حقیقت علم
نوشته شده توسط : feraghat90

 

 
مقدمه
علم ، حقیقتی مجرد و شریف است و از عالم قدس بر روح انسان افاضه می گردد. و چون انسان دارای تمایلات طبیعی و مادی است که ممکن است بر تمایلات فطری و ملکوتی او چیره شوند و به تمایلات فطری و ملکوتی او جهت نامطلوبی دهند ، لذا آسیب ها و آفت های ویژه ای ، همواره علم را تهدید می کند و موجب فساد یا زوال آن می شود؛ و قهراً علومی ظاهری و کسبی نیز دارای آفت هایی است که به علوم حقیقی نیز سرایت می کند. البته برخی از آفت ها نیز گریبان گیر صاحبان علم می شود و آثار، برکات و نورانیت علم را از وجود آنان محو می گرداند. از جمله این آفت ها غرور می باشد. که غالباً دامن جویندگان علم را می گیرد و سرچشمه ی بسیاری از فسادها می شود.
غرور علمی: این آفت چنان عظیم است که اغلب رهایی از جنگ آن حتی با مجاهدات معمولی امکان پذیر نیست و لذا کمترصاحب علمی یافت می شود که به نحوی گرفتار این بلا نباشد.
خطر غرور علمی
یکی از خطرناک ترین آفات زندگی که ممکن است در مسیر پیشرفت و ترقی و کسب کمالات،دامنگیر انسان شود، غرور علمی است که دانش در نظر دارنده ی آن مهم و با ارزش فراوان جلوه می کند،به طوری که پایه ی علمی و مزایای خود را بالاتر از همگان می پندارد؛ جالب این جاست که بیش تر کسانی که به غرور علمی دچار می شوند و خود را وجودی استثنائی می دانند ، آنهایی هستند که از نظر میزان معلومات درسطح پایین و یا متوسط قرار دارند؛ زیرا هر قدر دامنه دانش آدمی گسترده تر می شود، به حقارت و جهل ونادانی خود بیش تر پی مبرد؛ اگر کسی در مراتب علمی به نادانی خود پی ببرد، تا حد زیادی به خودشناسی دست می یابد و لذا مردان واقعی از دانشمندان به سهولت در دام غرور و تصور باطل می افتند.]
دانش اندوزی و پارسایی
در قران کریم تصریح شده است که ثمره ی پارسایی ،بهره مندی از فرقان و قدرت تشخیص حق از باطل است: «اِن تَتَّقوُا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً]» ایا این بدان معناست که علم اندوزی کافران و بی تقوایی از نظر قرآن بیهوده و بی نتیجه است؟ پارسایی چه نقشی در تعلیم و تحصیل معرفت و دانش حقیقی دارد که دانش اندوزی ناپارسایان را ه به جایی نمی برد؟و غرور علمی انان را فرا می گیرد و به خود برتر بینی و کبر و مسایل دیگر می رسند. بی تردید، متون همه ی انسان ها حتی کافران و فاسقان را به دانش اندوزی و پیروی از دانش و پرهیز از پیروی گمان دعوت کرده و به تعقل و تدبر فراخوانده اند. افزون بر این ، قران خود نیز در برابر حق گریزان،عملا به اقامه ی دلیل عقلی پرداخته است. سیره ی عملی پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم(ع) به خوبی نشان می دهد که آن بزرگوار نیز مخالفان خود را به بحث عقلی دعوت کرده، در برابر آنان از براهین عقلی مدد جسته اند.اینها همه نمایانگر ان است که نشاندن پارسایی در کنار خردورزی و دانش اندوزی، به معنای ناتوانی بی تقوایان از درک و اقامه ی براهین عقلی نیست، بلکه مراد ان است که با باز گرداندن روح و سرشت ادمی به حالت پاکی و صداقت نخستین و فطری اش فراگیری و پذیرش حقایق را برای او تسهیل نماید].
نا کارآمدی علم
طبق آنچه که در تعریف غرور علمی گفته شده ،اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه مطابق هوا و هوس باشد، یا دلخوش بودن به چیزی که موافق هوای نفس و تمایل طبع انسانی است، لذا پیروی از خواسته های نفسانی، ابعادی دارد که هر کدام برای طالبان علوم به ویژه معارف دینی زیانبار است واو را از هدف باز می دارد. برخی ابعاد هواپرستی عبارت است از:
1-ریاست طلبی:
علم، راهنمای انسان به سوی حقایق است، اما اگر با ریاست طلبی همراه شود نه تنها او را از رسیدن به حقایق محروم می کند، بلکه در نهایت مانع درک و فهمیدن آنها نیز می شود ، زیرا با حب ریاست و خواستن ان ، انسان تنها جلب نظر مردم و مطرح شدن خودش نزد آنان را در نظر می گیرد و دیگر از توجه رسیدن خویش و دیگران به کمال واقعی به وسیله ی پیروی از حق غافل می شود. تا درصدد فهم ان و ایجاد لوازم رسیدن به آن باشد.].[5]
از این جهت امام علی(ع) می فرماید:« آفه العلماء حب الریاسه »] آفت عالمان ،محبت ریاست و مقام است.
2-فریفتگی علمی:
یکی از ابعاد هواپرستی و خودخواهی انسان، فریفته بودن به خود و دارایی خود است که ممکن ست دامنگیر صاحبان علم نیز بشود و نام انان را از زمره ی عالمان محو سازد، زیرا علم نوری است که روشنی می بخشد تا انسان به واسطه ی ان ، نسبت به خود ،مبدا خویشتن ، جهان هستی و معاد معرفت یابد و در برابر ذات اقدس الهی ، اظهار خضوع و بندگی کند. پس باید با این دیدگاه به علم نگریست. پس توجه به علم، فریفتگی به ان و غرور علمی ، موجب ناکارآمدی علم و سبب از بین رفتن نورانیت ان می شود و نمی گذارد انسان به نواقص خود توجه کند؛ بلکه خیال می کند به تمامی علوم آگاه است. به همین جهت رسول خدا (ص) فرمودند: « مَن قالَ اِنّی عالمٌ ، فَهُو جاهلٌ» کسی که بگوید من عالم هستم، نادان است.] زیرا چنین کسی نه حاضر است ،دیگران را عالم بداند تا از ایشان بهره مند شود و نه به پیشگاه خداوند اظهار جهل می کند تا به او علم افاضه شود، با این که به پیامبرش امر می کند:وَ قُل رَبِّ زِدنی عِلماً بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای. البته این حالت غرور و فریفتگی به علم رذایل اخلاقی دیگری را نیز به دنبال دارد که یکی از آنها، حالت تحقیر و کوچک دانستن و خوار کردن دیگران ، به ویژه افراد پایین تر از خودش از لحاظ علمی می باشد. از این جهت امام باقر(ع) می فرماید: «بنده ای عالم نمی باشد مگر این که پایین تر از خودش را تحقیر نکند.»] امیرالمومنان علی (ع) نیز نسبت به چنین عالمی می فرماید:«رُبَّ عالمٍ قَتَلهُ عِلمُهُ»] چه بسیار از عالمانی که علم ایشان ،آنان را کشته است.
اصناف دانشجویان و هدف آنان
علی ابن ابراهیم رفعه اِلی ابی عبدالله (ع) قال: طلبه العِلم ثلاثهٌ فَاعرفهم باَعیانهم وَ صفاتِهِم: صنفٌ یَطلبُهُ لِلجهلِ و المِراءِ ، و صِنفٌ یَطلبهُ الاِستطاله و الخَتل ، و صنفٌ یطلبُهُ للفقهِ و العقلِ، فصاحُب الجهل و المراءِ موذ ممار، متعرضٌ لِلمقال فی اَندیه الرجال بتذاکر العِلم و صفه العلم، قد تسربل بالخشوع و تخلی مِن الورعِ فدق الله مِن هذا خیشومهِ و قطعَ منه خیرومه. و صاحب الاِستطاله و الخیل ذو خبٍ و ملقٍ یستطل علی مثلهِ من اشباههِ و یتواضع الاغنیاء من دونهِ فهو لحلوانهم ها ضم و لدینه حاطم فاعمی الله علی هذا خبره و قطع مِن آثار العلماء اَثره،و صاحب الفقه و العقل ذوکابه و حُزنٍ و سهرٍ قد تحنک فی برنسه فی هندسه یعمل و یخشی و جلد داعیاً مشفقاً مقبلاً علی شانه عارفاً باَهل زمانِهِ مستوحشاً مِن اوثق اخوانهِ فشدّالله مِن هذا ارکانه و اعطاهُ یوم القیامه امانه.0]
امام صادق فرمود: دانشجویان سه دسته اند ایشان را و اوصافشان را بشناسید:
1- دسته ای دانش را برای نادانی و ستیزه جوی می خواهند.
2-دسته ای برای بلندی جستن و فریفتن دیگران(غرور) جویند.
3-و دسته ای برای فهمیدن و خردورزیدن جویند.
اما اولی مردم آزار و ستیزه گر هستند و در مجالس سخنرانی می کند و از علم یاد می کند و حلم را می ستاید به فروتنی تظاهر می کند. ولی از پرهیزکاری و تقوی تهی وخالی است. خداوند از این جهت بینی اش را بکوبد وکمرش را جدا کند.
اما دومی که بلندی و فریفتن خواهد، نیرنگباز و چاپلوس است و بر همدوشان خود گردن فرازی کند. و برای ثروتمندان پست تر از خود کوچکی نماید. حلوای انان را بخورد و دین خود را بشکند، خدا او را (بر این روش) بی نام ونشان کند و اثرش را از میان علماء قطع نماید.
اما گروه سوم، یار فهم و خرد علم جویند : افسرده و غمگین و شب بیدار است، تحت الحنک[عمامه] خویش انداخته ، خلوت با خدا در تاریکی شب به پا ایستاده است ترسان و خواهان و هراسان عمل کند. به خود مشغول است مردم زمان خویش را خوب می شناسد و از مطمئن ترین برادران خود ترسان است.خدا پایه های وجودش را محکم کند و روز قیامت امانش عطا فرماید.1]
اهداف منفی در تحصیل علم از نظر امام صادق(ع)
امام صادق(ع) فرمود: «یابن النعمان لا تطلب العلم لثلاث»2] دانش را برای این سه هدف تحصیل مکن: یکی اینکه «لِتُرائی بِه» اول به خاطر این که با ان ریا کنی، خود را به این و آن نشان بدهی که من عالمم . علم را برای خودنمایی تحصیل مکن « و لا لِتباهی بهِ» برای مباهات هم ان را تحصیل مکن.علی الظاهر آن «لترائی به» یعنی در بین مردم عادی خودنمایی کنی که من عالمم؛ دومی که مباهات باشد- برای خودنمایی در بین علماست؛ یعنی وقتی در مجمع علما قرار گرفتی هدف از تحصیل علم این باشد که مباهات کنی که بله، ما هم این مطلب را بلدیم و می دانیم؛ برای این هم تحصیل علم مکن«ولا لتماری» برای مراء - جدل و بحث- هم تحصیل علم مکن.مراء یعنی مجادله و سرسختی در بحث که قران شریف می فرماید: «أفتمارون علی ما یری» یعنی با او درباره ی ان چیزی که با چشم خود دیده- مراد ،حوادث شب معراج – بحث و جدل می کنید؟ بنابراین طبق این حدیث حضرت فرموده است، برای این سه مقصود علم را تحصیل نکن. در واقع علم را باید برای دانستن و عمل کردن تحصیل کرد نه برای خودنمایی و غرور و سری تو سرها در آوردن و بحث و جدل کردن.3]
شیطان در کمین عالمان
نفس لوامه: از ابعاد وجودی بشر، جنبه ی انسانی و معنوی اوست که از نعمت عقل برخوردار است و به وسیله ی ان می تواند خوب و بد را بفهمد، خیر را از شر تشخیص دهد، پشت و روی کارها را ملاحظه کند، دستورهای الهی را بررسی کند و راه درست را انتخاب نماید. در نتیجه، اگر زمانی به بدی و گناه مبتلا شد، بی تفاوت نیست و خود را سرزنش و ملامت می کند که نباید این کار را می کردم. انسان بسیاری اوقات این حالت وجدانی را در خودش می یابد و از اینکه کار نادرستی کرده و یا به کسی ناسزا گفته، خود را مذمت می کند و وقتی هیجانات روحی که در اثر عصبانیت پیش آمد، فروکش کرد، به اشتباه خود پی می برد و نیرویی از باطن او را سرزنش می کند. این همان نفس لوامه (بسیار سرزنش کننده) است . قران در کنار قسم به قیامت به نفس سرزنش گر هم قسم می خورد که معلوم می شود هر دو بسیار مهم اند.
شباهت نفس لوامه به قیامت
بعضی از مفسران گفته اند این که خداوند قیامت و نفس لوامه را در کنار هم نهاده و به هر دو قسم یاد کرده، به دلیل مناسبت و شباهت این دو به یکدیگر است؛ زیرا همان طور که قیامت صحنه ظهور عدل پروردگار است ودر انجا خبیث از طیب و خوب از بد جدا می شود و عدالت خداوند بر خلایق ظاهر می شود و هیچ جور و ستمی نیست، دستگاه وجدان انسان هم چنین است. اگر انسان می تواند دیگری را فریب دهد، خود را نمی تواند گول بزند و باطن انسان قضاوت خود را می کند و از این جهت شبیه به صحنه قیامت است که قاضی وجدان حکم می کند و حق و باطل و خوب و بد آشکار می شود و چیزی پنهان نمی ماند و بر هر کسی مطابق اعمالش حکم می شود.
نفس ملهمه

به نفس لوامه ،نفس مُلهِمَه(الهام کننده) هم گفته می شود؛ چون انسان به وسیله ان می فهمد کار خیر و شر کدام است و از باطن به او الهام می شود.خداوند می فرماید: وَ نَفسٍ وَما سَوّیها فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها.4] احتمال دارد کلمه ی ما مصدر باشد که در این صورت،معنای آیه این می شود: قسم به نفس و تسویه ی ان .تسویه یعنی تعدیل . خداوند وجود انسان را تعدیل فرموده و اعضا و جوارحش را موزون و هماهنگ آفریده است. احتمال دیگر اینکه «ما» موصوله و به معنی الذی باشد؛ یعنی «قسم به نفس و کسی(خداوند) که ان را تعدیل فرمود».سپس کیفیت تعدیل نفس را بیان می فرماید:فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها؛ خداوند به نفس آدمی فجور و تقوایش را الهام کرد. و از درون انسان به او فهماند که فجور و تقوایش چیست انسان با نیروی عقل متوجه قبح و زشتی عملش می شود و خود را سرزنش می کند.مقتضای انسانیت انسان طوری است که مانند حیوانات نسبت به اشتباه و خطای خود بی تفاوت نیست و چه بسا فورا دستگاه وجدان او را محکوم می کند و از عمل خود پشیمان می شود یک گربه اگر از خانه ای گوشتی را دزدید و به دست صاحب خانه گرفتار شد پشیمان می شود اما نه از حالت گربگی و اقتضای طبعش که سرقت و ربودن است،بلکه با خود می گوید کاش این گوشت را از جای بی خطر ربوده بودم. به همین مناسبت اینکه می گویند یزید از کار خود پشیمان شد و توبه کرد این اشتباه است زیرا او از کار زشت و درنده خویی خودش توبه نکرد و از اینکه رسوا شده بود ناراحت بود. شاهد این مطلب اینکه به امام سجاد (ع) عرض کرد تو را عفو کردم و از کشتن تو گذشتم مثل اینکه می خواهد بگوید کشتارهایی که کردم همه جا داشت و سزاوار بود.همان طور که قبلا بیان شد ،علمای اخلاق مثل مرحوم نراقی در جامع السعادات، می گویند غرور این است که ادمی کار بدی انجام بدهد و در عین حال، ناراحت نباشد و از ملامت نفس آزاد باشد. علتش این است که دچار خدعه شیطانی شده و شیطان او را به اشتباه انداخته و گمان می کند راه و عملش درست است. به این غرور و فریب می گویند؛ مثلا شخصی مال مردم را خورده است،اما حالا که به خود امده و به اصطلاح توبه کرده، مال مردم را نمی دهد؛ ولی به نماز جماعت حاضر می شود و نمازهای مستحبی و ذکر و دعا می پردازد و به زیارت می رود.

پانوشت:

[1]- رسالت ، اخلاق در تکال انسان، سید مجتبی موسوی لاری ،ص318.

[2]- انفال، 8،29.
[3]- محمد حسین طباطبائی، المیزان ، ج 5 ، ص 267. آیین زندگی، احمد حسین شریفی،ج3،ص37.
[4]- محمد باقر تحریری ، شرح حدیث عنوان بصری، ص165.
[5]- محمد باقر تحریری ، شرح حدیث عنوان بصری، ص165.
[6]-غررالحکم، ح3930.
[7]- منیه المرید، ص137.
[8]- تحف العقول،ص294. 
[9]- غرر الحکم، باب علم،ح.
[10]- اصول کافی ، حدیث 5. به نقل از مردان علم ومیدان عمل، نعمت الله حسینی ،ص65.
[11]- اصول کافی ، حدیث 5. به نقل از مردان علم ومیدان عمل، نعمت الله حسینی ،ص66.
[12]- تحف العقول ،ص313.
[13]- تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای ،ج1،ص93.
[14]- شمس (91) ، آیه ی 7.

 





:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: