لذت با تو بودن...!
نوشته شده توسط : feraghat90

 

                                

مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...

http://feraghat90.blogfa.com/

حضرت علیّ بن موسی الرّضا عليه آلاف التّحيّة و الثّناء فرمود: امام همدم و رفيق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به كودك، و پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است. امام مانند خورشيد طلوع‌كننده است كه نورش عالم را فرا گيرد و خودش در افق است به نحوى كه دست‌ها و ديدگان به آن نرسد. امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‏ايست راهنما در شدت تاريكى‏ها و رهگذر شهرها و كويرها و گرداب درياها (يعنى؛ زمان جهل و فتنه و سرگردانى مردم). امام آب گواراى زمان تشنگى و رهبر به سوى هدايت و نجات‌بخش از هلاكت است، امام آتش روشن روى تپه (رهنماى گم‌گشتگان) است، وسيله گرمى سرمازدگان و رهنماى هلاكت‏گاه‌هاست؛ هر كه از او جدا شود هلاك شود. امام ابريست بارنده، بارانيست شتابنده، خورشيديست فروزنده سقفى است سايه دهنده، زمينى است گسترده، چشمه‏ايست جوشنده و بركه و گلستان است. امام همدم و رفيق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به كودك، و پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است. امام امين خداست در ميان خلقش و حجت او بر بندگانش و خليفه او در بلادش و دعوت‏كننده به سوى او و دفاع‏كننده از حقوق او است. امام از گناهان پاك و از عيب‌ها بر كنار است، به دانش مخصوص و به خويشتن‌دارى نشانه‌دار است، موجب نظام دين و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كافرين است. امام يگانه زمان خود است، كسى به هم‌طرازى او نرسد، دانشمندى با او برابر نباشد، جايگزين ندارد، مانند و نظير ندارد، به تمام فضيلت مخصوص است بى ‏آنكه خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد، بلكه امتيازيست كه خدا به فضل و بخشش به او عنايت فرموده.كيست كه امام را تواند شناخت يا انتخاب امام براى او ممكن باشد؟ هيهات!!!

صحن گوهرشاد، صدای همهمهی زوّار... صدای حوض آب، بوی اسفند، نسیم بهاری، و یک گنبد طلایی...همه میآیند. میآیند و میروند. ازدواج، شفای مریض، شفای مرض، خانه و ماشین و بدهی، مستأجری و دعواهای زن و شوهری، رفاقت، عشق های دوستی و پوستی، نداری و نداری و نداری، تنهایی و تنهایی و تنهایی... و تو فقط میشنوی، میشنوی. درددلهای مردمی را که شوق حلّ شدنِ در تو، آنها راروانهی دیارتان کرده است. میخواهم آقا یکبار بیایم، بیام و فقط نگاهتان کنم، نگاهتان کنم بی هیچ تمنایی، نگاهتان کنم به شکرانه نعمت وصالتان،می خواهمتان یکبار بیایم به شکرانه مهربانیهایتان که چقدر بی منّت مرا می پذیرید. ای مظهر رئوفیّتِ پرودگار. میخواهمتان تا بیایم و به پایتان بگریم ای انیس النّفوس. ای پدرِ دلسوز، ای مادرِمهربان، ای رفیقِشفیق و ای برادرِتنی. دوست دارم نجواکردنِ با شمارا، دوست دارم گریستن بهپایتان را و دوست دارم....

امام من! ای حضرت شمس الشموس! خورشید عالم امکان!دوست دارم با واژه هایی لطیفتر، ظریفتر و خوش فهمتر شما را بخوانم. واژههایی مثل غریب، مثل رئوف، مثل رضا...

امامِ من! رضای من! رئوفِ من! نمیخواهم قلبتان را به درد بیاورم ولی... ولی...شرمندهام... شنیدهایم که شما چشمهایی که به خاطر مادرتان نمناک شودرا تحریم نمیکنید، هر چند که... من را ببخش آقا... به خاطر مادرتان... فقط به خاطر... نجاتم بده، از این آتش، نجاتم بده از خودم، دارم میسوزم ای حضرت دریا، جزغاله شدهام ، بوی گوشت سوخته ...

حرف آخر... نگاهم گره در گرههای ضریحت.... اُطلُبنا عند قبرک... مرا به مزارت بپذیر... نه... اُطلُبنا عندک... می خواهم بیایم پیش خودت... همین. راستی داشت یادم می رفت؛ 

تولدت مبارک امام من!

منبع:
اصول كافي، كتاب‌الحجّة، باب نادر جامع في فضل الامام و صفاته، حديث1: « ... الامام الانيس الرّفيق، و الوالد الشّفيق، و الاخ الشّقيق، و الام البرّة بالولد الصغير، و مفزّع العباد في الدّاهية النآد... الامام كالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم و هي في الافق بحيث لا تنالها الايدي والابصار. الامام البدر المنير، و السراج الزاهر، و النور الساطع، و النجم الهادي في غياهب الدجى و أجواز البلدان و القفار، و لجج البحار.  الامام الماء العذب على الظماء و الدال على الهدى، و المنجي من الردى. الامام النار على اليفاع، الحارّ لمن اصطلى به و الدّليل في المهالك، من فارقه فهالك الامام السحاب الماطر، و الغيث الهاطل و الشمس المضيئة، و السماء الظليلة، و الارض البسيطة،و العين الغزيرة، و الغدير و الروضة. »« الامام الانيس الرفيق، و الوالد الشفيق، و الاخ الشقيق، و الام البرة بالولد الصغير، و مفزع العباد في الداهية النآد الامام أمين الله في خلقه، و حجته على عباده و خليفته في بلاده، و الداعي إلى الله، و الذاب عن حرم الله الامام المطهر من الذنوب و المبرا عن العيوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم، نظام الدين،و عز المسلمين و غيظ المنافقين، و بوار الكافرين الامام واحد دهره، لايدانيه أحد، و لايعادله عالم، و لايوجد منه بدل و لا له مثل و لانظير، مخصوص بالفضل كله من غير طلب منه له و لا اكتساب، بل اختصاص من المفضل الوهاب فمن ذا الّذي يبلغ معرفة الامام، أو يمكنه اختياره؟ هيهات هيهات!!!

.

 





:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: