كاكتوس
نوشته شده توسط : feraghat90

دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...

http://feraghat90.blogfa.com/post-1059.aspx

بُهلول(بهلول دانا، بهلول مجنون کوفی یا ابو وهیب بن عمرو صیرفی کوفی، از عقلای مجانین سدهٔ دوم هجری و معاصر هارون ‌الرّشید بود. وی در کوفه نشو و نما یافت و مردم محلّ او را با نام فارسی بهلول دانا[۱] می‌نامیدند. هارون ‌الرّشید و خلفای دیگر از او موعظه می‌طلبیدند. او در همان شهر ادب می‌آموخت و سپس به صورت دیوانگان در آمد. وی در سال ۱۹۰ ه.ق وفات یافت اخبار و نوادر و اشعار زیادی به وی منتسب است.[۲] وی مسلمان بود و در سال های حکمرانی هارون ‌الرّشید بود که هارون ‌الرّشید را ملاقات کرد.[۳] بهلول را از شاگردان امام جعفر صادق(ع)دانسته‌اند. زمانی که از سوی هارون ‌الرّشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به جنون زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند واندرز می‌داد.[۴] مقبره بهلول در بغداد قرار دارد و سنگ قبری به تاریخ ۵۰۱قمری لقب او را «سلطان مجذوب» نوشته‌است. واژهٔ بهلول در عربی به معنای «شاد و شنگول» است.[۵]

 

1. بهلول، پيش هارون الرّشيد نشسته بود. جمع زيادي از بزرگان خدمت هارون الرّشيد بودند. طبق معمول، او هوس كرد سر به سر بهلول بگذارد. در اين هنگام صداي شيهه اسبي از اصطبل بلند شد. خليفه هارون الرّشيد با استهزاء به بهلول گفت: «برو ببين اين حيوان چه مي گويد، گويا با تو كار دارد. بهلول رفت و بر گشت و گفت: «اين حيوان مي گويد: مرد حسابي حيف از تو نيست با اين «خرها» نشسته اي. زودتر از اين مجلس بيرون برو، ممكن است كه «خريّت» آن ها در تو اثر كند.

2. بهلول با پاي پياده بر جاده اي مي گذشت. كاروان خليفه هارون الرّشيد با جلال و شكوه آشكار شد. هارون الرّشيد خواست با او شوخي كند. گفت: موجب حيرت است كه تو را پياده مي بينيم! پس «الاغت» كو؟ بهلول گفت: همين امروز عمرش را داد به شما!

3. هارون الرّشيد به اتفاق بهلول به حمام رفت. هارون الرّشيد از بهلول پرسيد: اگر من غلام بودم چقدر ارزش داشتم؟ بهلول گفت: پنجاه دينار. هارون الرّشيد بر آشفته گفت: ديوانه، لنگي كه به خود بسته ام فقط پنجاه دينار است. بهلول گفت: منهم فقط لنگ را حساب كردم.
 

4. بهلول کفش نو پوشیده بود. داخل مسجد شد تا نماز بگذارد. در آن مسجد مردي را دید که به کفش هاي او نگاه می کند. فهمید که طمع به کفش او دارد. ناچار با کفش به نماز ایستاد. آن دزد گفت با کفش نماز نباشد. بهلول گفت: اگر نماز نباشد کفش باشد.

پانویس:
1.  در دانشنامه اسلام به شکل: Buhlūldānā آمده است.
2.  Ed(s). «Buhlūl al-Mad̲j̲nūn al-Kūfī.» Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. ۱۱ April ۲۰۰۸
3.  همان.
4.  نیازمند، عبدالله، لطیفه‌ها و حکایات شیرین بهلول عاقل، پیشاور: الازهر کمپنی، ۱۳۷۸.

منابع:
1. دانشنامه جهان اسلام.
2. داستان هایی از بحارالانوار .





:: بازدید از این مطلب : 160
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 ارديبهشت 1386 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: