پیشوای فضیلت و کرامت 2
نوشته شده توسط : feraghat90

سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی

ماه شعبان، ماه رسول خدا ص: ماه رجب ماه خدا، ماه شعبان ماه رسول خدا ص و ماه رمضان ماه امّت رسول خدا ص است. ماه شعبان ماهی است که اعمال انسان ها به سوی خدا بالا می رود در حالی که مردم از آن غافلند.


پیشوای فضیلت و کرامت 2
پیشوایان معصوم(ع)، مصداق تمام زیبایی های اخلاقی و الگوی جاودانه پاکی و انسانیتند. امام حسین ـ علیه السلام ـ سبط پیامبر، فرزند دختر رسول خدا(ص) و علی مرتضی(ع)، نیز مظهر شجاعت و الگوی فروتنی و تسلیم به درگاه ایزدی است. گرامی­داشت ولادتش با یاد و خاطره شهادتش گره خورده است. امام حسين(ع) فرزند اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(ع) و فاطمه زهرا(س)، دومين فرزند آن دو بزرگوار و محبوب پيامبراكرم(ص) بود. 

داستان کامل ولادت امام حسین(ع)
بیان مقاطعی  درخشان از حیات پیشوای فضیلت و کرامت از ولادت تا امامت. «ابو عبدالله السبط الامام الحسین بن علی ـ علیه السلام ـ به روز سیم از ماه شعبان در سال چهارم هجری به مدینه رسول(ص) سعادت ولادت ارزانی داشت. چون هفت ساله شد، نیای او رسول خدای به رفیق اعلی پیوست. چون به سی و شش رسید، امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ [به شهادت] فایز گشت و چون از شهادت پدر ده سال بر آمد، برادرش امام ابو محمد حسن بن علی ـ علیه السلام ـ را اَجَل دریافت و ولایت عهد [و امامت] به نص [امام] حسن(ع) بدو مفوض گشت».[1]«از ابن عباس روایت است که چون حسین را ولادت خواست بود، حق تعالی رضوان را که خازن بهشت است، فرمود که بهشت را بیارای که محمد را فرزندی در وجود خواهد آمد و مالک دوزخ را فرمود که آتش را فرونشان و در بهشت حوری هست لعبا نام، از جمله حوریان بهشت نیکوتر است و او را هفتاد هزار کنیزک است. فرمود که پیش فاطمه شو و انیس وی باش و تول،ای کار وی کن و جبرئیل را فرمود که با هزار جوق[2] از فرشته به نزدیک محمد شو و تهنیتش بگو. جبرئیل رو به حضرت رسول آورد. در وقت فرود آمدن به فرشته ای رسید که نام وی صلصائل بود و در روایت دیگر دردائل، که حق تعالی برو خشم گرفته بود و از صف فرشتگان رانده؛ به سبب اندیشه ای که به خاطرش در آمده بود. آن فرشته چون جبرئیل را بدید با چندین فوج از ملائکه که تسبیح و تهلیل کنان می رفتند، گفت: چه حادثه است، مگر قیامت برخاسته است؟ گفت: نه، محمد را فرزندی در وجود خواهد آمد. حق تعالی ما را بفرمود تا برویم و وی را تهنیت گوییم از برای کرامتش.گفت: ای جبرئیل؛ محمد را از من سلام برسان و از وی درخواه تا از برای من شفاعت کند تا حق تعالی از من خشنود گردد. گفت: درخواهم و از وی درگذشت و به جزیره ای رسید. در آن جزیره فرشته ای را دید، نام او فطرس بود، پر و بالش سوخته که پادشاه عالم وی را کاری فرموده و وی در آن کار تأخیری کرده بود، آتش درآمده و پر و بالش سوخت. هفتصد سال در آن جزیره افتاد بود و خدای را عبادت می کرد. جبرئیل را گفت: کجا خواهی شد؟ وی را خبر داد و گفت: توانی که مرا با خود ببری، باشد که رسول خدای مرا شفاعت کند.جبرئیل وی را با خود برد و به حضرت رسول آورد و لعبا با آن کنیزکان پیش فاطمه رفتند و بر وی سلام کردند و وی را انیس می بود تا وقت سحر، حسین ـ علیه السلام ـ در وجود آمد. لعبا وی را در حریری پیچید که از بهشت آورده بود و پیش رسول فرستاد. رسول وی را بوسه داد و آب دهن خود در دهنش کرد. پس جبرئیل سلام حق تعالی را برسانید و تهنیتش گفت و تعزیتش داد. رسول(ص) آب در چشم گردانید[3] و فرمود: از امت من کسی وی را بکشد؟ گفت: آری، جماعتی از بدبختان. رسول فرمود: من از ایشان بیزارم و خدای نیز از ایشان بیزار است. پس جبرئیل گفت: یا رسول الله، پیش فاطمه شو و سلام حق تعالی را برسان و سلام من برسان و تهنیتش و تعزیتش نیز بده. رسول به نزدیک فاطمه شد و سلام حق تعالی را به وی رسانید و سلام جبرئیل را و تهنیت و تعزیت او را، و چون تعزیت بداد فاطمه و لعبا و کنیزکان همه بگریستند. فاطمه گفت: ای پدر! از جبرئیل بپرس که وی را در کودکی شهید خواهند کرد یا در وقتی که بزرگ شود؟ فرمود: وی را شهید نکنند تا وقتی که از صلب او امامی در وجود آید که پدر امامان و معصومان و حجت خدای در زمین باشد. پس جبرئیل حال فطرس بگفت، رسول(ص) گفت: ای فطرس! خود را در حسین بمال. فطرس خود را در حسین مالید. حق تعالی بال­هایش بداد. دیگر جبرئیل پیغام دردائیل درداد، رسول(ص) هر دو دست حسین برداشت و گفت: خداوندا؛ اگر این مولود را به نزدیک تو قدری و منزلتی هست، از دردائیل خشنود شو. حق تعالی دعای وی اجابت کرد و مقام وی از صف فرشتگان به وی داد. جبرئیل گفت: یا رسول الله، چون حسین را شهید کنند، آن فرشته فرود آید، و خود را در خون وی مالد و بر سر تربت وی باشد و بگرید تا روز قیامت».[4]

فضایل امام حسین (ع)
حکایت: «ابو عبدالله حسین بن علی(ع) امامی بزرگوار بود، صدری وسیع و همتی بس رفیع داشت، کمال الفت و حَمِیت اسلام در نهاد او مُتِمَک،ن و به غیرت دین و عِز،َت نفس معروف. گویند بدان زمان که مروان از قِبَل معاویه عمل داشت، بدو نامه کرد که عمر بن عثمان یاد کرد که تنی چند از رجال عراق و وجوه مردم حجاز با حسین بن علی پنهان مراودت همی کنند و همی ترسم که از اختلاط ایشان فتنه برآید و من خود از این معنی فَحْص کردم و بدانستم که حسین را امروز با تو خلاف نیست و شاید از این پس او را رأی خلاف بُوَد. معاویه بدو نبشت که حسین را تعرض مرسان و او را به حال خویش گذار مگر آنکه او خود از بیعت ما سرزند و خلاف آغازد و خود او (= معاویه) به حسین بن علی(ع) نامه کرد که هر کس با خدای سبحان عهد کرد و میثاق داد، شایسته چنان بود که به پیمان خویش وفا کند و از نَکْثِ[5] عهد بپرهیزد و تو خود مردم را به واجب شناخته ای و امتحان کرده­ای. در نفس و دین خود بنگر و بر اُم،ت رسول ببخشای و از داعیه فُرقَت[6] و شِق،ِ[7] عصای امت بپرهیز و امت رسول را در فتنه مینداز».[8]

حضرت امام حسین(ع) و معاویه
«و ابوعبدالله(ع) در جواب بدو (= معاویه) نبشت که مرا با تو سر جنگ و داعیه خلاف نیست، اگر چند چنان دانم که خدای سبحانه بدین معنی رضا نشود و عذر من نپذیرد و تو خود از آن پس که خدای سبحانه را عهد دادی و بسی سوگند یاد کردی که به روزگار خویش، شیعه علی را به هیچ گونه تعرض نرسانی و از کینه ایشان فراموش کنی، چون دست یافتی، از روی ظلم بر هیچ تن نبخشودی و بسی مردم نمازگزار پرستش خوی که ظلم را نیکو نداشتندی و بدعت را عظیم شمردندی و از خدای سبحانه همه وقت اندیشمند[9] بودندی، بکشتی و از عذاب خدای و عقاب روز جزای، نهراسیدی... [حضرت در ادامه نامه می فرماید] و چون او (= زیاد بن سمیه) درباره مردم حَضْرَموت با تو نوشت که ایشان بر دین علی باشد، بدو نوشتی تا همگان را بکشت و مُثْلِه[10] کرد و دین علی همان دین است که بر قبول او به عهد رسول با پدر تو بکوشید و در زمان خویش با تو درانداخت و تو خود به نیروی همان دین این منزلت یافتی و بدین جایگاه رسیدی و گرنه بزرگ شرف تو و پدر تو همان دو رحلت دی و تموز بودی و مرا گویی در نفس و دین خود بنگر و بر امت رسول ببخشای و اُم،ت رسول را در فتنه مینداز و من خود هر آینه بر این اُم،ت از ولایت تو فتنه عظیم تر نبینم و از برای خود و اُم،ت رسول، ثوابی فاضل­تر از مجاهدت تو ندانم. پس اگر با تو دراندازم، مرا به سوی خدای ـ سبحانه ـ قُربتی بود و اگر واگذارم، هم از خدای ـ سبحانه ـ مَغْفِرت می طلبم و بر امر خویش توفیق رِشادِ می خواهم و [حضرت امام حسین(ع)] از این­گونه کلمات خشونت­آمیز بسی نوشت و فَضایِح اعمال و افعال او ]معاویه[ در آن درج کرد و بدو فرستاد و با این همه خشونت جانب و عز،ت طَبْع، بسی متواضع و فروتن بود، با فقرای اُم،ت بر یک خوان[11] می نشست و بر سیره مساکین می زیست و آنچه داشت بر ایشان ایثار می کرد».[12]

ولادت حضرت امام حسین (ع) پیشوای فضیلت و کرامت مبارک
ولادت حضرت امام حسین (ع) پیشوای فضیلت و کرامت مبارک


پانوشت:
[1]. محمد ابراهیم نواب تهرانی، فیض الدموع، تصحیح: اکبر ایرانی قمی، قم، هجرت، 1374، ص 81 .
[2]. جوق: گروه ، دسته، جماعت.
[3]. آب در چشم گردانیدن: گریستن.
[4]. ابوسعید حسن بن حسین شیعی سبزواری، راحة الارواح، به کوشش: محمد سپهری، تهران، اهل قلم، دفتر نشر میراث مکتوب، 1375، صص 147ـ 149.
[5]. نَکث: به هم زدن معامله یا پیمان.
[6]. فرقت: جدایی.
[7]. شق: شکستن.
[8]. فیض الدموع، ص 83 .
[9]. اندیشمند: ترسان.
[10]. مثله کردن: قطعه قطعه کردن.
[11]. خوان: سفره.
[12]. فیض الدموع، صص 83 ـ 85.
[13]. درویش: فقیر.
[14]. مؤلفی گمنام در قرن 7 قمری، شرح شهاب الاخبار قاضی قضاعی، تصحیح: سیدجلال الدین حسینی ارموی(محدث)، تهران، علمی و فرهنگی،1361 ،ص142.
[15]. «و از نسل او [ابراهیم] داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم] و این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگان بودند». (انعام: 84 و 85)
[16]. سِج،ین: جهنم.
[17]. شرح شهاب الاخبار، صص 203 و 204.
[18]. کلال: گنگی.
[19]. مصر: شهر.
[20]. الرسالة العلیه فی الاحادیث النبویه، صص 30 ـ 32.
[21]. سائر: رهرو.
[22]. منض،م: ضمیمه.
[23]. نک: فجر: 28.
[24]. شمس­الدین محمد لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تحقیق: محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، زوار، 1378، صص 223ـ225.
[25]. احمد بن تاج­الدین استرآبادی، آثار احمدی، به کوشش: میرهاشم محدث، با همکاری دفتر نشر میراث مکتوب، تهران، انتشارات قبله، 1374، ص 489.
[26]. همان، ص 490.
[27]. الكافي (شيخ كليني)، ج1، ص 464، ح4
[28]. بحارالانوار (علامه مجلسي)، ج43، ص 243
[29]. نك: مقاتل الطالبيين(ابوالفرج اصفهاني)، ص 51؛ مناقب آل ابي طالب(ابن شهر آشوب)، ج3، ص 240؛ بحارالانوار، ج91، ص 193 و ج 34، ص 237؛ الارشاد(شيخ مفيد)، ص 368؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 280
[30]. بحارالانوار، ج34، ص 237؛ الاقبال بالاعمال الحسنه (سيد بن طاووس)، ج3، ص 303
[31]. بحارالانوار، ج34، ص 237؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج2، ص 171.
[32]. الارشاد، ص 369.

یوسف قربانی و محمدمهدی معلمی

منبع:
http://www.hawzah.net
گنجینه، مرداد 1387، شماره 72، صفحه 5.


برچسب‌ها: پیشوای فضیلت, پیشوای کرامت, امام حسین, داستان, ولادت

 





:: بازدید از این مطلب : 49
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 1 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: