مبارزه و سياست در سيره امام خميني(قسمت 1)
نوشته شده توسط : feraghat90

 

امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

http://feraghat90.loxblog.com/post.php?p=204

سالگرد

رحلت امام خمینی(ره)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی و

قیام خونین ۱۵ خرداد تسلیت باد.

http://feraghat90.blogfa.com/post-1033.aspx

دقیق و مستند بدانیم.

مبارزه اخلاق مدارانه در سيره امام خميني(قسمت اول)
اخلاق و سياست از موضوعاتي هستند كه ارتباط آنها با يكديگر از مسائل مهم فلسفه سياسي و همواره مورد بحث متفكرين و دانشمندان سياسي قرار داشته است. مبارزه اخلاق مدارانه نيز از جمله مسائلي است كه در همين حوزه تعريف شده و از لحاظ عملي داراي حساسيت بالايي است. مقاله حاضر بخشي است از كتاب «امام خميني و مفاهيم اخلاقي» كه در سه گام بحث مبارزات امام خميني را بررسي و نگاه اخلاق گرايانه امام را در اين مراحل تبيين كرده است.

سياست، آينه اخلاق
از منظر امام خميني(ره) سياست، آينه اخلاق و رفتار و كردار معصومان(ع) است و آن چه جهان امروز با عنوان«سياست» از آن ياد مي كند، چيزي جز خدعه و فريب نيست. ايشان در تبيين معناي واقعي سياست، رفتار و كردار معصومان را عين سياست مي شمرد و در ضمن بيان خاطره اي، آن را چنين به تصوير مي كشد: پاك روان.(1) به من گفت، در همان روز آخري كه ديگر از حبس بنا بود بيرون بياييم و به آن حصر وارد بشويم- حبس دوم - گفت كه سياست، دروغ گفتن است، خدعه است، فريب است و كلمه اش هم اين بود كه «پدر سوختگي» است! اين را بگذاريد براي ما؛ همين جا مي خواست پدر سوختگي كند؛ يعني مي خواست كلاه سر من بگذارد! من گفتم؛ به اين معنا كه شما مي گوييد، ما هيچ وقت همچو سياستي را نداشتيم؛ خدعه و فريب و اين چيزها. بعد آمد بيرون و منتشر كرد در روزنامه كه ما تفاهم كرديم با فلاني و اين كه دخالت در سياست نكند. من هم سر منبر گفتم كه ايشان چه ها گفت، من هم اين را گفتم؛ بي خود گفته! اين ها مي خواهند كه ماها را با همين خدعه و فريب كه سياست خدعه است، شما از سياست كنار برويد.(2)

سياست از منظر امام خميني(ره):
سياست خدعه نيست، سياست يك حقيقتي است. سياست يك چيزي است كه مملكت را اداره مي كند، خدعه و فريب نيست. اين ها همه اش خطاست؛ اسلام، اسلام سياست است، حقيقت سياست است، خدعه و فريب نيست.(3)اما با ارائه چنين تعريفي، تعريف ضد اخلاقي سياست را- كه به سياست »ماكياولي« شهرت يافته است- خارج مي كند و مخاطبان خود را متوجه جايگاه سياست در لسان ائمه اطهار(ع) و فرهنگ شيعه مي كند. از منظر امام، سياست همان حركت انبيا و اولياي خداوند در هدايت بشريت به سوي صلاح و سعادت همه جانبه است: سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد؛ تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد. و اين ها را هدايت كند به طرف آن چيزي كه صلاحشان هست؛ صلاح ملت هست؛ صلاح افراد هست.(4)سياست از منظر امام: «همه مكتب هاي توحيدي براي انسان سازي آمده اند»(5) و «اسلام براي تهذيب انسان آمده است؛ براي انسان سازي آمده است».(6) حضرت امام بر اين عقيده است كه : «ما مكلّفيم انسان بسازيم»؛(7) از اين رو سياست امام، سياست هدايت جامعه بر مبناي آموزه هاي مكتب رهايي بخش اسلام است كه فلسفه وجودي اش «تهذيب» و «انسان سازي» است. همچنين فلسفه قيام و كسب قدرت او- كه در كتاب ولايت فقيه، در دوران تبعيد به آن مي پردازد- تنها و تنها مبارزه با پليدي ها و پلشتي ها، دفاع از خداخواهي و عدالت جويي مردم و به محكمه عدل كشاندن متجاوزان به حريم هاي اخلاقي و انساني است: اگر امروز قدرت نداريم كه جلو اين كارها را بگيريم و حرام خواران و خائنين به ملت و دزدان مقتدر و حاكم را به كيفر برسانيم، بايد كوشش كنيم اين قدرت را به دست بياوريم.(8) در انديشه سياسي امام، بروز ناهنجاري هاي اجتماعي و رفتارهاي غير اخلاقي، غيرانساني و غيراسلامي، زاييده ي منكرات بزرگي چون حاكميت دولت مردان فاسد و فاجري است كه جز به خود و منافع خود نمي انديشند. در اين انديشه «پشه ها نخواهند مرد مگر اينكه مزبله خشكانده شود»؛ از اين رو، حضرت امام بر اين باور بود كه مبارزه با معلول ها و منكرات كوچك، مبارزه اي فرسايشي و بي نتيجه است و چاره اي نيست جز اين كه به سراغ علت العلل مفاسد و منكرات بزرگ برويم:در اذهان ما فرو رفته كه منكرات فقط همين هايي هستند كه هر روز مي بينيم يا مي شنويم؛ مثلاً اگر در اتوبوس نشسته ايم موسيقي گرفتند، يا فلان قهوه خانه كار خلافي را مرتكب شد، يا در وسط بازار كسي روزه خورد، منكرات مي باشند و بايد از آن نهي كرد؛ و به آن منكرات بزرگ توجه نداريم؛ آن مردمي را كه دارند حيثيت اسلام را از بين مي برند حقوق ضعفا را پايمال مي كنند.(9)حضرت امام تنها راه عملي شدن هنجارهاي اسلامي و مبارزه با مفاسد اخلاقي در همه حوزه هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و.. را برپايي حكومت اسلامي مي دانستند؛ حكومتي بر پايه ي قانون كه متصدي آن كارشناسان دين و اخلاق به شمار روند: چون حكومت اسلام، حكومت قانون است، قانون شناسان و از آن بالاتر دين شناسان، يعني فقها، بايد متصدي آن باشند؛ ايشان هستند كه بر تمام امور اجرايي و اداري و برنامه ريزي كشور مراقبت دارند. فقها در اجراي احكام الهي امين هستند.(10)

تفكيك ناپذيري اخلاق از سياست
تفكيك ناپذيري دين و به تبع آن اخلاق الهي و اسلامي از سياست، ريشه در نگرش واقع بينانه امام راحل نسبت به رسالت پيامبران الهي داشت؛ پيامبراني كه براساس نص صريح قرآن براي مبارزه با شرك و بت پرستي،(11) اجراي قسط و عدالت،(12) و تزكيه و تعليم بشر(13) وامانده از ارزش ها و دور شده از اخلاق، مبعوث شده بودند. اين منظره از نگاه امام چنين چشم اندازي دارد: اساساً انبياء خدا مبعوث شدند براي خدمت به بندگان خدا؛ خدمت هاي معنوي و ارشادي و اخراج بشر از ظلمات به نور و خدمت به مظلومان و ستمديدگان و اقامه ي عدل؛ عدل فردي و اجتماعي.(14)حضرت امام در جايي ديگر، يك سونگري به اسلام و نگرش تك بعدي به مكاتب الهي و رسالت پيغمبران را ريشه ي اساسي همه ناهنجاري هاي فردي و اجتماعي و تباهي اخلاق و معنويت و به تبع آن، حاكميت فرهنگ و اخلاق بيگانه مي داند: آنچه گفته شده و مي شود كه انبياء(ع) به معنويات كار دارند و حكومت و سررشته داري دنيايي مطرود است و انبيا و اوليا و بزرگان از آن احتراز مي كردند و ما نيز بايد چنين كنيم اشتباه تأسف آوري است كه نتايج آن به تباهي كشيدن ملت هاي اسلامي و باز كردن راه براي استعمارگران خون خوار است؛ زيرا آنچه مردود است، حكومت هاي شيطاني و ديكتاتوري و ستمگري است.(15)بر اساس همين نگرش، امام راحل بر اين باور بود كه: ما مكلّفيم به اين كه در امور دخالت كنيم ما مكلّفيم در امور سياسي دخالت كنيم، مكلّفيم شرعاً؛ همان طور كه پيغمبر مي كرد؛ همان طور كه حضرت امير مي كرد.(16)با توجه به تعريف امام از دين و سياست و اعتقاد به انفكاك ناپذيري اين دو، سياست بدون اخلاق را نمي توان سياست ناميد. همچنين نگاه يك جانبه به اخلاق و محصور كردن اخلاق در حوزه ي فردي را نمي توان اخلاقي ناميد كه پيامبران به خاطر آن مبعوث شدند و ائمه و اولياي خدا در راه آن فداكاري كردند.

1. انقلاب اخلاقي امام خميني(ره)
انگيزه هاي اخلاقي قيام امام خميني(ره) /امام خميني(ره) ريشه همه ناهنجاري هاي اخلاقي و اجتماعي را سياست هاي غيراخلاقي رضا شاه و فرزندش مي دانست؛ سياستي كه پايه هاي آن بر خون آزادمردان و آزادزناني نهاده شده بود كه براي پاسداري از حريم اسلام و استقلال ملي، پيشاني خود را بوسه گاه گلوله هاي اجانب و دست نشاندگان آنان كرده بودند. از منظر امام، حكومت پهلوي«عديل كفر و بدتر از كفر» بود و هركس از آن به دفاع پردازد « از شرف و انصاف بويي ندارد».(17)حضرت امام دوران سخت رضاخان را از نزديك لمس كرده بود. اين دوران در كام ايشان چنان تلخ مي نمود كه در نامه اي به فرزند بزرگوارش، از خداوند مي خواهد كه ديگر چنين روزهايي براي اسلام و ايران پيش نيايد. ايشان در عين حال، بر اين عقيده بود كه فرزند رضاخان نيز ادامه دهنده ي راه پدر بود. شايد براي امام راحل، سخت تر از آن نبود كه بر تخت سلطنت ايران كسي را مشاهده كند كه خود مظهر همه بي اخلاقي ها و بي عفتي ها بود. مردي كه خود و خاندانش از بوسه زدن مردم بر دستانشان شكايت مي كردند كه چرا بايد «لب هاي كثيف مردم را بر دستان پاك خود(!) تحمل كنند»؛ اما مردم كشورش شاهد عكس هايي بودند كه شاه ايران بر دستان ملكه انگلستان يا ملكه هلند بوسه مي زند، يا مانند طفلي وامانده در برابر رئيس جمهور آمريكا و حتي سفراي آن كشور قرار گرفته است.(18)براي امام غيرت و سربلندي، دشوار بود كه آمريكايي ها به ايران به چشم ايالت پنجاه و دوم خود بنگرند و بدون هيچ پي گيري قانوني دست به غارتگري منابع ملي و آثار باستاني ايران بزنند و مرتكب اعمال شنيع بر ضد شهروندان مسلمان ايراني شوند.براي امام اخلاق و عرفان، ناگوار بود كه در پايتخت يك كشور شيعه و ميان مردمي كه به نام امام زمان(عج) از فرهنگ شيعه به دفاع مي پرداختند و به نام امام حسين(ع) تاسوعا و عاشورا را به سوگ مي نشستند، رنگين نامه ها و رنگين مجلاتي چاپ شود و بر سر در سينماها عكس هاي زننده و پرده دري هاي اخلاقي به چشم بخورد. براي امام غيرت دشوار بود كه اجانب و كفّار به سواحل شمالي اين كشور به چشم عشرتكده و حياط خلوت بي عفتي هاي خود بنگرند. روشن است كه امام خميني ره چنين مظاهري را بر نمي تابيد و روح الهي او بلندتر از آن بود كه مهر سكوت بر لبان فريادگرش بنشيند. اما امام ره، امام تجربه ها هم بود؛ او تجربه هاي تلخ شكست نهضت دين داران در مشروطيت و نهضت ملي را در سينه داشت و دليل آن را آگاهي نبخشيدن به مردم و عدم شناخت وظيفه مي دانست. امام ره به خوبي مي دانست كه برخورد با رژيم و ناهنجاري هاي اخلاقي در حوزه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي و فرهنگي مستلزم نوعي فرهنگ سازي است و چنين فرهنگي را بايد در عرصه مبارزه به منصه ظهور رساند؛ فرهنگي كه حقانيت اسلام و بي منطقي ددمنشي رژيم را به اثبات رساند و رسيدن به چنين فرهنگي جز با تأسي به شيوه ي پيامبران و ائمه اطهار و حركت گام به گام ميسور و مقدور نيست.

ادامه دارد ...

سالگرد رحلت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و قیام خونین ۱۵ خرداد تسلیت باد.

 

حسن ابراهيم زاده

پانوشت:
1. حسن پاك روان، معاون نخست وزير و رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور(ساواك) كه از دوستان و معتمدان شاه به شمار مي رفت و در آغاز نهضت اسلامي چند بار از سوي شاه مأمور گفت و گو با امام گرديد
2. صحيفه امام، ج10، ص 124-125
3. همان، ص 125
4. صحيفه امام، ج 13، ص432
5و6و7. همان، ج7، ص531
8. ولايت فقيه، ص104
9. همان، ص106
10. همان، ص61
11. رعد: 36
12. حديد: 25
13. جمعه : 2
14. صحيفه امام، ج18، ص6
15. همان، ج21، ص407
16. همان، ج15، ص16
17. كشف الاسرار، ص239
18. شاه در پاسخ نامه مراجع تقليد در خصوص لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي از آنان با واژه «حجّت الاسلام» ياد كرده و آنان را به كار هدايت عوام(!) دعوت كرده بود.

مناسبت های خاصّ

امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

سالگرد رحلت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و

قیام خونین ۱۵خرداد تسلیت باد.

http://feraghat90.blogfa.com/post-1033.aspx

دقیق و مستند بدانیم.





:: بازدید از این مطلب : 136
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 11 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: