تهذيب نفس و خودسازي
نوشته شده توسط : feraghat90

سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...
شعر سروده هایی از شاعران
دل نوشته ها و دل گویه های ادبی

غذاي طيب(حلال، پاكيزه و بهداشتي)

http://feraghat90.blogfa.com/post-1093.aspx

انسان موجودی دو بعدی است كه هم صلاحیت تعالی، تكامل و رسیدن به درجات ملائكه و صعود به «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»[نجم آیه 9] را دارد و هم قابلّیت تنزّل از مقام انسانیّت و رسیدن به درجه‎ای را داراست كه از درجه چهار پایان نیز فروتر رفته و به فرموده قرآن «كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[اعراف / 179]می شود. نفس لوّامه‎ و قوّه عاقله بشر در پرتو ارشادات انبیاء الهی پیوسته اورا به سمت تكامل و ترقّی سوق می دهند و در مقابل، نفس امّاره همراه با وساوس شیطان همواره او را به ورطه حیوانیّت می كشانند. در اینجاست كه ضرورت مجاهده دائمی با نفس، مراقبت و مهذب ساختن آن از هواهای نفسانی روشن می گردد، مجاهده‎ای كه پیامبراكرم(ص) از آن به «جهاداكبر» تعبیر فرمود و در صورت غفلت از آن انسان به وادی هلاكت سقوط خواهد كرد. از امام صادق(ع) نقل شده است كه پیامبر اكرم(ص) لشگری را به جنگ فرستادند، بعد از اینكه بازگشتند فرمود: مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر وبقی علیهم الجهاد الاكبر. فقیل: یا رسول الله، ما الجهاد الاكبر؟ قال: جهاد النفس[الفروع من الكافی ـ ج5- كتاب الجهاد، بابوجوه الجهاد ص12 ، مرحوم كلینی، تهران /دارالكتب الاسلا میه / 1350 هـ . ش].

خودسازي
«خودسازي» به معناي شناخت معارف، ايجاد ملكات و انجام افعالي است كه كمالِ شناخته شده براي «خود» را پديد مي‎آورند. درك ما از خودسازي، وابستگي كامل به شناخت ما از ماهيتِ «خود» و كمال مطلوب آن دارد؛ پس خودشناسي مقدمه اجتناب ناپذير خودسازي است. «خود» آن چنان كه با كمك درون بيني شناخته شد، موجودي است با مجموعه اي از تواناييها و گرايشها كه كمال آن قرب خداوند است. اين كمال از طريق اصلاح روابط مختلف انسان به دست مي آيد. بنابراين، خودسازي مجموعه اعمالي است كه براي اصلاح روابط خود انجام مي دهيم تا به قرب خداوند نايل شويم. دسته اي از اين اعمال، كسب شناختهاي ضروري براي تقرب به خداوند است و دسته اي ديگر، عمل به وظايف اخلاقي و تكاليف شرعي است. در اين قسمت، مراحل و روشهاي عام خودسازي را مطرح خواهيم كرد.

اهميّت خودسازي
اهميّت خودسازي امري واضح است، زيرا غايت خودسازي، نجات از هلاكت و توفيق به قرب خداوند است. هر انسان خردمندي كه به خداوند و جهان آخرت اعتقاد دارد و رستگاري انسان را به درستي عقايد و نيكي اعمال و ملكات او مي داند، حكم مي كند كه تلاش براي رستگاري، يگانه كاري است كه شايسته است همه زندگي وقف آن شود. نجات از عذاب آخرت، جز با خودسازي و تسلط بر خويشتن امكانپذير نيست. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: من ملك نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهي و اذا غضب حرّم الله جسده علي النار؛[1] كسي كه چون نفسش روي مي آورد و چون مي گريزد و چون شهوت مي يابد و چون خشم مي گيرد مالك آن است،) و بر آن تسلط دارد(خداوند بدن او را بر آتش حرام مي كند. چيرگي بر نفس كار آساني نيست. بايد با نفس چون دشمن مجاهده كرد: و اجعَلْ نَفْسَكَ عَدُوّاً تُجاهِدُه؛[2] نفست را چون دشمني شمار كه با آن جنگ مي كني. نفس، دشمن ترين دشمنان است، پس بايد هوشيار و آماده در برابرش ايستاد: «اَعْدي عَدُوِّّكَ نَفْسُكَ الَّتي بَينَ جَنْبَيْكَ»[3] نفس دشمن بزرگ انسان است، زيرا فريب بزرگترين دشمن و زيرك ترين دشمن را خورده است. او همنشين و عامل شيطان و دشمن خانگي ماست: اُوصيكُم بِتَقْوَي اللهِ الَّذي اَعْذَر بما أَنْذَر وَ احْتَجَّ بِما نَهَجَ و حَذَّرَكُم عَدُوّاً نَفَذَ في الصُّدُورِ خَفِيّاً و نَفَثَ في الاذان نَجيّاً فَاَضَلّ و أَرْدي، وَ وَعَدَ فَمَنّي، وَ زَيَّنَ سَيِئاتِ الْجَرائِمِ وَ هَوَّنَ مُوبِقاتِ الْعَظائِمِ، حَتّي اِذا اسْتَدْرَجَ قَرينَتَهُ وَ اسْتَغْلَقَ رَهينَتَهُ أَنْكَرَ ما زَيَّنَ وَ اسْتَعْظَمَ ما هَوَّنَ وَ حَذَّرَ ما امَّن؛[4] شما را به تقواي الهي توصيه مي كنم، كه با بيمهايي كه داده جاي عذري نگذارده و با راهي كه پيش پا نهاده حجت را تمام كرده و شما را از دشمني بيم داد كه پنهاني در سينه ها راه يافته، و رازگويان در گوشها مي دمد تا آدمي را گمراه كند و تباه سازد و وعده دهد و او را به دام هوس اندازد. زشتي گناهان را در ديده او بيارايد و گناهان بزرگ را كوچك نمايد (نشان دهد)؛ هنگامي كه همنشين خود را فريب داد (نفس انسان را فريب داد) و راه گريز را بر او بست، ناگاه آن چه را آراسته بود منكر شد و آنچه را كوچك نموده بود بزرگ داشت و از انجام آنچه ايمني داده بود بر حذر داشت. بي جهت نيست كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ جهاد نفس را جهاداكبر خوانده و فاتحان نبرد نظامي را به نبرد بزرگ با نفس فراخوانده است.

زمان مناسب خودسازي
خودسازي به عنوان يك فريضه عقلي در همه ادوار زندگي واجب است و در هيچ لحظه اي از عمر نبايد آن را ترك گفت؛ زيرا وعيد پروردگار وحشتناك و وعده هاي نعيم او بسيار بزرگ است. سهولت خودسازي، در همه دورانهاي زندگي به يك اندازه نيست. كسي كه دوران جواني را سپري كرده و در ميانسالي به گناهِ غفلت خو كرده، به دشواري مي تواند كام خود را از لذات حرام محروم سازد. دشوارتر اينكه، خروج او از غفلت كار آساني نيست و چون غافل است درد خود را نمي داند تا به درمان آن روي آورد. حتي اگر غفلت او را رها كند، توان او در ساختن حال و آينده اندك شده و نمي تواند به راحتي با گذشته خود وداع نمايد. اين دشواري را هم عقل گواهي مي دهد و هم تجارب مربيان اخلاق و هاديان طريق رستگاري آن را تأييد مي كند. روايات نيز به ما اطمينان مي دهند كه دوره نوجواني و جواني بهترين سالهاي خودسازي است. گواهي عقل به دشوار بودن خودسازي پس از دوره جواني و سهل بودن آن در دوره نوجواني و جواني، از آن روست كه خودسازي متوقف بر شناخت، ايمان و عمل است. و آموختن در سنين پايين آسانتر است. همچنين ايمان در قلب سالم وارد مي شود و قلب نوجوان سالم تر و آماده تر است. عمل نيز نيازمند تكرار و تمرين براي پيدايش عادات صحيح است و يافتن مهارت عملي در دوران بعد از جواني، به آساني تحصيل نمي شود. تجارب مربيان اخلاق و مهذّبان نفوس را از زبان نفس مهذّب و روح قدسي امام خميني ـ قدس سرّه ـ مي شنويم:شما تا جوان هستيد مي توانيد كاري انجام دهيد، تا نيرو و اراده جواني داريد مي توانيد هواهاي نفساني، مشتهيات دنيايي و خواسته هاي حيواني را از خود دور سازيد؛ ولي اگر در جواني به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد ديگر در پيري كار از كار گذشته است. تا جوانيد كاري كنيد. نگذاريد پير و فرسوده شويد. قلب جوان لطيف و ملكوتي است و انگيزه هاي فساد در آن ضعيف مي باشد؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قوي تر و محكم تر مي گردد تا جايي كه كندن آن از دل ممكن نيست.[5]

از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نقل شده است: مَنْ تَعَلَّمَ في شَبابِهِ كان بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ في الْحَجَرِ وَ مَنْ تَعَلَّمَ وَ هُوَ كَبيرٌ كانَ بِمَنْزِلَةِ الكِتابِ علي وَجْهِ الْماءِ؛[6] كسي كه در جواني بياموزد) علم او(همچون نقش زده بر سنگ) ماندگار(است و كسي كه در حالي كه پير است بياموزد) علم او(همچون نوشته بر آب است. اين روايت بيان مي كند كه كسب معارف در جواني آسانتر و ماندگارتر است. از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ روايت شده است: اوصيكم بالشبان خيراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثني بشيراً و نذيراً فحالفني الشبان و خالفني الشيوخ. ثم قرأ: «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»؛ شما را به نيكي درباره جوانان سفارش مي كنم، زيرا آنان قلب نرمتري دارند. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را نويد و انذار دهم پس جوانان با من پيمان بستند، ولي پيران با من مخالفت كردند. سپس اين آيه را قرائت فرمود: زمان طولاني بر آنها گذشت و دلهايشان سخت گرديد. اين روايت به نرمي دل جوانان تأكيد مي كند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذيرش ايمان سهل تر است. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: مَنْ قَرَأَ الْقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤْمِنٌ اِخْتَلَطَ الْقُرآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمهِ؛[7] كسي كه قرآن را در جواني قرائت كند، قرآن با گوشت و خون او آميخته مي شود. اين تأثير ناشي از آمادگي روحي و صفاي دل جوان است. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ خطاب به فرزند خود مي فرمايد: و انّما قلب الحدث كالارض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته. فبادرتك بالادب قبل ان يقسوا قلبك و يشتغل لُبُّك؛ و دل جوان هم چون زمين ناكشته است، هرچه در آن كشت كنند بپذيرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پيش از آن كه دلت سخت شود و خردت سرگرم چيزهاي ديگر شود.[8] امام علي ـ عليه السّلام ـ در اين نامه پذيرندگي و صفاي دل جوان و آمادگي عقل او را مورد توجه قرار داده و اقدام به تربيت را در اين سنين مؤثرتر دانسته است.

فرصت هاي تهذيب نفس و خودسازي
فرصت هاي بي نظير براي تهذيب نفس و ضرورت بهره گيري فراوان از ايّام خاصّ به ويژه در ماه هاي رجب، شعبان و رمضان به عنوان فرصت هاي بي نظير براي تهذيب و خودسازي و توجّه به دعا و قرآن در اين فرصت ها داراي اهمیِّت ویژه است.

ضرورت خودسازي بيش تر براي عالمان
اصلاح نفس و خودسازي از اموري است كه پرداختن به آن براي همه مؤمنين ضروري است. ضرورت پرداختن به اصلاح نفس و خودسازي براي كساني كه به كارهاي مهم اشتغال دارند بيش از سايرين است؛ چرا كه نياز چنين كساني به استعانت از خداي متعال و توكل بر او بيشتر است؛ از سوي ديگر، دشمني شيطان با آنها نيز شديدتر است؛ شيطان با هيچ كس به اندازه يك عالم رباني كه حصن اسلام است، دشمن نمي كند و براي هيچ چيزي به اندازه انساني كه اهل علم و عمل الهي باشد، توان و نيرو صرف نمي كند. شيطان شش هزار سال عبادت خود را براي عداوت با اولياء خدا به آتش كشيده است؛ بنابراين متناسب با دشمني ديرينه شيطان، كساني كه مي خواهند عالم الهي و عارف به زمان شده و گرهي از كار فرهنگي جامعه باز كنند، بايد در امر خودسازي خود كوشا باشند. اكنون كه دشمنان اسلام به تهاجم فرهنگي روي آورده و براي گسترش و تثبيت فرهنگ مادي در همه ابعاد زندگي بشر برنامه ريزي كرده اند، عده اي بايد خود را وقف مقابله با اين تهاجم كنند و از دوستان اهل بيت(ع) پشتيباني و دستگيري نمايند. بي شك كساني كه در اين وادي قدم مي گذارند با شياطيني مواجه خواهند شد كه موكل گمراهي آنها شده و به تناسب بالا بودن اهميت كار آنها قوي ترند بنابراين حاملان ماموريت هاي بزرگ، بيش از همه نياز به تهذيب نفس دارند تا بتوانند با شيطان قدرتمند مربوط به خودشان مقابله كنند.

تحصيل علم و دانش و تهذيب نفس و خودسازي
تهذيب نفس و تحصيل علم هرگز نبايد مزاحم يك ديگر تصور شوند. اين دو در حقيقت مؤيد و معاضد يكديگرند. يكي از دام هاي شيطان اين است كه به بهانه تحصيل تقوا، مانع تحصيل علم و به بهانه تحصيل علم، مانع تحصيل تقوا مي شود؛ اين در حالي است كه بزرگان عرصه علم و عمل، هر دو جنبه را با هم و به حد كمال داشته اند. در اين خصوص حضرت آيت الله بهجت(رض) مي فرمود: استاد ما مرحوم محقق اصفهاني، پيوسته تسبيح دستشان بود و ذكر مي گفتند: از ايشان پرسيدند: شما چه مي گوييد؟ فرمود: خواندن روزي هزار مرتبه سوره قدر خوب است. اين در حالي است كه حاشيه ايشان بر مكاسب و كفايه به عنوان محصول يك عمر تلاش علمي يك شخص قابل توجه و كافي است. مرحوم آقاي كشميري نيز كه از شاگردان ايشان بودند، مي فرمود: مرحوم محقق اصفهاني در حرم حضرت امير(ع)، هزار مرتبه سوره قدر را ايستاده مي خواندند و بعد محاسنشان را دست گرفته و خطاب به حضرت عرض مي كردند: «گرچه سيه رو شدم غلام تو هستم  خواجه مگر بنده سياه ندارد»بنابر اين تحصيل علم و تحصيل تقوا قابل جمع و هر دو مكمل يكديگر هستند؛ و شرط توفيق در اين دو، مراقبه است «قم الليل الا قليلا نصفه او انقص منه قليلا او زد عليه و رتل القرآن ترتيلا (مزمل/3)... ان لك في النهار سبحاً طويلا» (همان 7) برخي آيه شريفه فوق را اينگونه معنا كرده اند كه توفيق انسان در ماموريت هاي روز، انس و خلوت شبانه با خداست؛ اگر كسي در انس و مناجات با خدا شب خوبي نداشته باشد، روز خوبي هم نخواهد داشت؛ كسي كه نماز خود را اصلاح نمي كند، نمي تواند ساير امور زندگي خود را اصلاح كند، در روايات معصومين(ع) آمده است كسي كه به نماز اهميت ندهد، (كه البته اين اهميت دادن، مراتبي دارد)، هم در دنيا، هم در هنگام مرگ و هم در قيامت، دچار آفاتي مي شود. سپس مي فرمايد: يكي از آفات دنيايي آن رفتن بركت از عمر است. عمر چنين انساني نه بركت معنوي دارد و نه بركت ظاهري. عمر كسي با بركت است كه مانند مرحوم مجلسي تا چندين قرن، فرهنگ عمومي جامعه تشيع بر محور آثارش شكل مي گيرد و يا مانند حضرت امام خميني(رض) با انقلاب خود خداپرستي و معنويت را در جهان زنده مي كند. در مقابل هم كساني هستند كه با وجود تلاش علمي زياد و تأليف كتاب هيچ اثري از آنها باقي نمانده و يا آثارشان مورد توجه و مرجع قرار نمي گيرد. بركتي كه خداي متعال به بندگان خود عنايت مي كند به دليل خودسازي ها و مراقبه هاست؛ بنابراين هر انساني نيازمند فرصتي است تا بين خود و خداي متعال خلوت انسي داشته باشد؛ اين خلوت در ابتدا از يك فرصت حداقلي آغاز مي شود كه اگر خلوت خوبي باشد، تمام شبانه روز انسان را فراگرفته و به خلوتي دائمي تبديل مي شود. در احوال مرحوم آقاي قاضي نقل شده است كه پدرشان به ايشان توصيه كرده بودند: در شبانه روز يك ساعت را براي خودتان بگذاريد؛ چون اشتغالات دنيا انسان را با خود مي برد و اين يك ساعت همه 24ساعت را پر خواهدكرد. در احوالات يكي از شاگردان ميرزاي شيرازي آمده است كه وقتي براي عهده داري امور اجتماعي مردم تبريز عازم بود از ميرزاي شيرازي بزرگ (صاحب فتواي تنباكو) يك توصيه خواست؛ ميرزاي شيرازي فرموده بودند: در آنجا كه سرتان شلوغ مي شود؛ در شبانه روز ساعتي را براي محاسبه و مراقبه خود بگذاريد. ايشان بعدها فرموده بود: كه آن يك ساعت مراقبه، تمام شبانه روز من را پر كرد.دليل قرار دادن فرصتي معين براي انس با خداي متعال اين است كه اين انس، مبدأ محبت و نورانيت قلب مي شود.

تهذيب نفس و خودسازي، توفيق و برنامه ريزي
البته پرداختن به اين امر هم بدون برنامه ريزي، دقت و توجّه امكان پذير نيست. مراقبه و خودسازي بدون برنامه ريزي و خودبه خود تحقق نمي يابد؛ توفيق من الله در جاي خود وجود دارد، اما از اين سو نيز تلاش، محاسبه، مراقبه و جديّت لازم است؛ خلاصه اين كه اين امر با مسامحه پيش نمي رود، حتي براي يك سفر زيارتي هم بايد برنامه ريزي داشت؛ اگر زائر از ابتدا سست باشد بي ترديد تا پايان سفر نيز سست خواهد بود.

ماه های: «رجب، شعبان و رمضان» فرصتي براي تهذيب
بعضي از فرصت ها براي تهذيب و اصلاح نفس، ممتاز هستند بزرگان در سه ماه رجب، شعبان و رمضان به شكل ويژه با خداوند خلوت داشتند. حضرت امام(ره) در ماه رمضان حتي در دوره رهبري، ديدارهاي عمومي خود را تعطيل مي كردند و ده نوبت قرآن را ختم مي كردند. پاسداري كه ده سال محافظ ايشان بود مي گويد: حضرت امام(ره) در شبانه روز دوازده نوبت تلاوت قرآن داشتند و توصيه مي كردند: ابتدا نمازتان را اصلاح كنيد و بعد با قرآن مأنوس شويد و تلاوت قرآن داشته باشيد.بعضي ايام، ايام مخصوص هستند؛ مانند ماه هاي رجب و شعبان و ويژه ماه رمضان كه ماه ضيافت الله و كرامت الله است. در اين ماه، درهاي بهشت باز و درهاي جهنم بسته است و شياطين در غل و زنجيرند؛ اين به آن معناست كه در ملكوت عالم، اتفاقات مهمي مي افتد، اين ماه، يك ماه عادي نيست؛ در ملكوت اين ماه درهاي فيض و رحمت الهي باز و درهاي عقاب بسته است؛ اگر كسي بخواهد وارد جهنم شود بايد تلاش كند تا قفل ها را باز كند و اگر بخواهد وارد بهشت شود، راه هموار است و درها باز. بعضي از بزرگان از عيد فطر تلاش مي كردند تا در سال بعد، ماه رمضان و شب قدري بهتر و شايسته تري داشته باشند و براي رسيدن به اين مقصود، مراقبه هاي كاملي انجام مي دادند. در اين بين براي فرصت هاي از دست رفته جز استغفار و التجاء به خداي متعال براي جبران گذشته هيچ چاره اي نيست. امام سجاد(ع) در دعاي وداع ماه رمضان، فضيلت هاي از دسته رفته ماه رمضان را مي شمارند: «اللهم لك الحمد اقراراً بالاسائه و اعترافاً بالاضاعه»؛ خدايا كار تو ستودني است؛ نعمت را تو دادي؛ آنهايي كه رسيدند با همين نعمت ها رسيدند؛ عيب از تو نيست؛ ما بد عمل كرديم كه نتوانستيم به نتيجه برسيم؛ ما نعمت را تضييع كرديم. اين اقرار و اعتراف بايد با ندامت هاي داخلي پيوند خورده و زبان، صادقانه عذرخواهي كند؛ انسان بايد به دليل اين اتلاف وقت ها و تضييع نعمت ها اعتذار حقيقي داشته باشد. انسان اگر به چنين نقطه اي برسد، درهاي فضل الهي به روي او گشوده خواهد شد.اگر خدا بخواهد با عدل خود رفتار و قضاوت كند هرگز هيچ كس نمي تواند به مقصد برسد؛ محاسبه يك ترك اولي كافي است كه خداي متعال آدم را از بهشت بيرون كند و تا قيامت او و نسلش را در دنيا گرفتار نمايد؛ بنابراين تنها راهي كه باقي مي ماند، فضل خداي متعال است. كساني كه فضل الهي را مشاهده مي كنند، به اميد و رجاء مي رسند و سپس با اين سرمايه خدادادي به مقصد دست مي يابند. در حقيقت، سرمايه انسان براي سلوك، رجاء به خداي متعال و توكل به او است كه آن هم با مشاهده فضل خدا واقع مي شود. در حديثي از معصوم(ع) آمده است كه اگر انسان مشاهده فضل كند در او اميد پيدا مي شود؛ تا هنگامي كه فضل الهي شهود نشود، اميد پديد نمي آيد. البته مشاهده فضل نيز مقدماتي مي طلبد كه به آن اشاره شد.

استغفار و جبران فرصت هاي از دست رفته در تهذيب نفس
به هر حال عده اي كه از فرصت ها استفاده كردند، بايد شاكر باشند؛ آنها هم كه فرصت را از دست دادند بايد در فرصت هاي بعدي به حمد و اقرار و استغفار مشغول شوند تا درهاي فضل الهي به روي آنها گشوده و با فضل خداي متعال همه آنها جبران شود. كسي كه فرصت را از دست داده مانند كسي است كه مي خواهد در شب امتحان، دروس يك سال را با هم بخواند. اين كار در ظاهر شدني نيست مگر آنكه محاسبه ديگري پيش آيد.اگر محاسبه ديگري پيش آمد ممكن است آنچه در ظاهر محصول يك سال تلاش است، در يك لحظه به دست آيد. در احوالات يكي از علما است كه مي گويد زماني در نجف نوعي بيماري فراگير شد؛ همه ساكنين نجف مهاجرت كردند و فقط من و يك نفر ديگر مانديم. تا اينكه روزي به آقايي بزرگوار برخورد كردم كه تا آن زمان در نجف ايشان را نديده بودم؛ ايشان به من فرمود: خداي متعال به دليل اين كار، علم توحيد را به شما عنايت مي كند. ايشان مي گويد: در خواب ديدم دو ملك با الواحي در دست از آسمان پايين آمدند؛ يكي از اين دو ملك به ديگري گفت: ما مأموريم اين الواح را به اين آقا نشان دهيم. سپس ايشان مي گويد: آن لوح را به من نشان دادند؛ وقتي از خواب بيدار شدم به قدري از معارف توحيد به من عنايت شده بود كه اگر هزار سال تحصيل علم مي كردم اين قدر از معارف را به دست نمي آوردم!پس، اينكه خداي متعال فرصت هايي را گذاشته است كه انسان جبران كند و آنچه را كه آرام آرام از دست رفته، تدارك كند، امكان پذير است؛ البته اين عنايت، مخصوص كساني است كه به مقام مشاهده فضل مي رسند. فضل الهي اگر شامل حال كسي شد، اندازه و حساب ندارد. «يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير». كساني كه در گذشته كوتاهي كرده اند مي توانند با حمد خداوند، اقرار و اعتراف به گناه و اظهار و ابراز ندامت و اعتذار صادقانه، به مشاهده فضل الهي رسيده و به واسطه فضل خداوند، جبران همه فرصت هاي از دست رفته را درخواست كنند.در حديثي معروف، اباصلت از وجود مبارك حضرت ثامن الحجج(ع) چنين نقل مي كند: آخرين جمعه ماه شعبان در محضر حضرت بودم؛ ايشان فرمود: فرصت ها گذشته و اين آخرين جمعه ماه شعبان است؛ حضرت دستوراتي دادند كه انجام دهم. سپس فرمود: كوتاهي هايي كه در طول اين ماه شده را جبران كن. حضرت چند دستور به ايشان دادند كه يكي از آنها كثرت در استغفار است؛ استغفار خود را زياد كنيد؛ تلاوت قرآن و دعا را زياد كنيد، تا پاك و مطهر وارد ماه بعد شويد.گاهي همه رياضت هاي انسان به خاطر يك گناه به نتيجه نمي رسد؛ در نهايت هم تا هنگامي كه آن گناه صاف نشود، انسان به نتيجه نمي رسد؛ برطرف كردن گناه نيز نيازمند توبه و توجه است. حضرت همچنين فرمود: اگر امانتي از مردم به عهده داريد به صاحبش برگردانيد. انسان بايد به انواع امانات و ديوني كه بر عهده دارد توجه كند؛ گاهي يكي از آن ها، مانع بهره مندي [از فيوضات الهي] مي شود؛ حضرت در ادامه فرمود: بر ترك و رهايي از گناهاني كه مرتكب شده ايد، مصمم باشيد. البته هر كسي بايد متناسب با احوال خود عمل كند؛ ممكن است كسي گناه كبيره مرتكب شده باشد و ديگري اهل مكروه هم نباشد؛ امّا بي ترديد همه در درگاه خداي متعال، مذنب هستند. سپس فرمود: براي ترك گناهان تصميم بگيريد و سعي كنيد به خوف الهي روي آوريد؛ ترس از خداي متعال را در خود ايجاد كنيد و به او توكّل داشته باشيد كه اين وادي بدون توكّل پيمودني نيست.

ضرورت خواندن ادعيه و قرآن در تهذيب نفس و خودسازي
در نهايت بايد به دو نكته توجه داشت: يكي خواندن ادعيه و ديگري تلاوت قرآن است. خداوند درباره قرآن مي فرمايد: «لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشيه الله»؛ (حشر/12) اگر خداي متعال يك تجلي از اين قرآن را بر قلب انسان وارد كند اگر كوه هم باشد متلاشي و خاشع مي شود؛ خشوع قلبي با تجليات قرآن واقع مي شود. به تعبير قرآن، تجلي عظمت الهي در قرآن قابل مشاهده است. حضرت آيت الله بهجت (رض) فرموده بودند: اگر چنين كتابي (قرآن) در چين هم بود و ما وصفش را مي شنيديم بايد آن را پيدا مي كرديم و با آن مأنوس مي شديم؛ حال كه اين كتاب در اختيار ماست، بايد استفاده كنيم.كثرت تلاوت اين كتاب، با ادب حضور و به خصوص در خلوت، بسيار مؤثر است؛ از امام سجاد(ع) ادعيه لطيفي مانند مناجات شعبانيه و صلوات شعبانيه نقل شده كه معارف بلندي است؛ تداوم در خواندن اين صلوات و مناجات حتي در غير ماه شعبان هم آثار عجيبي دارد. حقيقت اين دعا مانند حقيقت قرآن است.حقيقت قرآن در منزلت بالايي است كه قلب بشر ظرف دريافت تجليات آن نيست، حقيقت اين دعا، حالي است كه تنها بين امام(ع) و خداي متعال است؛ حالي كه در دسترس و قابل دريافت براي بشر نيست؛ امام(ع) اين حال را تنزل داده و آن را قابل دريافت و درك كرده اند. دعا در حقيقت حال استكانت، تضرع، بندگي، فقر، افتقار، احساس نياز و تمام حالات بين امام(ع) و خداي متعال است؛ اگر امام(ع) اين حال را در عالم تنزل نمي دادند دست كسي به حقيقت آن نمي رسيد. از كارهاي امام سجاد(ع) كه در صحيفه سجاديه ظهور دارد، تنزل آن حقايق در عالم است. حضرت از طريق اين ادعيه عالم را وارد فضاي درك آن حقايق كرده اند. همچنان كه اگر حقايق قرآن، نازل نمي شد هميشه در پرده حجاب باقي بود اما نبي اكرم(ص) واسطه تنزل حقيقت قرآن به عالم انساني شدند؛ به همين ترتيب، حقيقت دعا نيز به واسطه حال امام سجاد(ع) در عالم انساني تنزل يافته است. دعا از خزاين غيب الهي كه در محضر خداي متعال است از نيازها و ظرفيت هاي انسان، از ضعف ها و عقوبت هايي كه در انتظار انسان است و از جمال و جلال الهي و افتقار انسان به اين جلال و جمال الهي سخن مي گويد.اگر معصوم(ع) آن تلقي خود از خداي متعال، افتقار خويش، سختي راه و مراحل سلوك و مانند آن را، به عالم انساني تنزل نمي دانند، هيچ گاه باب دعا به روي بشريت گشوده نمي شد و كسي نمي توانست با خداي متعال مناجات كند، بي ترديد مناجات با حضرت حق به واسطه معصوم(ع) واقع شده و تنزل يافته است. حقيقت حال مناجات مؤمن نيز، تنزل حال معصوم(ع) در او و تجلي آن حقيقت در قلب اوست.

مسیر تهذيب نفس و خودسازي به سفارش آیه الله قاضی(ره)
علامه طباطبائی (ره): «انتخاب مسیر تهذیب به سفارش آیه الله قاضی(ره)»: آیه الله ابراهیم امینی از استادشان علامه طباطبائی، نقل كرده‎اند: هنگامی كه از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به سوی نجف اشرف حركت كردم در بین راه همواره به فكر بودم كه چه درسی بخوانم، پیش چه استادی تلمّذ نمایم و چه روشی را انتخاب كنم كه مرضّی خدا باشد. وقتی به نجف رسیدم لدَیَ الوُرود رو كردم به قبّه و بارگاه امیرالمؤمنین (ع) و عرض كردم: «یاعلی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده‎ام ولی نمی دانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامه‎ای را انتخاب كنم از شما می خواهم كه در آنچه صلاح است مرا راهنمائی كنید.» منزلی اجاره كرده‎ ودر آن ساكن شدم. در همان روزهای اوّل، قبل از اینكه در جلسه درسی شركت كنم، ناگاه درب خانه را زدند، درب را باز كردم. دیدم یكی از علمای بزرگ است سلام كرد و داخل منزل شد. بعداز گفتگوئی كوتاه فرمودند: «كسی كه به قصد تحصیل به نجف می آید خوبست علاوه بر تحصیل، به فكر تهذیب و تكمیل نفس خویش نیز باشد و از نفس خود غافل نماند.» این را فرمود و حركت كرد. سخنان كوتاه و با نفوذ آن عالم ربّانی چنان در دل من اثر كرد كه برنامه آینده‎ام را شناختم و تا مدتی كه در نجف بودم محضر ایشان را رها نكردم و در درس اخلاقش شركت می كردم. ایشان حاج میرزا علی آقای قاضی (ره) بودند.»

سيّدمحمّد مهدي ميرباقري، رئيس فرهنگستان علوم اسلامي قم، محمّد فتحعلي خاني و مهدي رحيمي.

پي نوشت:
[1]. وسائل الشيعة، ج 11، ص 123.
[2]. همان.
[3]. بحار الانوار، كتاب الايمان و الكفر، باب مراتب النّفس عدم الاعتماد عليها، حديث 1.
[4]. نهج البلاغه، الخطبه 83.
[5]. مبارزه با نفس يا جهاد اكبر، ص 85.
[6]. سفينة البحار، مادة شبب.
[7]. الحياة، ج 2، ص 164.
[8]. نهج البلاغه، الرسائل، 31.
[9]. اسوه عارفان(گفته ها و ناگفته ها درباره مرحوم علامه سیّد آقا قاضی(ره))‌ ص66،صادق حسن زاده،محمودطیّار مراغی)انتشارات مؤمنین/ج اوّل/1378.

منابع:
http://rasekhoon.net
http://www.andisheqom.com
آموزه هاي بنيادين علم اخلاق، ج 2، ص 87.





:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 خرداد 1386 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
یزدانیان در تاریخ : 1391/3/21/0 - - گفته است :

با عرض سلام دوست گرامی اگر شما دوست دارید
یک سایت پیشرفته داشته باشید ولی قادر به ...

www.MAADGIG.IR

با سپاس



نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: