اخلاص
نوشته شده توسط : feraghat90
  

راه سنجش خلوص نيت
اخلاص پاک کردن نيت از شرک و ريا است و چون اخلاص امري قلبي و وجداني است نمي‌توان آن را با ظاهر زيبا و ججم کار ارزيابي کرد. امام صادق عليه‌السلام فرمود: «ليست الصلوه قيامک و قعودک انما الصلوه اخلاصک و ان تريد بهاالله وحده» «نماز قيام و قعود و نشستن و برخاستن نيست بلکه نماز اخلاص و خداخواهي توست.» يعني حقيقت نماز همانا اخلاص نمازگزار است و اخلاص آن است که نماز را تنها براي رضاي خدا بجاي آورد. مولي‌الموحدين علي‌عليه‌السلام فرمود: «طوبي لمن اخلص لله العباده و الدعاء و لم يشعل قملبه بما تدي عيناه و لم يسس ذکرالله بما تسمع اذناه و لم يحزن صدره بما اعطي غيره» خوشا به حال کسي‌ که عبادت و دعايش را براي خدا خالص کند، و قلب خود را به آنچه مي‌بيند مشغول ندارد، و ياد خدا را با آنچه مي‌شنود، به فراموشي نسپرد، و روش به خاطر نعمتهايي که به ديگران داده شده است، غمگين نشود. از نشانه هاي عبادت حقيقي كه اولياء خدا به واسطه فرمايشات حضرات معصومين(ع) روي آن بسيار تكيه دارند، اين است كه اگر عبادت، عبادت حقيقي شد و عبد در عبادتش فقط خداي متعال را مد نظر گرفت، ذوالجلال و الاكرام او را به صفت سر خودش، يعني اخلاص، مهمان مي كند.اخلاص كه سر خداست؛ به دست نمي آيد، الا به اين كه عبد در عبادت، جدي باشد و هرگز عبادت را گذرا نبيند؛ يعني به عبادت عشق بورزد، مثل آن موحد عظيم الشأن، آيت الله قاضي(ره) كه فرمود: نگراني من اين است كه فرداي قيامت ديگر نمازي نباشد؛ چون تكليف در دنياست و عقبي تكليف بردار نيست.ايشان آن قدر به عبادت؛ نماز، شب خيزي، صيام و... عشق مي ورزيدند كه تنها نگراني شان اين بود. تو گويي اولياء خدا مي دانند، جاي آنها در بهشت است اما نگران اين هستند كه آنجا آيا چيزي به نام عبادت هست يا خير آنها آنقدر به نماز، دعا و خلوت با پروردگار عالم عشق مي ورزند و آنقدر عشق دارند كه در دل شب براي خدا قيام كنند كه نگراني اخروي آنها نگراني از عذاب نيست، بلكه از اين نگران هستند كه آيا عبادت هست يا عبادت نيست. حرف بسيار عجيبي است!لذا وقتي به عبادت عشق بورزند، پروردگار عالم هم در اين عبادت، آنها را خالص مي كند. اخلاص داراي مراتبي است که نخستين مرتبه آن عبارت است از اينکه عبادت از ريا و تظاهر و خودنمايي خالص باشد. بنابراين، اگر کسي به قصد پاداش يا برآورده شدن حاجت، عبادت کند عملش صحيح است و همراهي اين‌گونه مقاصد با اصل اخلاص منافات ندارد. زيرا چنانکه گفتيم اساس اخلاص بر ترک ريا و خودنمايي استوار است. بديهي است کسي که براي خداوند نماز مي‌گذارد و در ضمن از او حاجت مي‌خواهد و يا انتظار پاداش و ثواب دارد، رياکار نيست. البته چنين شخصي اخلاص‌اش کامل نيست زيرا اخلاص کامل آن است که بنده جز خدا نخواهد و در دلش چيزي جز او نباشد. چنانکه امام صادق عليه‌السلام فرموده است: «ما انعم الله علي عبد اجل من ان لا يکون في قلبه مع‌الله غيره؛ هيچ نعمتي بالاتر از اين نيست که در دل نبده چيزي جز خدا نباشد»
چه كنيم حال عبادت داشته باشيم؟
شخصي محضر آن مرد عظيم الشأن و الهي، آن روح تقوا، آيت الله العظمي سيدمحمدتقي خوانساري(ره)، آن آقايي كه نماز بارانش معروف شد، آمد و عرضه داشت: آقا! چه كنم حال عبادت، دعا و نماز داشته باشم؟ايشان فرمود: در مرحله نخست خود را موظف به نماز كنيد و عبادت كنيد. در مرحله دوم نسبت به عبادت معرفت پيدا كنيد، اين كه چرا نماز مي خوانم؟ در مقابل چه كسي ركوع و سجود انجام مي دهم؟ در مقابل چه كسي مي ايستم و سخن مي گويم؟ كيست كه به من اجازه داده است در محضر مباركش سخن بگويم؟اذان، اذن پروردگار عالم براي بندگي است، براي اعلام اين كه خدايا من بنده ام. گرچه بندگان خدا هميشه بنده اند، خوابشان، بيداريشان، نشستنشان، ايستادنشان، خوردنشان، نوشيدنشان، صومشان، همه و همه عبادت است اما تجلي بندگي در همين تكاليف است.ايشان فرمود: وقتي معرفت پيدا كردي، آن وقت عشق مي ورزي و وقتي عشق ورزيدي پروردگار عالم تو را به سرش مزين مي كند و در عبادت، اخلاص را براي تو قرار مي دهد- اين نكته بسيار مهم است.
ثمره عبادت حقيقي
لذا وجود مقدس علي بن ابيطالب(ع) مي فرمايد: «الاخلاص ثمره العباده »(1) اگر عبادت، عبادت شد؛ ميوه و نتيجه آن اين است كه پروردگار عالم انسان را به سرش، يعني اخلاص، وارد مي كند.
پس شرط اين كه انسان به اخلاص برسد اين است كه عبد شود و نشانه عبدشدن در همين عبادت هاي ظاهري است.اولياء الهي قبل از اذان، آن قدر در حال شوقند كه مي گويند: ذوالجلال و الاكرام، مجدد به ما مرحمت كرد، عنايت كرد و اجازه داد با او سخن بگوييم. وقتي مي خواهند اذان بگويند، ابدان مقدس اولياء مي لرزد؛ عشق به عبادت دارند، لذا مشتاقانه منتظر نمازند. اصلا ديگر تكليف را به عنوان تكليف نمي بينند؛ بلكه تكليف را خود بر خود تكليف قرار دادند؛ چون منتظرند، به نماز و عبادت عشق مي ورزند و با عبادت به وجد مي آيند.مي دانيد آن مخلص حقيقي و محدث عظيم الشأن، آيت الله حاج شيخ عباس قمي(ره) در مفاتيح، نماز ساعت اول، ساعت دوم و... را تبيين كرده اند. اين به چه معناست؟ آيا ما بايد دائم نماز بخوانيم؟! در اين صورت كار وزندگي چه مي شود؟استاد عظيم الشأنمان، آيت الله العظمي مرعشي نجفي(ره) يكي از علل آن را بيان كردند، ايشان فرمود: اين كه در هر ساعتي نماز وجود دارد، به اين معناست كه وقتي دل اولياء براي نماز تنگ شد، خدا براي آنها به واسطه اين نمازهاي مستحبي و يا نوافل، اجازه سخن گفتن با خودش را مرحمت كرده و اين لطف و عنايت حضرت حق بر بشر است.لذا وقتي بنده به اين حال رسيد، مثل آيت الله قاضي مي شود كه نگراني او از آخرت اين مي شود كه آيا من فرداي قيامت نماز مي خوانم يا نه؟ چون فرداي قيامت كه تكليف نيست، دلم براي نماز و عبادت تنگ مي شود!وقتي آنها به اين حال رسيدند خدا هم لطف مي كند و سر خودش، اخلاص را مرحمت مي كند «الاخلاص ثمره العباده »اگر به اين معرفت رسيديم و يقين پيدا كرديم كه بندگي براي خدا لذت دارد، ديگر عبادت براي ما سخت نمي شود. ديگر هر جايي كه هستيم تا صداي اذان را شنيديم، مي گوييم: اول نماز.اولياء خدا، ذيل اين فرمايش وجود مقدس امام جعفر صادق(ع) كه فرمود: شفاعت ما شامل حال آن كسي كه نماز را سبك بشمارد نمي شود، فرمود: منظور از كسي كه نماز را سبك مي شمرد، كسي است كه وقتي صداي اذان را مي شنود و وقت نماز را مي داند، بگويد: حالا بعدا مي خوانم، يعني به نماز اهميت ندهد و دلش براي عبادت نسوزد، يعني اهميت آن كارش بيشتر است.حضرت نفرمود: من براي آن كسي كه نماز را نخواند، شفاعت نمي كنم، فرمود: آن كسي كه نماز را سبك بشمارد. گفتند: سبك شمردن يعني اهميت ندهد، بگويد: حالا وقت ديگر، كارها مهم است. آن وقت معلوم مي شود نفهميده عبادت و عشق به عبادت يعني چه.اين نماز است كه خدا اذن داده است. گفته است: بنده من! هيچ كس مثل تو اين گونه نيست كه بتواند با من سخن بگويد. درب را گشودم، اجازه دادم، بيا با من سخن بگو.آن كسي كه در اوج كار، ياد خدا باشد، يك باره كار را رها مي كند و مي گويد: اذان دادند. اصلا اولياء اين گونه هستند كه قبل از اين كه صداي اذان پخش شود، اذان در وجودشان پخش مي شود.يكي از مسئولين نظام بيان كردند كه در محضر حضرت امام، آن امام العارفين(ره) بوديم.در دوران جنگ، امر مهم جنگي بود، تمام فرماندهان مهم، فرماندهان سپاه و ارتش جمع بودند. بحث شروع شده بود، مقداري گذشت، ديديم امام يكدفعه بلند شدند. گفتيم: شايد حال حضرت امام بد شده و قلب مباركشان درد گرفته است- چون حتي براي ايشان براي تجديد وضو هم زنگ گذاشته بودند كه اگر حالشان بد شد، زنگ بزنند- گفتيم: مسئله اي شده؟ فرمود: خير، وقت نماز است. در بحبوحه تصميم گيري، يك دفعه جلسه را تعطيل كردند و گفتند: وقت نماز است!معلوم مي شود اولياء خدا و خصيصين، قبل از اين كه اذان به گوششان برسد، اذان در وجودشان قرار دارد، آن گوش درون، صدا را مي شنود. آن گوش دروني صداي ملكوت را كه او را به عبادت دعوت مي كنند، مي فهمد. براي همين آنها خالص مي شوند.
سنجش خلوص نيت
چطور آنها، هم به مقام عبادت و هم به مقام اخلاص مي رسند؟ چه مي شود كه ثمره عبادت، اخلاص مي شود؟ اولين نشانه اش اين است كه وقتي از طريق عبادت به اخلاص رسيدند، ديگر چشم بر كسي جز خدا ندارند، يعني چشم اميد به مردم ندارند. نه اين كه به مردم بي احترامي كنند، در جامعه نباشند يا با مردم مراوده نداشته باشند، خير. در مردم هستند، مثل مردم هستند، با مردم مراوده دارند ولي هيچ گاه چشم اميدشان به مردم نيست. آن ها فقط و فقط به خدا دل بسته اند. به هيچ مقام و پست يا منزلت ظاهري دنيايي دل نبستند، به هيچ كسي هم دل خوش نيستند.عجيب است اميرالمومنين، علي بن ابيطالب(ع) مي فرمايد: «علي قدر قوه الدين يكون خلوص النيه »(2) و بعد مي فرمايد: «قلل الامال تخلص لك الاعمال»(3) و «اول الاخلاص الياس مما في ايدي الناس»(4)اين سه مطلب بسيار مهم و عالي، انسان را به اين برساند كه اولين نشانه مخلصين اين است: «الياس مما في ايدي الناس».روايت اول، اين مطلب را مي گويد كه اگر انسان دين دار بود، به اندازه شدت دين داري اش، خلوص نيت هم پيدا مي كند. يعني هرچه خدا گفت، بگويي: چشم. حلال خدا حلال باشد، حرام خدا حرام باشد. فرمود: به پدر و مادر احترام بگذار، بگويي: چشم. فرمود: اگر پدر و مادر كه آن گونه بايد به او احترام بگذاري، از تو كار حرام خواستند، يا خواستند حلالي را حرام كني، يا حرامي را حلال كني، نبايد گوش بدهي اما از آن طرف اگر عشق به زيارت، عشق به مستحبات داري، اما پدر و مادر گفتند: نه، بايد بگويي: چشم.دين يعني اين كه اگر گفت: الان قيام كن، بگويي: چشم. الان خيبرشكن باش، چشم. الان به خاطر خدا و به خاطر دين مثل علي(ع) سكوت كن، چشم.دين دار بودن يعني اين كه بدانم خدا از من چه مي خواهد. اين اولين راه است كه انسان بداند خدا تكليفش را چگونه تعيين كرده است، فقط آن را انجام دهد. اگر گفت: پيش به سوي شهادت، چشم. اگر گفت: سكوت براي رضاي خدا، چشم. اگر گفت: فرياد بزن، چشم. اين دين داري مي شود.براي همين است كه مي فرمايد: اگر اين حال را داشتي، تمام است. خلوص نيت خودت را هم اينطور مي تواني بسنجي. يعني معيار اين است: خلوص نيت تو براثر شدت دين داري ات است.اميرالمؤمنين(ع) راجع به اين مسئله مي فرمايد: اصلا حياتي وجود ندارد الا به واسطه دين. زندگي ما فقط و فقط به واسطه دين داري است. حيات حقيقي بشر به واسطه دين داري است. اگر اين طور شديم، برنده ايم. لذا پروردگار عالم هم در همين حد دينداري نشان مي دهد كه ما چقدر مخلصيم.
چرا صداي ملكوت را هنگام بندگي نمي شنويم؟
حال، ثمره اين دين داري چيست؟ از كجا بفهميم جدي دين داريم؟ با عمل كردن به آن چيزي كه خدا مي فرمايد. لذا حضرت مي فرمايد: «ثمره العم اخلاص العمل»(5) نتيجه علم به دينت اين است كه در عمل خالص باشي؛ يعني عملت فقط براي خدا باشد.نكته اي بگويم كه خيلي زيبا و عالي است. چرا هم اولياء هم ما صداي ملكوت را در موقع بندگي و عبادت نمي شنويم؟ آيت الله العظمي سلطان آبادي فرمود: دو علت دارد: يكي اينكه عرفا با شنيدن صداي ملائكه رنجش خاطر مي گيرند. آنها اگر بشنوند كه ملائكه مي گويند: بارك الله و به عبادت اين بنده غبطه مي خورند، ناراحت مي شوند؛ چون خلوت با خدا را دوست دارند. خصوصيت مخلصين عالم اين است كه دوست ندارند حتي فرشته بداند. ناراحت مي شوند. حضرت صادق(ع) فرمود: خدا هم پرونده آنها را سفيد قرار مي دهد و بعد در آنجا در مقابل پروردگار عالم پر مي شود: «و اذا وقفوا بين يديه تعالي ملأها من سرما أسروا اليه» (6)دومين علت براي ماست، اگر ما صداي ملكوت و ملائكه الهي را بشنويم كه آنها ما را تشويق مي كنند و به حال ما غبطه مي خورند، امكان دارد در عبادتمان غره برويم، چون ما به مقام مخلصين نرسيديم، براي همين نبايد اين صدا را بشنويم ولي حال ملائكه در موقعي كه ما بندگي خدا را مي كنيم و عمل مي كنيم، همين است كه اين حال را بندگان خدا دارند، آن قدر بالا مي روند، چون صدا را كه نمي شوند، خلوت بين خودشان و خدا، باعث مي شود آنها هم به اخلاص برسند.لذا ثمره دانستن اين كه خدا به من لطف كرده و دين را مرحمت كرده، اخلاص در عمل مي شود. اگر علم پيدا كنيم و يقين داشته باشيم به اين كه فقط به واسطه شدت دين داري مخلص مي شويم؛ يعني فقط از راه دين داري و عمل به اين كه هرچه خدا گفت، به يقين و اخلاص مي رسيم، طبيعي است عمل مي كنيم و وقتي عمل كرديم خدا هم ما را خالص مي كند.
يكي از آقايان بيان كرد: در حج بوديم، عالم عظيم الشأني از اولياء، اوتاد و خصيصين، در طواف بودند. هميشه وقتي سلام مي كردم، ايشان جواب سلام را مي دادند، اما آن روز آن قدر غرق بودند كه سلام كردم و گفتم: التماس دعا، ديدم اصلا جواب نمي دهند. دو روز بعد آقا را ديدم، گفتم: آقا ما در طواف عرض ادب كرديم، فرمود: كي؟ گفتم: فلان موقع. فرمود: اگر مي شنيدم واجب بود جواب سلام را بدهم! بندگان خالص خدا در عمل به اين حال مي رسند؛ يعني غرق در عبادت مي شوند.لذا اگر كسي بخواهد به اين حال برسد، اول چيزي كه بيان مي كند اين است: «اول الاخلاص الياس مما في ايدي الناس» آن قدر خالص مي شود كه اصلا نگاه نمي كند كه چه كسي چگونه است. اگر احترام هم مي گذارد، براي خدا احترام مي گذارد، نه براي پست و مقام. پس اگر براي خدا باشد، چنان عزيز مي شود كه خداي متعال او را از همه خلق مستغني مي كند و اين لطف خداست.
رمز پيروزي حضرت امام(ره)
رمز پيروزي امام اخلاص بود، اما رمز ورود ايشان به اين جرگه اين بود كه خودشان فرمود: از روز نخست چشم اميدي به هيچ كس جز خدا نداشتم. وقتي اين گونه شد خدا هم مردم را به سمت او هدايت مي كند.لذا مردان خدا اين گونه هستند، اين كه فلان حزب يا فلان گروه، من را حمايت مي كند يا نمي كند، براي آنها مهم نيست. اگر كسي اين حال را پيدا كرد كه فقط گفت: خدا از من راضي است يا نه، پيروز مي شود.پيشواي شافعي ها مي گويد: «علي حبه جنه، قسيم النار و الجنه». چه زماني مي تواند قسيم النار و الجنه باشد؟ آن موقعي كه به همه جنت مسلط باشد. آن موقعي كه به قول فرمايش خودشان طرق آسمان ها را بهتر از زمين بدانند. اول مخلصين عالم خود حضرات معصومين(ع) هستند و در اين شكي نيست. بعد تالي تلوهاي معصوم، آنها كه بندگي خدا را فقط براي خدا انجام مي دهند به اين مقام مي رسند.شرطش اين است كه به هيچ عنوان نگاهشان به دست ديگران نباشد: «اول الاخلاص اليأس مما في ايدي الناس» يأس يعني اين كه بداند آن كه بخواهد انتخاب كند اوست، نه اين كه فلاني و فلاني من را انتخاب مي كنند. اگر خدا بخواهد اين محبت را در دل مردم مي اندازد.مثل اين كه همه مردم نمي شناختند كه امام(ره) كيست، اما ايشان براي خدا كار كردند و مردم به جايي رسيدند كه فرياد مي زدند: «خميني عزيزم! بگو تا خون بريزم»؛ چون اتكاي امام، خدا بود، خدا هم اينگونه معامله مي كند.خدا آقامعلم دامغاني، آن عارف بزرگوار را رحمت كند، ايشان فرمود: امام به بنده و بعضي از آقايان ديگر فرمود: به خدا قسم براي من درود گفتن ها هيچ اثري نداشت. ايشان اصلا هيچ نمي ديد، خدا مي ديد. آنجا كه مي گويد: مردم به واسطه اين كه مردم الهي هستند، مي گويد: مردم. مردان خدا دوست دارند مردم را به خدا نزديك كنند، براي همين مي گويند مردم.اصلا نه تنها يأس از مردم، اول اخلاص است، بلكه علي(ع) مي فرمايد: «اصل الاخلاص اليأس مما في ايدي الناس» (7) اصل اخلاص اين است كه از همه ببريد، بگوييد: فقط خدا.بريدن اين نيست كه بين مردم نباشيد؛ خير در مردم هستيد، با مردم هستيد، با آنها رفت و آمد داريد، اما همه اش خدا. درنشستن و برخاستن خدا را ببينيد.
چه كنيم دل امام زمان براي ما تنگ شود؟
لذا وقتي انسان به اين مردان خدا انس مي گيرد، ديگر اصلا از آنها دل نمي كند، چون اينها هم خدايي شدند، دوست دارد دائم با آنها باشد.به فضل الهي عرض خواهيم كرد كه يكي از نشانه ها هم همين است كه اگر كسي بخواهد به مقام اخلاص نزديك شود، خدا او را طوري قرار مي دهد كه دوست دارد با اين مردان خدا انس بگيرد. بعضي ها به جايي مي رسندكه اگر چند روز ولي خدا را نبينند غمناك هستند، احساس مي كنند چيزي گم كرده اند.آيت الله العظمي شاه آبادي(ره) مي فرمايد: بعضي ها به جايي مي رسند كه اگر يك روز ولي خدا را نبينند ، احساس كمبود مي كنند، بعد به جايي مي رسند كه اين قدر با مردان خدا و مخلصين عالم، انس مي گيرند كه اگر آنها را يك ساعت نبينند احساس دلتنگي مي كنند.مخلصين عالم غوغا كرده اند. اخلاص، اين ميوه شيرين در عبادت چه مي كند؟! غوغايي است! تا انسان نچشد، نمي فهمد. تازه اينها ثمرات دنيوي است، چه مي دانيم اخروي چيست؟ آيت الله العظمي اديب در يك جمله كوتاه و خلاصه فرمود: براي خدا كار كنيم، ثمراتش را ببينيم. فقط براي او كار كنيم، ببينيم چه خبر مي شود؟همان طور كه وقتي از طريق بندگي و عبادت، معرفت به وجود بيايد، دل انسان براي مولا كه اول مخلص عالم است، تنگ مي شود، به جايي مي رسد كه مولا هم براي سيد بحرالعلوم، مقدس اردبيلي و امثال امام خميني دل تنگ مي شود.آن وقت اگر اين طور شد، انسان حاضر است خودش را فدا كند. مثل قمر منير بني هاشم، ابوالفضل العباس، آن دنياي معرفت.
اسباب و عوامل اخلاص
در آيات و روايات اسلامي اسباب و عوامل زيادي براي اخلاص ذکر شده است که در اينجا به خلاصه‌اي آنها اشاره مي‌کنيم. اخلاص محصول؛ تعيين-قدرت ايمان-علم-قطع اميد از مردم (غير از خداوند) کم کردن آرزوها و عبادت پرودگار است. در رابطه با آثار و فوائد اخلاص هم موارد زير از جمله مهمترين عناوين ذکر شده است:

1)بصيرت و نور انيت دل
2)حکمت و معرفت
3)درمانده نشدن در کارها
4)سعادت و کاميابي
5)بالا رفتن اعمال و قبولي آنها

از آن جا که اخلاص گرانبهاترين گوهري است که در خزانه قلب و روح انسان پيدا مي‌شود و آثار فوق‌العاده‌اي نيز دارد که در روايات اسلامي با تعبيرات کوتاه و بسيار پر معني به آن اشاره شده است.
در حديث معروفي از رسول خدا صل‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلم آمده: «بنده‌اي از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پيشه خود نمي‌سازد مگر اين‌که چشمه‌هاي حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جاري مي‌شود.» و در حديث ديگري از حضرت علي‌عليه‌السلام آمده است: «في اخلاص النيات نجاح الامور» در اخلاص نيت پيروزي در کارها است./ اين نکته روشن است که هر قدر نيت خالصتر باشد به باطن کارها اهميت بيشتري داده مي‌شود تا به ظاهر کار و به تعبير ديگر محکم‌کاري در حد اعلي خواهد بود، به همين دليل پيروزي در کار تضمين خواهد شد.

شوق به اخلاص
کساني که جنس خود را ارزان مي‌فروشند. يا جنس را نمي‌شناسند که آهن است يا طلا. ابريشم است يا پنبه. يا مشتري را نمي‌شناسند. يا اينکه قيمت بازار را نمي‌دانند و از نرخ کالاي خود خبر ندارند. قرآن براي آنکه انسان، خود و اعمالش را بيهوده تباه نسازد، در هر سه زمينه راهنمايي کرده است:

1)«جنس»: قرآن انسان را خليفه خدا و عصارة خلقت و هدف آفرينش مي‌داند که ارزش والايي دارد.
2) «مشتري» خود خداوند است که اعمال شايسته انسان را مي‌خرد البته بر خريداران ديگر از چند جهت امتياز دارد:

الف) گران مي‌خرد (به بهاي بهشت)
ب)کارهاي اندک را هم مي‌پذيرند (فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره- زلزال/7 )
ج) براي نيت‌هاي خير هم پاداش مي‌دهد.
د) کارهاي فاسد و زشت را مي‌پوشاند و خوبي‌ها را نمودار مي‌کند (يا من اظهر الجميل و سترالقبيح)

3) «نرخ» قيمت انسان و بهشت و رضوان الهي است و هر که خود را به کمتر از اين بفروشد ضرر کرده و به تعبير قرآن، گناهکاران خود را باخته و ضرر کرده‌اند (خسرواانفسهم).
در واقع اگر انسان قيمت و ارزش خود را بداند، حاضر نيست براي غير خدا کار کند. (و توجه به اين نکات‌ ما را به اخلاص نزديک‌تر مي‌کند، ان‌شاء‌الله.)


آيت الله روح الله قرهي

پانوشت:
1- غررالحكم/791
2-همان39
3-همان 551
4-همان 891
5-همان/ 46
6- عده الداعي، ص 702
7- همان/ 893

منابع:
http://daneshnameh.roshd.ir
کيهان/شنبه 8 بهمن 1390- شماره 20129.




:: بازدید از این مطلب : 303
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 8 بهمن 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: