بعثت است.
روز رستاخيز انسان و روز خلافت آدمي و روز رسوايي شيطان! بیست و هفتم ماه رجب پريان باز به سجده در افتادند و دست از مجادله برداشته و سرود سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا را بر گوش هستي نواختند؛ و ملكوت خاك را ديدند و شاگردي انسان را پذيرفتند و سايه ربوبيت او را بر سر خويش كشيدند و در مكتب محمّدي(ص) زانوي تلمذ بر زمين زدند و از عرض فرود آمدند و در بيوت اذن الله ان ترفع درآمدند و خاك آستان احمدي(ص) را بر ديدگان ماليدند تا حقيقت تعليم الهي، تاله انسان و ربوبيت او را به عيان مشاهده كنند. فرشتگان، بیست و هفتم ماه رجب با طهارت توبه به خانه آدم درآمدند و از مطهرون، اذن دخول خواستند تا خليفه الهي، ايشان را به شاگردي بپذيرد و آنان را به كمال بايسته و شايسته شان برساند. بیست و هفتم ماه رجب، روز بعثت است. روز رستاخيز هستي است. بیست و هفتم ماه رجب نور السّموات و الارض بر هستي تابيد و زندگي و حيات طيّب آغاز شد. بیست و هفتم ماه رجب، آغاز رستاخيز و قيامت واقعي هستي است؛ چرا كه روز واقعه است.


 من مبعوث شدم تا اخلاق نیك را بر پا دارم

مبعث



 

مبعث 



سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی


بیست و هفتم ماه رجب، روز بعثت است. بعثت تنها يك واژه نيست، بلكه هديه خداوند به همه هستي است. هنگامي كه زمين در تاريكي شد، مهر خداوند در خانه دل محمّد(ص) درخشيد و آذرخشي از «الله نور السّموات و الارض» در حرا جهيد و آفرينش را به نور آفتاب شاد كرد و از تاريكي درآورد. بیست و هفتم ماه رجب، تنها انسان از بخشش خداوندي بهره مند نشد، بلكه همه هستي از تاريكي گمراهي و نقص درآمد تا در پرورشگاه محمّدي(ص) به كمال برسد و مكارم و بزرگواري ها را در كلاس بزرگ معلم هستي بياموزد.   
                                                                                                                                                                     رضا شریفی

 



:: بازدید از این مطلب : 127
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90
 
              
من مبعوث شدم تا اخلاق نیك را بر پا دارم

مبعث بزرگ ترين نعمت
 مبعث، آغاز نزول قرآن است، مبعث هديه آسماني خدا به انسان و قرآن بهترين سراينده آموزه هاي بعثت. بعثت تنها يك واژه نيست، بلكه هديه خداوند به همه هستي است. هنگامي كه زمين در تاريكي شد، مهر خداوند در خانه دل محمّد(ص) درخشيد و آذرخشي از «الله نور السّموات و الارض» در حرا جهيد و آفرينش را به نور آفتاب شاد كرد و از تاريكي در آورد. تنها انسان از بخشش خداوندي بهره مند نشد، بلكه همه هستي از تاريكي گمراهي و نقص درآمد تا در پرورشگاه محمّدي(ص) به كمال برسد و مكارم و بزرگواري ها را در كلاس بزرگ معلّم هستي بياموزد. مبعث خواندند، چون رستاخيز در زمين آغاز شد و مردگان از نور احمدي به دم و نفحات الهي زنده شدند و آفرينش، جان دوباره گرفت. محمّد(ص) تا چهل سالگي به غار حرا مي شتافت و چشم به عرش مي دوخت و در انتظار يك فرمان بود: اقرء؛ بخوان اي محمّد!

 

من مبعوث شدم تا اخلاق نیك را بر پا دارم
سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی

خطاب هاي خداوند به پيامبر(ص)
پيامبر عظيم الشأن(ص) توسط عبدالمطلب جد بزرگوارش، «محمّد» نام گرفت. صاحب «مجمع البيان» مي گويد: «محمّد از تحميد گرفته شده و تحميد بالاتر از حمد است. محمّد يعني فرو رفته در تمامي خوبيها».(1) اما پيامبر(ص) از جانب خداوند هيچ گاه با اسم مورد خطاب واقع نشده، بلكه با القاب و اوصاف خاصي چون «يا ايّها الرّسول»، «يا ايّها النّبي»، «يا ايّها المزمّل»، «يا ايّها المدّثّر» از آن حضرت ياد كرده است و نيز با القابي همچون «طه» و «يس» مورد ستايش واقع شده است. اين در حالي است كه در مورد ديگر پيامبران، آنان را با اسم مورد خطاب قرار داده است: «يا نوح»، «يا عيسي»، «يا موسي» و... تنها در چهار مورد در جمله هاي خبري نام «محمّد» آورده شده، (سوره هاي آل عمران/144، احزاب/40، محمّد/2 و فتح/29) و يك مورد هم با عنوان «احمد» (سوره صف/6) از ايشان ياد كرده است. اين كه حضرتش را به نام نخوانده، بلكه با اوصاف و القاب بسيار خطاب قرار داده؛ به اين دليل است كه زيادتي اسماء و القاب دليل بر علوّ شرف و عظمت مسمّي خواهد بود و هم چنين تا مقام و منزلت و علوّ مرتبه او را بر باقي پيامبران ظاهر بفرمايد.(2)

الف) خطاب پيامبر با رسول: رسول به پيامبري مي گويند كه كتابي همراه داشته باشد، در مقابل نبي كه پيامبري را مي گويند كه از جانب خدا خبر مي دهد، هر چند كتابي با او نباشد. اين نوع خطاب به پيامبر(ص) با عنوان «ايّها الرّسول» تنها دوبار در قرآن آمده است كه براي شرافت و بزرگداشت پيامبر(ص) است. اين معني در آيات 41 و 67 مائده منظور شده و اين شرافت و بزرگداشت تعليم و تأديبي براي مؤمنان است و متضمن نهي از خطاب آن حضرت با نام است و با اين كه امر شده او را با وصفش خطاب كنيد، بعضي از اعراب اين ادب را نگاه نمي داشتند و مي گفتند: «يا محمّد» لذا آيه «لا تجعلوا دعاءالرّسول بينكم كدعاء بعضكم...» نازل شد. پس از اين، ديگر هيچ كس او را با نام صدا نمي زد.همچنين در خطاب «يا ايّهاالرّسول بلغ ما انزل اليك من ربك...» گفته شده اين خطاب خاصي است به پيامبر و مي خواهد حس مسئوليت را در پيامبر بيشتر تحريك و اراده او را تقويت كند.(3) صاحب «منهج الصادقين» نيز مي گويد: چرا انبياي ديگر را با نام، مخاطب مي ساخت اما چون نوبت به پيامبر(ص) رسيد او را به صفات كمال خطاب كرد؛ چون «يا ايّها الرّسول» پس اين گونه خطاب كردن نشانه تشريف است(4).علامه طباطبايي نيز مي گويد: چون در اين آيه سخن از تبليغ است و مناسب ترين القاب پيامبر(ص) در اين مقام عنوان رسالت است با اين عنوان مورد خطاب قرار گرفته است.

ب) خطاب پيامبر(ص) با «نبي»: نبي صفت مشبهه از «نبأ» است به معني خبري كه داراي فايده بزرگي باشد كه از آن علم حاصل شود. صاحب مجمع البيان «نبي» و «رسول» را يكي مي داند با اين تفاوت كه «رسول» به فرشتگان و بشر هر دو گفته مي شود، ولي «نبي» فقط به بشر اختصاص دارد.(5) نبي 43 بار در قرآن آمده است كه خداوند پيامبرش را 13 بار با عنوان «يا ايّها النّبي» مورد مخاطب قرار داده است كه اين نوع خطاب، براي آن است تا به مؤمنان روش خطاب كردن ايشان را ياد دهد.(6)

مقصود خداوند از خطاب هاي پيامبر
اما در بسياري از خطابهاي قرآن به پيامبر(ص) با اين عنوان، مراد و مقصود شخص پيامبر(ص) نيست، بلكه ديگرانند؛ چه مردم زمان پيامبر و چه آيندگان. به عنوان مثال، در آيه اول سوره احزاب: «يا ايّها النّبي اتق الله ولا تطع الكافرين...» اگرچه خطاب به پيامبر(ص) است، ولي مقصود امت آن جناب و دستوري عام است؛ چون اولاً «يا ايّها» مخصوص مواردي است كه هدف جلب توجه عموم به مطلبي است و ثانياً تقوا سرلوحه زندگي آن حضرت بوده است و حاشا كه اطاعت از كفار كرده باشد، بنابراين مفهوم اين دستورات به پيامبر(ص) اين نيست كه او در مسأله تقوا و ترك اطاعت كافران و منافقان كوتاهي داشته، بلكه با اين بيانات از يك سو جنبه تأكيد در مورد وظايف پيامبري است و از سوي ديگر، درسي براي مؤمنان. از اين قبيل آيات كه پيامبر(ص) با افعال مخاطب و يا ضماير به صورت عتاب آميز مورد خطاب قرار گرفته، بسيار است كه مي توان آنها را بيانگر مراقبت شديد خداوند از آن حضرت دانست.(7)البته نبايد ناديده انگاشت كه نخستين مخاطب قرآن و ابلاغ كننده آيات بر مردم (در همه جا) پيامبر(ص) است و برخي از اين توبيخات صرفاً براي ابلاغ و تبيين، بر پيامبر خطاب شده است. آيه «ولقد اوحي اليك والي الذين من قبلك...» از جمله آياتي است كه خطاب عتاب آميز به پيامبر(ص) شده و مفسران، نظرات مختلفي بيان كرده اند. برخي معتقدند، مراد از آن تهييج پيامبر، مأيوس ساختن كافران و آگاه كردن امت به اين حكم است و يا آيه «واما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله...» كه غالب مفسران اين آيه را خطابي به پيامبر(ص) در مقابله با غضب و وسوسه شيطاني دانسته اند، اما صاحب «الميزان» در تفسير آيه مي گويد: با اين كه خطاب به رسول خدا است، اما مراد امت پيامبر است، زيرا پيامبر معصوم است.(8)از اين نوع خطابها در قرآن فراوان ديده مي شود. اما پيامبر(ص) با خطاب هايي همچون «يا ايّهاالمزمل»، «يا ايّها المدثر» هم مورد خطاب واقع شدند كه خداوند مي خواسته با اين خطابها، پيامبرش دوستي خدا را حس كند و سنگيني بار رسالت را احساس نكند.

خطاب هاي متفاوت
با وجود اين موارد، خطاب هاي خدا به پيامبر(ص) تنها با اوصاف و عناوين پروردگار همراه نبوده است؛ گاهي پيامبر با صيغه هاي مختلف افعال و انواع خطابها از جانب خداوند مورد خطاب واقع شده است كه عبارتند از:

الف) استعمال صيغه امر كه بنابر آنچه گفته شد، يا منظور بيان مطلبي كلي بوده مثل آيه: «واخفض لهما جناح الذل...» كه خطاب به پيامبر در مورد احسان به والدين است؛ در حالي كه پيامبر پدر خود را نديده و مادرش را هم در كودكي از دست داده و يا حضرت تنها مأمور رساندن مطالب به مكلفين بوده است مثل خطاب با واژه «قل» كه 332 بار در قرآن تكرار شده است.

ب) استعمال صيغه هاي مختلف فعل «رأي» (ديدن) است كه هر كدام از آنها جاي بحث و بررسي فراوان دارد و جمعاً 90 مرتبه پيامبر در قرآن با فعل «راي» و مشتقات و افعال آن (36 بار با كلمه «تري»، «لوتري» 36 مرتبه، «الم تر» 15 بار، با «رأي» و «أرأيت» 4 بار، «نرينك» و «نريك» 20 بار و يك مرتبه «أريناك» و «ليريكم الله») مورد خطاب واقع شده اند.

ج) استعمال صيغه هاي مخاطب كه نمونه هايي از آن بيان شد.

د) خطاب فرد با لفظ جمع كه مخاطب اصلي آن پيامبر(ص) است؛ هر چند جمع آورده شده: «يا ايّها الرّسول كلوا من الطيّبات... فذرهم في غمرتهم» در اين آيه پيامبر(ص) مورد خطاب است؛ زيرا نه هيچ پيامبري معاصر و نه بعد از آن حضرت بوده است. همچنين به لحاظ زماني، خطابهاي خداوند به پيامبر(ص) را مي توان در سه دوره از لحاظ زمان تقسيم بندي كرد كه خطابهايي همچون «يا ايّها المزمل»، «يا ايّهاالمدثر» به آغاز وحي مربوط است و دوره بعد ابتداي ابلاغ رسالت در مكه است كه با القابي همچون نذير، منذر، بشير، مبشر مورد خطاب قرار مي گيرد، تا ذهن و قلب مشركان و منكرين پيامبر(ص) را آماده كند و سپس با «رسول كريم»، «رسول الله»، «رسول مبين» و «نبي» مورد خطاب قرار مي گيرد و مرحله نهايي خطابهاي خداوند بر پيامبر(ص) در مدينه مي باشد كه در اين مرحله، خداوند پيامبرش را با القاب و صفات پسنديده مورد خطاب قرار داده است.

طيّبه پوراوند

پانوشت:
1- جعفرسبحاني، «فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام»
2- فتح الله الكاشاني، «منهج الصادقين»، ج 7ص 59
3- ناصر مكارم شيرازي، «تفسير نمونه»، ج 4، ص 246
4- «منهج الصادقين»، ج 3، ص 238-383
5- «مجمع البيان»، ج 7، ص 239
6- جلال الدين سيوطي، «الاتقان في علوم القرآن»، ج 2، ص 145
7- محمّد حسين فضل الله «من وحي القرآن»، ج 11، ص 113
8- محمّد حسين طباطبايي، «تفسير الميزان»، ج 8، ص 498-124
 

 


من مبعوث شدم تا اخلاق نیك را بر پا دارم


 



:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90
 


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی

http://feraghat90.blogfa.com/post-1115.aspx


آن جايي كه پاي حفظ ارزش ها و تداوم بخشيدن به آنهاست، يا صحبت از استحاله ارزش هاست، يك خط كشي وجود دارد؛ شما نمي توانيد بگوييد من نه اين طرف هستم نه آن طرف. مگر مي شود؟ اين مي شود بي هويتي. مگر مي شود آدم به يك ارزش، هم معتقد باشد، هم نباشد؛ يك ارزشي را، هم پاس بدارد، هم ندارد؟ اينجا آدم بايد موضع انتخاب كند و پاي آن بايستد. البته من هيچ نفي نمي كنم؛ ممكن است كسي اشتباه كند. در اين صورت انسان خطا را جبران مي كند؛ كما اينكه در مواردي به بعضي از دوستاني كه آثار خودشان را به من ارائه كردند يا از طريق ديگري من آن آثار را ديدم و به نظرات نقادانه اي رسيدم، چه در بازي ها، چه در محاوره ها و به قول شما ديالوگ ها، چه در برخي از صحنه پردازي ها، به آنها گفتم. البته بعضي اصلاح كردند، بعضي هم اصلاح نكردند. ما از آنهايي كه اصلاح كردند، تشكر كرديم، اما از آنهايي كه اصلاح نكردند، هيچ وقت گله نكرديم كه چرا اصلاح نكرديد؛ چه برسد بالاتر از گله. به هرحال در اينجا حدودي وجود دارد. مگر مي شود نسبت به اين حدود بي تفاوت بود؟ همان طور كه در ابتدا گفتم، نمي شود نسبت به ارزش ها بي تفاوت بود. اين را نبايد به حساب خط و جناح سياسي الف و ب گذاشت. سندي از اسناد منتشر شده وزارت خارجه آمريكا درباره جريان كودتاي بيست وهشت مرداد را ترجمه كرده و براي من آوردند. البته به هنگام وقوع اين حادثه، سن من زياد نبود، چهارده، پانزده سال داشتم، چيزهاي اندكي يادم هست، اما از زبان ها بسيار شنيده ام و در آثار هم زياد خوانده ام؛ ولي به اين تفصيل هيچ جا وجود ندارد. آنهايي كه خودشان دست اندركار اين جريان بودند، اين اسناد را نوشتند و براي وزارت خارجه و سازمان سيا فرستادند. اين اسناد متعلق به آمريكايي هاست. البته عمليات، بين آمريكايي ها و انگليسي ها مشترك بوده كه در اين گزارش كاملاً منعكس شده است. آن بخش مورد توجه من اين است؛ «كيم روزو لت»15 مي گويد وقتي ما به تهران آمديم، يك چمدان بزرگ پر از مقاله هايي كه نوشته شده بود و بايد ترجمه مي شد و در روزنامه ها به چاپ مي رسيد، و نيز كاريكاتور هايي را با خودمان آورديم. شما فكرش را بكنيد، دستگاه سياي آمريكا براي ساقط كردن حكومتي كه با آنها ناسازگار بود و منافع آنها را تأمين نمي كرد؛ حكومتي كه به آراي مردم متكي بود -برخلاف همه حكومت هاي دوران پهلوي، اين يك حكومت ملي بود كه قانوني و با آراي مردم بر سر كار آمده بود- تحت عنوان اينكه ممكن است پشت پرده آهنين شوروي برود، از همه ابزارها از جمله از ابزار هنر، عليه آن استفاده كرد. البته آن روز كاريكاتوريستي كه هم به درد اينها بخورد و هم بتواند مورد اعتمادشان قرار گيرد، لابد نبوده است؛ لذا با خودشان كاريكاتورهاي آماده را آورده بودند! در آن اسناد آمده است كه ما به بخش هنري سازمان سيا سفارش كرديم كه اين چيزها را تهيه كند. اتفاقاً دو، سه سال پيش نيز ايتاليايي ها كتابي نوشتند كه به فارسي هم ترجمه شده است. آنجا هم به وجود بخش هنري سازمان سيا و فعاليت هاي گوناگونش اشاره شده است. سياست، اين گونه از هنر استفاده مي كند. شما در اينجا مي خواهيد چه كار كنيد؟ اگر همه سياست مداران و مستكبران و قلدران و صاحب اختياران دنيا مي آمدند در مقابل كتاب مقدس خودشان قسم جلاله مي خوردند كه از هنر استفاده نكنند، مي شد آدم نسبتاً خيال راحتي پيدا كند و بگويد بسيار خب، الحمدلله هنر خلاص شد، اما آنها از هنر استفاده مي كنند. شما مي خواهيد چه كار كنيد؟ آيا شما مي خواهيد در مقابله با مطامعي كه آنها به وسيله هنر به آن مي رسند، از اين ابزار بهره نبريد؟ اين خردمندانه است؟ نه، اين خردمندانه نيست.1/5/80هر پيامي، هر دعوتي، هر انقلابي، هر تمدني، هر فرهنگي مادامي كه در قالب هنر ريخته نشود شانس ماندن ندارد؛ شانس نفوذ و گسترش ندارد، و فرق هم بين پيام هاي حق و باطل نيست، هنر يك ابزار فوق العاده است.27/10/65 من مي گويم براي اينكه سايش پيدا نكنيد، از عوامل دروني خودتان شروع كنيد؛ عواملي كه در جمع خود شما هست. البته براي عواملي هم كه مربوط به بيرون شماست، فكر كنيد. فكر كنيد، پيشنهاد بدهيد، طلب كنيد و بخواهيد، اما پيشرفت كار را متوقف به آنها ندانيد. از خودتان شروع كنيد و با شرايط موجود، كار را دنبال نماييد. از جمله كارهايي كه بايد بكنيد، يكي اين است كه مخاطب خودتان را خـلق كنيد. اگر به فكر اين باشيد كه مخاطب جبهه مقابل را تصرّف كنيد، ممكن است همين فكر، شما را وسوسه كند كه به تقليد كار جبهه مقابل بپردازيد. بعضي از عناصر جبهه خودي كه مثلاً داستان مي نويسند يا فيلم مي سازند، با اين خيال كه مخاطبين جبهه مقابل را جذب كنند، به مسائلي مي پردازند كه نويسنده يا فيلم ساز جبهه مقابل به آنها پرداخته است. مثلاً آنها براي جاذبه فيلم از عامل زن، يعني عامل جنسي، استفاده مي كنند؛ اينها هم همين كار را مي كنند. اين كار به هيچ وجه صحيح نيست؛ چون به سايش در جبهه خودي كمك مي كند. بنده اين را قبول ندارم. نه فقط قبول ندارم، بلكه تصور مي كنم اين فكر، غلط و اين كار، اشتباه است. ما بايد مخاطب خودمان را خلق كنيم. اگر دشمن ما با تكرار يك حرف، گوش ها را با آن آشنا مي كند، ما نبايد مجبور شويم حرفي را كه او مي خواهد، تكرار كنيم. اگر او با خوراندن يك خوراك، ذائقه جديدي براي مردم كشور خلق مي كند، ما نبايد تابع آن ذائقه خلق شده باشيم. خودمان بايد ذائقه ديگري خلق كنيم؛ يعني هماني كه مطابق فكر و ايمان و عقيد ه ماست. خلاصه اينكه، اگر دشمن خصوصياتي را در كار خودش برجسته مي كند، ما تقليد نكنيم. فرض كنيد دشمن در قصه و شعر و فيلم و فيلم نامه خود، از خصوصيت انتقاد از وضع موجود استفاده مي كند. آيا ما هم بايد براي عقب نماندن از او، در قصه و شعر و فيلم و فيلم نامه خود، از وضع موجود انتقاد كنيم؟ مي دانيد نتيجه اين كار چه خواهد شد؟! مي دانيد آخرش به كجا خواهد رسيد؟! آيا انتقاد از وضع موجود يك ارزش است كه ما آن را ارزش به حساب بياوريم؟! اصلاً چرا از وضع اسلامي و الهي خودمان انتقاد كنيم؟! چرا انتقادي كنيم كه به معناي عيب جويي، ايرادگيري و نيش زدن است. چرا به خودمان نيش بزنيم؟! آيا وضع موجود، اشكالي دارد؟ اگر دارد، همت بگماريم تا اشكال را برطرف كنيم. چرا خرابش كنيم؟! ما نبايد به خودرويي كه در گردنه نفس گيري، ناله كنان بالا مي رود؛ حركتش كند است و مشكلي دارد، سنگ بزنيم. چون اگر سنگ بزنيم متوقف مي شود. بايد به آن خودرو كمك كنيم و هلش بدهيم تا بالا برود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران

kayhannews.ir

 



:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 27 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

 


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی


http://feraghat90.blogfa.com/post-1114.aspx 

 http://feraghat90.blogfa.com/post-1113.aspx 


روش های افزایش خلاقیت

در آخرين تعريفي كه از خلاقيت خواندم، خلاقيت را به وجود آوردن چيزي جديد، مناسب و باارزش تعريف كرده بودند. در كتاب «پرورش استعداد همگاني خلاقيت»، الكس اس. اسبورن كه يك مجله تخصصي درباره خلاقيت راه اندازي كرده است، نكته هاي قشنگي درباره خلاقيت بيان كرده است.از آنجا كه آثار ادبي (نظم و نثر) همه از خلاقيت سرچشمه مي گيرند، خواندن و آشنايي با اين مقدمات، خالي از لطف نيست.

۱) نسبت به رشد خلاقیت متعهد باشید.
نخستین گام این است که خود را به طور کامل وقف رشد و توسعه توانائی‌های خلاقانه خود کنید. از تلاش دست برندارید. هدف گذاری کنید، روی کمک دیگران حساب باز کنید و برای رشد مهارت‌های خود، زمانی را در هر روز کنار بگذارید.

۲) خبره شوید
یکی از بهترین راه‌ها برای رشد خلاقیت، خبره شدن در آن حوزه است. با داشتن درک عمیق از موضوع، بهتر قادر خواهید بود که به تفکر درباره راه‌حل‌های ابتکاری و نوآورانه برای مسائل بپردازید.

۳) برای کنجکاوی خود ارزش قائل شوید
یکی از موانع متداول بر سر راه خلاقیت، کم اهمیت دادن به کنجکاوی است. هنگامی که کنجکاوی شما نسبت به چیزی برانگیخته می‌شود به جای آن که خود را سرزنش یا توبیخ کنید، به تحسین خود بپردازید و به خود پاداش دهید. برای خود این فرصت را به وجود آورید که به کشف موضوعات تازه بپردازید.

۴) باور کنید که خلاقیت به خودی خود با ارزش است
رشد انگیزه‌های درونی بسیار اهمیت دارد. این باور را در خود تقویت کنید که خلاقیت به خودی خود ارزشمند است حتی اگر به دستاورد خاصی منجر نشود.

۵) خطرپذیر باشید
برای تقویت مهارت‌های خلاقانه خود، باید آماده خطرپذیری باشید. ممکن است تلاش‌های شما همیشه به موفقیت نیانجامد امّا مطمئن باشید که تقویت استعدادهای خلاقانه و دستیابی به مهارت‌های تازه در آینده به دردتان خواهد خورد.

۶) به خود اعتماد داشته باشید
بی‌اعتمادی به توانائی‌های خود، مانع خلاقیت می‌گردد. به همین دلیل، تقویت حس اعتماد به نفس اهمیت زیادی دارد. پیشرفت‌هایی که به دست آورده‌اید را ثبت کنید، از تلاش‌های خود خشنود باشید و همیشه در صدد یافتن راهی برای تحسین خلاقیت خود باشید.

۷) زمان لازم را برای خلاقیت در نظر بگیرید
اگر زمان لازم و کافی را برای رشد استعدادهای خلاقانه خود اختصاص ندهید، در این کار موفق نخواهید شد. در هر هفته زمانی را برای تمرکز بر روی یک نوع پروژه خلاقانه کنار بگذارید.

۸) نگرش‌های منفی را کنار بگذارید
براساس یک مطالعه پژوهشی که در سال ۲۰۰۶ صورت گرفته و نتایج آن در مجله آکادمی ملّی علوم به چاپ رسیده است، نگرش مثبت می‌تواند توانایی شما در تفکر خلاقانه را افزایش دهد. بدین خاطر، بر روی حذف و کنار گذاشتن افکار منفی یا خود-انتقادی که می‌تواند مانع رشد مهارت‌های خلاقانه شما گردد، تمرکز کنید.

۹) بر ترس خود از شکست غلبه کنید
ترس از اشتباه کردن یا شکست خوردن از پیشرفت شما جلوگیری می‌کند. هرگاه چنین افکار و احساسی به سراغتان آمد، به خودتان یادآور شوید که اشتباهات، خود بخشی از فرایند است. با وجودی که گاهی اوقات ممکن است با موانعی در مسیر خلاقیت خود روبرو شوید امّا نهایتاً به اهداف خود خواهید رسید.

۱۰) برای به دست آوردن ایده‌های جدید از یورش فکری استفاده کنید
یورش فکری روش متداولی در محیط‌های علمی و حرفه‌ای است امّا می‌تواند به عنوان ابزاری قدرتمند برای رشد خلاقیت نیز مورد استفاده قرار گیرد. قضاوت‌های خود را کنار بگذارید و شروع به نوشتن هر ایده و راه‌حلی که به نظرتان می‌رسد بکنید. هدف از این کار، تولید هر چه بیشتر ایده در یک دوره زمانی کوتاه است. سپس بر روی پالایش و روشن‌تر کردن ایده‌های خود تمرکز کنید تا به بهترین گزینه ممکن دست یابید.

۱۱) بدانید که اغلب مسائل راه‌حل‌های متعدد دارند
بار بعد که به حل مساله‌ای پرداختید، سعی کنید به دنبال راه‌حل‌های مختلف بگردید. به جای آن که مستقیماً به سراغ نخستین ایده‌ای که به فکرتان رسید بروید، کمی تامل کنید و به راه‌های دیگر برای نزدیک شدن به مساله فکر کنید. این کار ساده، راه خوبی برای ایجاد مهارت‌های حل مساله و تفکر خلاق در شماست.

۱۲) برای فعالیت‌های خلاقانه خود دفتر یادداشت تهیه کنید
برای پیگیری فرایند خلاقیت در خود و ایده‌هایی که به نظرتان رسیده است، دفترچه یادداشتی درست کنید. وجود این دفترچه کمک شایانی به بازتاب دستاوردهای شما و در نظر گرفتن راه‌حل‌های احتمالی دیگر خواهد بود. ایده‌هایی که در این دفترچه ثبت می‌شوند می‌توانند در آینده الهام بخش شما گردند.

۱۳) نقشه ذهنی ایجاد کنید
«نقشه ذهنی» وسیله خوبی برای مرتبط ساختن ایده‌ها و جستجو برای پاسخ‌های ابتکاری و خلاقانه به سوالات است. نقشه ذهنی چنین درست می‌شود: ابتدا موضوع یا واژه اصلی را روی کاغذ بنویسید. سپس عبارات یا ایده‌های مرتبط را پیرامون آن بنویسید و به آن پیوند دهید. این روش با وجودی که شبیه یورش فکری است امّا به شاخه شاخه شدن ایده‌ها کمک می‌کند و امکان مشاهده چگونگی ارتباط آن‌ها با هم را فراهم می‌سازد.

۱۴) خود را به چالش بکشید
فرایند رشد مهارت‌های خلاقانه، پایان پذیر نیست. بنابراین، چالش مداوم خود به منظور رشد بیشتر قابلیت‌ها و توانائی‌هایتان بسیار اهمیت دارد. به جستجوی رویکردهای پیچیده‌تر برآئید، چیزهای جدید را امتحان کنید و از به کارگیری همان راه‌حل‌هایی که در گذشته استفاده کرده‌اید اجتناب نمائید.

۱۵) روش «۶ کلاه» را امتحان کنید
روش «۶ کلاه» مستلزم نگاه کردن به مساله از ۶ دیدگاه متفاوت است. با این کار می‌توانید نسبت به موقعی که فقط از یک یا دو دیدگاه به مساله می‌نگریستید، ایده‌های بیشتری به دست آورید.
کلاه قرمز: به وضعیت طور احساسی بنگرید. احساستان به شما چه می‌گوید؟
کلاه سفید: به وضعیت به طور عینی بنگرید. واقعیت‌ها چه هستند؟
کلاه زرد: به وضعیت با دید مثبت بنگرید. کدام عناصر راه حل عمل خواهند کرد؟
کلاه سیاه: به وضعیت با دید منفی بنگرید. کدام عناصر راه حل عمل نخواهند کرد؟
کلاه سبز: خلاقانه فکر کنید. ایده‌های دیگر چه هستند؟
کلاه آبی: کلّی و جامع فکر کنید. بهترین راه حل کلّی چیست؟

۱۶) به دنبال منابع الهام‌بخش بگردید
هرگز انتظار نداشته باشید که خلاقیت به یکباره اتفاق افتد. به دنبال منابع جدید الهام‌بخش برای به دست آوردن ایده‌ها و انگیزه‌های تازه که به تولید پاسخ‌های یگانه به سوالاات می‌انجامد، بگردید. کتاب بخوانید، از موزه‌ها بازدید کنید، به موسیقی مورد علاقه‌تان گوش کنید و یا به بحث سازنده با یک دوست بپردازید. از هر روش یا راهبردی که برایتان مفیدتر است استفاده کنید.

۱۷) برای خلاقیت، فرصت ایجاد کنید
علاوه بر جستجوی منابع الهام‌بخش، باید خودتان نیز فرصت لازم را برای خلاقیت ایجاد کنید. مثلاً در دست گرفتن یک پروژه تازه یا پیدا کردن ابزارهای جدید برای استفاده در پروژه‌های فعلی.

۱۸) سناریوهای متفاوت را در نظر بگیرید
به هنگام تمرکز بر روی حل یک مسأله، از سوالات «چه می‌شود اگر ... » برای در نظر گرفتن سناریوهای احتمالی استفاده کنید. اگر این راه را در پیش گیریم نتیجه‌اش چه خواهد شد؟ با نگاه کردن به این سناریوهای مختلف، بهتر می‌توانید به راه‌حل‌های خلاقانه برای مسائل دست یابید.

۱۹) از روند نما استفاده کنید
هنگامی که پروژه جدیدی را در دست می‌گیرید، روندنمایی (فلوچارت) برای نمایش پروژه، از ابتدا تا انتها، بکشید. به مسیرها یا دنباله مختلف رویدادهایی که ممکن است اتفاق افتد نگاه کنید. روند نما به شما کمک می‌کند که محصول نهایی را بهتر مجسم کنید و مشکلات احتمالی را از میان بردارید.

۲۰) از روش «گلوله برف» استفاده کنید.
تا کنون متوجه شده‌اید که چگونه یک ایده خوب معمولاً به ایده خوب دیگری می‌انجامد؟ شما می‌توانید با استفاده از روش «گلوله برف» به هنگام تولید ایده برای پروژه‌های خود، از این مزیت بهره‌مند شوید. اگر ایده برای کار جاری شما مفید و مناسب نباشد، آن را برای کارهای بعد و استفاده در پروژه‌های آتی کنار بگذارید.
 
ترجمه:

کلینیک الکترونیکی روان‌یار

منبع:

http://www.1000tarh.com



:: بازدید از این مطلب : 118
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 27 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90

http://feraghat90.blogfa.com/post-1113.aspx


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی


چند روش براي شكوفايي استعداد ادبي دانش آموزان /قلمت را بردار و بنويس! در آخرين تعريفي كه از خلاقيت خواندم، خلاقيت را به وجود آوردن چيزي جديد، مناسب و باارزش تعريف كرده بودند. در كتاب «پرورش استعداد همگاني خلاقيت»، الكس اس. اسبورن كه يك مجله تخصصي درباره خلاقيت راه اندازي كرده است، نكته هاي قشنگي درباره خلاقيت بيان كرده است.از آنجا كه آثار ادبي (نظم و نثر) همه از خلاقيت سرچشمه مي گيرند، خواندن و آشنايي با اين مقدمات، خالي از لطف نيست. (البته مطالب به قلم نگارنده است.)

دو اتاق در ذهن ما
ذهن انسان دو كار انجام مي دهد:

1- خلق تصور: تمام پديده هايي كه به نوعي به تخيل و تصورات برمي گردد در اين اتاق ذهن ما ساخته مي شود. نيمكره راست مغز به ما كمك مي كند تا با تصور اسب و پرنده، اسب بالدار بسازيم.شعر و داستان از محصولات نيمكره راست مغز ماست.

2- تجزيه و تحليل: دو دو تا هميشه چهار تا بوده و هست. اين سخنان محكم از اتاق تجزيه و تحليل كه در نيمكره سمت چپ مغزمان قرار دارد به گوش مي رسد.نگاه رسمي و علمي داشتن به پديده ها از ويژگي هاي اين بخش از مغز ماست. رياضي، زبان و... از تلاش هاي نيمكره چپ مغز ماست.اين نيمكره با تصور و تخيل كاري ندارد و تمام كارهايش را براساس ضوابط و قوانين انجام مي دهد.از دو نيمكره مغزمان بايد به موقع استفاده كنيم. در خلق آثار ادبي، بايد بكوشيم در اتاق نيمكره چپ مغزمان را به طور موقت ببنديم و وارد اتاق تصورات در نيمكره راست مغزمان شويم.در اين نيمكره تا دلتان بخواهد موضوع براي سرودن و نوشتن وجود دارد. «يورش مغزي» يا «بارش مغزي» يك روش ابتكاري براي توليد ايده هاي ناب و جديد است.دو يا چند نفر دور هم مي نشينند. موضوعي را در وسط جلسه قرار مي دهند و در يك مدت زمان معين هر ايده اي كه به ذهنشان مي رسد را روي موضوع مي بارانند. حاصل جلسه، شگفت آور خواهد بود. البته اين روش چهار قانون دارد كه به آزادي ذهن در توليد ايده ها كمك زيادي مي كند.

- قوانين بارش مغزي:
1- انتقاد ممنوع: در طول جلسه بارش مغزي نبايد از ايده خود و ديگران انتقاد كنيم زيرا ذهن ، خلاف ما را محافظه كار مي كند. ترس از انتقاد يكي از مهم ترين موانع تفكر خلاق است.
2- كميت مورد نظر است: هر چه تعداد ايده ها بيشتر باشد بهتر است.
3- هر چه ايده ها تخيلي تر و دور از دسترس باشند بهتر است زيرا ذهن خلاق تر عمل مي كند و باعث پرواز بهتر ذهن در آسمان ايده ها مي شود.
4- ايده ها مي توانند با هم تركيب شوند: يعني ايده اي كه شما مطرح كرده ايد مي تواند با ايده اي كه من دارم با هم تركيب شده و تشكيل يك ايده جديد بدهد.
بعد از اين مقدمه از خلق و خلاقيت مي رويم به استقبال چند روش خلاق در خلق آثار ادبي.

روش اول
شعر و داستان ما را ادامه دهيد.يكي از روش هايي كه مي تواند نوجوانان را به سرودن و نوشتن علاقه مند كند، ادامه دادن اشعار يا داستان هاي نيمه تمام است.روي برگه اي مي نويسيم:دوست مهربانم!خدا استعدادهاي زيادي به تو عطا كرده است. يكي از آن استعدادها استعداد سرودن شعر است. يك مصراع شعر زير در انتظار قلم سبز توست تا آن را با فكر خوبت ادامه دهي.
دلم كبوتري شد...

دوست نويسنده ام!
داستان نيمه تمام زير را با فكر و قلم خودت كامل كن و براي ما بفرست. توي صف ايستاده بودم و داشتم به صحبت هاي آقاي حاتمي، ناظم مدرسه مان گوش مي دادم. يك دفعه چشمم به آسمان افتاد. چند موجود عجيب و غريب داشتند به سمت پشت بام مدرسه مي آمدند...از آنجا كه آغاز سرودن و نوشتن براي بيشتر نوجوانان تازه كار مشكل است دادن يك بيت شعر و يا يك داستان نيمه تمام مي تواند انگيزه ادامه دادن شعر و داستان را در نوجوانان ايجاد نمايد.از ميان آثار رسيده در بخش شعر، اشعاري خلاق ترند كه از قوه تخيل، خلاقيت، انديشه و عاطفه بيشتري بهره مند باشند. البته رعايت وزن (آهنگ) نيز مي تواند به عنوان يك ملاك در ارزيابي ها قرار بگيرد البته نه به عنوان يك ملاك اصلي زيرا انديشه از آهنگ مهم تر است.در بخش داستان نيز سفر دانش آموز به دنياي موجودات تخيلي مي تواند ما را با گنجينه هاي گران بهاي ذهن او آشنا نمايد. اثري در اين بخش ارزشمندتر است كه 1-طرح منسجم و چهارچوب خوبي داشته باشد يعني سروته (شروع و پايان) داستان مشخص و زيبا و منطقي باشد. 2-حوادث با ذهن جور در بيايد. 3-شخصيت ها ملموس باشند. 4-پيام داستان شفاف ولي غيرمستقيم باشد. 5-گره و گشايش آن با پرداخت خوبي در داستان گنجانده شده باشد.

روش دوم
دنياي صداها/توي كلاس بوديم كه معلم انشايمان آمد. او بعد از احوالپرسي گفت: «بچه ها ما مي خواهيم امروز به يك سفر هوايي برويم!»همه با تعجب به هم نگاه مي كرديم. چند لحظه بعد، معلم انشايمان نواري را توي ضبط گذاشت و گفت: «با خاموشي چراغ هاي كلاس، چشم هايتان را ببنديد و تا موقعي كه نگفته ام باز نكنيد.» چراغ هاي كلاس كه خاموش شد، ما چشم هايمان را بستيم. يك دفعه صداي هواپيما توي كلاس پيچيد؛ انگار ما توي هواپيما بوديم.
- بچه ها كمربندهايتان را ببنديد.ما با چشمان بسته كمربندهاي تخيلي مان را بستيم.
- بچه ها ما الآن بالاي آسمان هستيم. از اين بالا همه جا را مي شود ديد. خداي من چقدر قشنگ است. همه چيز كوچك شده است و...

ما با هنرمندي معلم انشا به آسمان رفتيم. صداي هواپيما به طبيعي شدن تخيلي مان كمك زيادي كرد.وقتي چشمان تان را باز كرديم، ديديم توي كلاسيم. دلمان مي خواست دوباره به آسمان برگرديم.معلم انشا كه لذت سفر را در صورت ما مي ديد با خوشحالي گفت:«بچه ها حالا قلم و دفترتان را برداريد و درباره پروازي كه داشتيد يك شعر يا يك داستان كوتاه بنويسيد. بسم الله... بگوييد و شروع كنيد. شما حتما موفق مي شويد.»استفاده از صداهايي كه به آنها «افكت» مي گويند بيشتر در نمايش فيلم ها استفاده مي شود مثل صداي رعد و برق، پرندگان جنگل و...اين نوارها را مي توان از سمعي بصري مناطق آموزش و پرورش تهيه كرد. بعضي از برنامه هاي رايانه اي نيز صداهاي جانبي دارند كه داراي كيفيت خوبي مي باشد.در اين روش بايد به دانش آموزان كمك كنيم تا آنچه را كه از شنيدن صدا تجسم كرده، به روي كاغذ بياورد.حاصل كار بسيار جالب خواهد بود چون هر دانش آموز از پنجره ذهن خودش به دنياي زيباي تخيلات نگاه كرده است.

روش سوم
مسابقه تصويري/بعضي از تصاوير هستند كه ما را با خودشان مي برند. شايد براي شما هم پيش آمده باشد كه با ديدن يك عكس يا يك تابلوي نقاشي، دلتان پر زده و به دنياي آن تصوير سفر كرده است. انتخاب تصويري مناسب مخاطبين، كه با دنياي ذهني آنها هماهنگي و تناسب داشته باشد مي تواند بچه ها را به نوشتن و سرودن تشويق كند.مي توان حاصل نوشته ها و سروده هاي دانش آموزان را در يك مجموعه گردآوري كرد. از آنجا كه انسان ها نسبت به يك موضوع، هر كدام يك حس يا يك تجربه خاص دارند، حاصل كار از تنوع جالبي برخوردار خواهد بود البته به شرط اينكه دانش آموزان از روي هم رونويسي نكنند. ما بايد به دانش آموزان بياموزيم كه انديشه بكر تو در دنياي انسان ها فقط مخصوص توست و هيچ انسان ديگري مثل تو نمي انديشد. پنجره نگاه تو ويژه توست، منحصر به فرد و ارزشمند، پس چرا مي خواهي از پشت پنجره ديگران به دنيا بنگري. بگذار ديگران بيايند و از پنجره نگاه تو دنيا را ببينند.اگر هر انساني يك پنجره داشته باشد ما به اندازه تمام انسان ها زاويه ديد خواهيم داشت.بايد اعتماد به نفس دانش آموزان مان را بالا ببريم تا به داشته هاي خودشان ايمان داشته باشند و از تقليد بپرهيزند.اين هم متن مسابقه. دوست خوبم!براي شركت در مسابقه تصويري:

1- اول با دقت به تصوير بالا نگاه كن.
2- سپس قلم و كاغذت را بردار و هر آنچه به ذهت مي رسد را بنويس (در قالب شعر، قطعه ادبي يا داستان)
3- نتيجه تفكرات قشنگت را براي ما بفرست.
موفق باشي

روش چهارم
كارگاه ادبي گروهي/در كلاس نگارش/معلم: بچه ها!/امروز مي خواهيم با هم يك شعر بسراييم و يك داستان بنويسيم؛ يك شعر گروهي و يك داستان دسته جمعي.
من اولين مصراع شعر را مي گويم، هر كدام از شما كه توانست مصراع دوم را بگويد و نفر بعدي مصراع سوم را...
معلم: رفتم به باغ گل ها
دانش آموز 1: ديدم كبوتري را
دانش آموز 2: گفتم بيا كبوتر
دانش آموز 3: در آسمان بزن پر
دانش آموز 4: ...
تمام دانش آموزان ابيات سروده شده توسط دوستانشان را با ذكر نام سراينده آن يادداشت مي كنند.
بعد براي شعرشان نام مي گذارند و با هم مي خوانند. اگر شعر سروده شده از قوت ادبي خوبي برخوردار باشد مي توان از آن به عنوان سرود هم استفاده نمود.
براي نگارش داستان هم مي توان از روش بالا سود برد.
معلم: بچه ها!
امروز مي خواهيم يك داستان گروهي بنويسيم. من يك جمله از داستان را مي گويم. شما يادداشت كنيد. بعد از من هر كدامتان كه خواستيد دستتان را بالا بگيريد و جمله بعدي داستان را بگوييد. همه جمله دوستانتان را نيز يادداشت كنيد تا داستانمان به پايان برسد.
معلم: برف مي باريد.
دانش آموز 1: دانه هاي برف، آرام آرام پايين مي آمدند.
دانش آموز 2: پسري كنار وسايل واكسي اش از سرما مچاله شده بود.
دانش آموز 3:مردي با كت و شلوار اتو كشيده و كيف مشكي رنگ به دست پسرك را ديد...
دانش آموز 4: ...
در پايان حاصل كار دانش آموزان توسط يكي از دانش آموزان خوانده مي شود و نام تمام دانش آموزاني كه جمله اي را براي داستان گفته اند زير داستان نوشته مي شود. نام داستان هم با مشورت بچه ها و معلم انتخاب مي شود.

روش پنجم
سرود و نمايش/معلم: بچه ها!/ما مي خواهيم يك سرود براي مدرسه مان بسازيم. دلمان مي خواهد خود شما شعرش را بسراييد.انگيزه بچه ها براي سرودن شعر آن هم شعري كه مي خواهد در مدرسه خوانده شود، بسيار بالا ست.شعر دانش آموزان جمع آوري شده و بعد از داوري توسط دبير ادبيات يا كارشناسي كه به سرودن شعر تسلط دارد، بهترين شعر به عنوان سرود در مدرسه خوانده مي شود.براي نوشتن داستان نيز مي توانيم از دانش آموزان بخواهيم. داستاني را بنويسند كه براساس آن يك نمايش توسط گروه نمايش كلاس يا مدرسه يا منطقه اجرا شود.
علاقه مندان به نويسندگي از اين پيشنهاد كه داستانشان تبديل به نمايش شود، استقبال مي كنند.

در مدرسه/چند پيشنهاد(1)
- يك نشريه ادبي مي تواند نمايشگاهي براي نشان دادن آثار ادبي (شعر و داستان) بچه ها باشد.
- زنگ انشا بهترين لحظه رويش جوانه هاي ادبي است البته اگر دبير انشا با ابزار و روش هاي شكوفايي آشنايي داشته باشد.
- مي توان از آثار ادبي (شعر و داستان) برگزيده دانش آموزان در مراسم آغازين (صبحگاه) و ساير مراسم هاي مدرسه استفاده كرد.
- برگزاري ماهانه مسابقات ادبي در مدرسه مي تواند استعدادهاي ادبي دانش آموزان را شكوفا كند.
- دعوت از شعرا و نويسندگان موفق معاصر و برپايي جلسات نقد و بررسي شعر و داستان در مدرسه، يكي از بهترين و موثرترين روش هاي جذب دانش آموزان به دنياي ادبيات است.

خارج از مدرسه/چند پيشنهاد (2)
- همكاري دانش آموزان علاقه مند به ادبيات با مطبوعات كودكان و نوجوانان و ارسال آثار به دفتر مجله هايي كه پاسخ گوي آثار است، روش خوبي براي تشويق و ترغيب دانش آموزان به شمار مي آيد.
- برپايي اردويي يك روزه در قم و بازديد از مجله هاي ويژه نوجوانان در قم مثل سلام بچه ها و انتظار نوجوان مي تواند دانش آموزان را با فضاي نشريات و آينده سرودن شعر و نويسندگي آشنا نمايد.
- تشويق دانش آموزان مستعد براي حضور در انجمن هاي ادبي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و ساير مراكز ادبي معتبر، گامي است براي شكوفايي آنها.
- آگاه نمودن اوليا براي برخورد صحيح با آفرينش ادبي فرزندانشان، دانش آموزان مستعد را در خانه ياري مي دهد تا با خاطري آسوده بسرايند و بنويسند.اگر اوليا توجيه نباشند خلاقيت ادبي فرزندشان را يك سرگرمي بيهوده و مزاحم درس تلقي خواهند كرد.

نكته هاي مهم
- ادبيات در ميان دانش آموزان- مخصوصا پسران- از جايگاه خوبي برخوردار نيست. دبيران ادبيات رسالت بزرگي را بر دوش دارند . رسالتي كه آنها را دعوت به تلاش بيشتر مي نمايد. در بعضي از مدارس كه دبيران ادبيات فعاليت هاي جانبي مثل برپايي مسابقه سرودن شعر يا نوشتن داستان دارند، دانش آموزان استقبال خوبي داشته اند. اين نشان مي دهد كه اگر دبيران حركت كنند تمام مدرسه و در نتيجه دانش آموزان حركت مي كنند. از تو حركت از خدا بركت.
- متأسفانه مسابقات ادبي مناطق بسيار سوت و كور برگزار مي شود. بچه ها نامه يا نوشته شان را به مربي تربيتي مي دهند. مربي تربيتي آن را به خدمتگزار مي سپارد. خدمتگزار آن را به اداره مي آورد و تحويل منطقه مي دهد. داوران داوري مي كنند و بعد از اعلام نتايج همه چيز تمام مي شود. انگار ما فقط موظف هستيم بگوييم كي اول شد و كي دوم و...انتخاب و شناسايي استعدادها تنها مقدمه اي است براي ادامه راه پرورش استعدادها. در اين زمينه تشكيل انجمن ادبي ويژه دانش آموزان مستعد مي تواند راهگشا باشد.
- معمولا دانش آموزاني كه به سرودن شعر يا نوشتن داستان علاقه مندند، روحيه لطيفي دارند. خوب است تمام دبيران ادبيات و حتي ساير اولياي مدرسه و خانه نيز ياد بگيرند با اين افراد چگونه برخورد نمايند.متأسفانه نداشتن آگاهي كافي باعث شده تا دانش آموزان مستعد، از ترس مسخره شدن و انتقادهاي بي جاي ديگران، شمشير خلاقيتشان را در غلاف محافظه كاري بگذارند تا از نيش حسادت دوستان، نصيحت والدين و لبخند كنايه آميز و آزاردهنده دبيران در امان باشند!


محمد عزيزي «نسيم»

منبع:
پرورش استعداد همگاني ابداع و خلاقيت/ الكس. اس. اسبورن/ مترجم دكتر حسن قاسم زاده/ انتشارات نيلوفر
 



:: بازدید از این مطلب : 96
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 27 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : feraghat90


حرف حق را بزنيد،
از چه مي ترسيد؟!
كسي كه خدا را دارد از چه بايد بترسد؟!
شمايي كه براي خدا بخواهيد كار بكنيد از چه قدرتي مي ترسيد؟
مي ترسيد كه شهيد بشويد؟
شهادت ترس دارد؟!
مي ترسيد حبس بشويد؟
حبس در راه خدا ترس دارد؟!
مي ترسيد شكنجه بشويد؟
شكنجه در راه خدا اشكال دارد؟!...


سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی


صحيفه نور ـ ج 18 ـ ص 278



:: بازدید از این مطلب : 133
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 27 خرداد 1391 | نظرات ()