فاطمه(س) و خلافت پيامبر(ص)
نوشته شده توسط : feraghat90

اس ام اس و پیامک شهادت حضرت فاطمه (س) - www.radsms.com

تاريخ دانشگاه بزرگي است كه در آن، از سنت ها و قانون حاكم بر تاريخ و جامعه بشري سخن به ميان مي آورد و ضمن بيان امكان وقوعي اموري، به تحليل و تبيين علل وقوعي آن نيز اشاره مي كند. درس هايي كه انسان از تاريخ مي گيرد، بسيار متنوع و متعدد است. از اين رو قرآن به تاريخ گذشتگان بسيار اهميت مي دهد و آموزه هاي معرفتي و دستوري خود را در قالب سرگذشت ها بيان مي دارد.پيامبران(ص) و امامان معصوم(ع) به عنوان اسوه هاي بشريت، اصلي ترين و مهم ترين الگوهاي بشري هستند تا با سرمشق قراردادن آنان، سبك زندگي امروز خود را سامان دهند و در امور و مسائل زندگي با مراجعه به آنان، راه درست را بيابند و بپيمايند. در اين ميان بر اساس آموزه هاي قرآني، پيامبرگرامي(ص) و نفس، جان و قلب ايشان كه معصومان (ع) مي باشند، اسوه هاي كامل و نيكي هستند كه همه زندگي ايشان به سبب عصمت، بي هيچ چون و چرايي، الگو و معياري براي سبك زندگي اسلامي است، لذا مراجعه به سنت و سيره آنان مي تواند ما را در انتخاب سبك زندگي امروزين ياري رساند.حضرت فاطمه زهرا(س) دختر گرامي پيامبر(ص) و همسر اميرمؤمنان علي مرتضي(ع) به عنوان يكي از اصحاب كساء كه در آيه تطهير از عصمت وي سخن به ميان آمده و در سوره انسان(دهر) به عنوان اهل بهشت معرفي شده و در آيات ديگر قرآني بر مظهريت وي در الوهيت و ربوبيت تأكيد شده است، از جمله الگوهاي برتر ايماني است كه مطالعه سبك زندگي او در سنت و سيره مي تواند در سبك زندگي ما تأثير مستقيم و مهمي به جا گذارد.

نقش اوضاع و شرايط اجتماعي در صدور سنت و سيره
بي گمان براي فهم تاريخ و درك درست از سنت ها و سيره هاي اسوه هاي نيك الهي، شناخت اوضاعي كه سنت و سيره اي صدور يافته، امري ضروري است. اگر بخواهيم از سنت معصومان(ع) كه در قالب قول و فعل و تقرير انجام گرفته، فقيهانه آگاهي و اطلاع يابيم و عمق و ژرفاي سنت را درك كرده و براساس آن، سبك زندگي خود را به فرمان الهي سامان دهيم (احزاب، آيه 21) چاره اي نداريم كه موقعيت صدور سنت را بشناسيم چرا كه حتي خداوند در بيان آموزه هاي معرفتي و دستوري خود كه در قالب گزارش هاي تاريخي از سنت پيامبران پيشين آورده به بيان موقعيت و اوضاع صدوري آن سنت توجه مي دهد.يكي از مشكلاتي كه برخي از اسلام شناسان و اسلام گويان با آن مواجه هستند، مطالعه و تبيين سنت و سيره معصومان(ع) به دور از موقعيت و اوضاع صدور حديث و روايتي است كه ناقل سنت و سيره معصومان(ع) مي باشد. برش زدن، تقطيع احاديث، عدم توجه به رجال حديث و روايت و مخاطبان آن و اموري از اين دست مي تواند مانع جدي در فهم و درك درست از سنت و سيره شود.مرحوم آيت الله فاضل لنكراني بارها در درس خويش براين نكته تاكيد داشتند كه مطالعه رجال حديث و مخاطب آن بسيار مهم و اساسي است؛ زيرا كسي كه مخاطب حديث و روايتي است با توجه به شغل و موقعيت علمي و ضبط حديث و مانند آن، مخاطب قرار مي گيرد و مي بايست به اين نكات در فهم حديث توجه داشت. شايد اگر روايت و حديثي، بي پرسشي از سوي ديگران، از معصوم(ع) صدور يافته باشد، از يك اطلاقي برخوردار باشد، ولي پاسخ هايي كه معصومان(ع) به پرسشگران خود مي دهند بي گمان در چارچوب موقعيت مخاطب، وضعيت و اوضاع صدور حديث و روايت، فهم و درك ايشان و مانند آن است. هرچند كه براساس اصول و قواعد اصولي درفهم كلام از جمله حديث و روايت، اصل، حذف اما و اگرها است و مي بايست آن كلام را كامل و تمام دانست و به ظاهر آن تمسك جست و ظاهر را حجت دانست؛ ولي شكي نيست كه اين رجوع به اصول به حكم عقل و عقلاء، زماني مجاز دانسته مي شود كه تفحص و بررسي كامل و درحد قابل قبول انجام گرفته شده باشد و تفحص كننده از دست يابي به مقيدات و مخصصات كلام مايوس شده باشد. بنابراين لازم است تا با توجه به تفاوت ها در شرايط صدوري حديث و مخاطبان، تلاش هاي مقبولي را براي شناخت شرايط صدور انجام داد؛ زيرا معصوم(ع) خود به اين نكته به عنوان يك اصل و معيار كليدي توجه داده است: نحن معاشر الانبياء نكلم الناس علي قدر عقولهم؛ ما پيامبران با مردم درحد عقول و فهم مخاطبان سخن مي گوئيم. اين بدان معناست كه در پرسش و پاسخ ها، به فهم و عقل مخاطبان توجه داشته و براساس آن سخن مي گفتند. پس لازم است كه دست كم از اوضاع مخاطبان و پرسشگران مطلع شويم و اوضاع و شرايط صدور حديث و روايت يعني سنت و سيره را به دست آوريم.از آنچه گفته شد، به درستي مي توان دريافت كه درك شرايط و اوضاع اجتماعي صدور سنت و سيره مي تواند نقش اساسي و كليدي در فهم سنت و سيره ايفا كند و ما را در انتخاب نوع سبك زندگي در اوضاع همانند و مشابه يا متشابه ياري رساند.

اوضاع اجتماعي عصر پيامبر(ص)
خداوند در آيات قرآني به اوضاع اجتماعي، فكري، فرهنگي و سياسي عصر پيامبر(ص)توجه كرده است. گزارش هاي بسياري را قرآن درباره وضعيت آن زمان بيان كرده تا روشن نمايد كه پيامبر(ص) چرا رفتار خاصي داشته است. به عنوان نمونه گزارش هاي قرآني درباره دو دوره مشخص رسالت پيامبر در مكه و مدينه، نشان مي دهد كه اوضاع دراين دو دوره بسيار متفاوت بوده است. از اين رو كه سوره ها و آيات مكي با مدني از جهات گوناگون متفاوت است؛ چنان كه شيوه هاي رفتاري پيامبر(ص) دراين دو دوره متفاوت مي باشد.پيامبر(ص) در دوره مكي با جرياني چون جريان نفاق مواجه نبود؛ اما در دوره مدني به سبب حضور دولت اسلامي و قدرت و اقتدار گفتمان اسلامي در مدينه، جرياني در مدينه شكل مي گيرد كه در ادبيات قرآني از آن به جريان نفاق ياد مي شود. اگر پيامبر(ص) و پيروان آن حضرت(ص) در دوره مكه ناچار به تقيه بودند و حتي عمار فرزند ياسر و سميه با تقيه از مرگ حتمي گريخت (نحل، آيه 106) در دوره مدني، به سبب حاكميت گفتمان اسلامي در مدينه، جريان مخالفان به شكل جريان نفاق شكل مي گيرد تا ضمن بهره مندي از مواهب شهروندي و مسلماني، اهداف كفر آميز خود را پي گيري كنند و از درون به گفتمان اسلامي ضربه وارد سازند و آن را فروبپاشند.در دوره مدني و حكومت و حاكميت پيامبر(ص) و گفتمان اسلامي، سه جريان اصلي به عنوان جريان هاي اسلامي در مدينه حضور داشتند. اگر ما از جريان كفر و شرك و جريان اهل كتاب از يهودي و مسيحي بگذريم، سه جريان قوي در جامعه اسلامي حضور داشته كه از نام اسلام و مسلماني سود مي بردند.

- جريان نخست، جريان مؤمنان واقعي است كه در همه شرايط و سختي ها در كنار پيامبر(ص) بوده و تقوا را پيشه مي كردند و به اطاعت محض از پيامبر(ص) بي هيچ چون و چرايي مي پرداختند. از آيات سوره شعراء به دست مي آيد كه همه پيامبران(ع) از مردم مي خواستند تا تقواي الهي پيشه گيرند و به اطاعت از پيامبران بپردازند. از اين رو اين عبارت در همه دعوت ها و رسالت هاي پيامبران تكرار مي شود؛ زيرا تجلي ايمان به توحيد را مي بايست در تقواي الهي و اطاعت از اولياي او جست وجو كرد.اين جريان در مدينه شامل گروه اندكي از مؤمنان مي شد كه از دام فتنه ها و آزمون ها به سلامت بيرون آمده و پيامبر(ص) را در همه چيز، اولي بر خود مي دانستند. (احزاب، آيه6؛ حجرات، آيه15 و آيات ديگر)

- جريان دوم مسلمان ها (احزاب، آيه15) يا سست ايمان ها است كه يا در آغاز اسلام آوري هستند يا اينكه در فتنه ها شكست مي خورند و در جنگ ها پيامبر(ص) را رها مي كنند و مي گريزند و خطر پذير و مطيع محض نيستند و نسبت به برخي از كارهاي پيامبر(ص) اشكال و اعتراض مي كنند. اين جريان كه اكثريت را تشكيل مي دادند در بسياري از مواقع در دام جريان بعدي يعني جريان نفاق گرفتار مي آمدند و هماهنگ با ايشان ساز مخالفت مي نواختند. (سوره توبه)

- جريان سوم يا جريان نفاق شايد پيچيده ترين، خطرناك ترين و بدترين جريان در حكومت اسلامي باشد كه از كفر خطرناك تر است؛ از اين رو خداوند اهل نفاق را در پست ترين و بدترين جايگاه دوزخ قرار مي دهد. (نساء، آيه145) اين جريان كه در مدينه شكل گرفته بود، با تظاهر به اسلام و كفر در قلب، عليه اسلام و پيامبر(ص) توطئه ها و فتنه ها كردند. لذا در تمامي آيات سوره هاي مدني از اين جريان سخن به ميان آمده است. جرياني كه با مسجد ضرار خويش، پايگاهي را ايجاد كردند تا مسلمانان را از دور پيامبر(ص) و حضور در مسجدالنبي(ص) بازدارند. اينان مدعيان اصلاح طلبي، تعقل و خردورزي در برابر تعبد تعقل گرايانه مؤمنان و مانند آن بودند و گاه حتي به اسلام و ايمان پيامبر(ص) خرده مي گرفتند و او را متهم به بي عدالتي و رفتار خلاف ايمان مي كردند.

براساس گزارش هاي قرآني اين جريان تا هنگام رحلت آن حضرت(ص) فعال بود و مي كوشيد تا اسلام را نابود سازد و يا آن را چنان تهي كند كه تنها پوستين اسلام بي محتوا باقي بماند. جريان نفاق، جرياني بيرون از اصحاب پيامبر(ص) نبود؛ زيرا برخي از اصحاب پيامبر(ص) نه تنها در جرگه سست ايمان ها بودند، بلكه عضوي از اعضاي جريان نفاق بودند كه پيامبر(ص) از ايشان احساس خطر مي كرد. از اين رو آيات قرآني، بر سلامت و وثاقت همه اصحاب تأكيدي ندارد و برخي از ايشان را متهم به نفاق مي كند.مبارزه فاطمي با جريان نفاق در اثبات ولايت علوي چنان كه روشن شد، اين جريان نفاق در همه دوره پيامبر(ص) وجود داشت و به شدت فعال بود به گونه اي كه حتي سوره هايي كه در آخر عمر حضرت نازل شده گواهي بر وجود و حضور جريان قوي و سامان يافته نفاق دارد. خداوند در سوره هاي بقره، منافقون، برائت و توبه و حتي مائده از جريان نفاقي سخن مي گويد كه پيامبر(ص) از ايشان هراسان بود؛ زيرا جريان نفاق در انتظار رحلت آن حضرت(ص) بود تا بتواند مديريت حاكميت جامعه اسلامي را در اختيار گيرد؛ اين در حالي بود كه پيامبر(ص) از همان آغاز با اعلام نظام سياسي اسلام در قالب نظام ولايي به طور مشخص ديدگاه خود را درباره رهبري آينده جامعه اسلامي بيان كرده بود و اعلان رسمي و تعيين جانشين باعث شد كه جريان نفاق به سرعت دست به كار شود و اجازه ندهد تا نظام ولايي براساس آموزه هاي وحياني قرآن به عنوان نظام سياسي اسلام ادامه يابد.اين مطلب تنها يك ادعا نيست، زيرا هم گزارش قرآن و هم تاريخ نشان مي دهد كه اين جريان در حال طرح ريزي توطئه ترور رهبران بوده است. (مائده، آيه 67؛ المحلي، ابن حزم، ج11، ص 224 و نيز الثقات، ص 465؛ تاريخ الاسلام(خلفاء)، ص 494؛ البدايه و النهايه، ابن اثير، ج5، ص 25)پيامبر(ص) در نهايت به دستور الهي در روز عيد غدير در هنگام بازگشت از حجه الوداع، در حضور بيش از صدهزار نفر، جانشيني اميرمؤمنان علي(ع) را اعلام مي كند و حتي كساني كه در ترور پيامبر(ص) نقش داشتند براي تبريك به سوي اميرمؤمنان علي(ع) مي شتابند و به وي به عنوان ولايت بر مسلمانان تبريك مي گويند و به ظاهر بر: من كنت مولاه فهذا علي مولاه، مهر تأييد مي زنند. اين گونه است كه ماموريت و رسالت پيامبر(ص) به پايان مي رسد و روز اكمال الدين و اتمام النعمه (مائده، آيه 3) جشن گرفته مي شود؛ زيرا نظام ولايي اسلام داراي رهبري شده است تا ادامه دهند خط ثابت حق تا قيامت باشد و با پايان پيامبري و ختم نبوت، حق جاودان در قالب نظام امامت و ولايت اوليايي، رهبري جامعه ايماني و امت اسلام را به عهده گيرد.در اين روز بود كه كافران و منافقان مايوس شدند، ولي دست از تلاش برنداشتند تا اجازه ندهند اين حقيقت در جامعه اسلامي واقعيت يابد و سرنوشت امت در دستان اولياي الهي و امامان معصوم(ع) قرار گيرد. اين گونه است كه پس از شكست در ترور رهبران اسلامي، در سقيفه بني ساعده گرد آمدند تا نيات شوم خود را عملي كنند و ولايت حكومت و حاكميت را به ولايت محبت محدود سازند و ولايت مطلقه را از اميرمؤمنان علي(ع) سلب كنند.
در اين دوره مي توان چهار جريان را شناسايي كرد كه در مدينه شكل گرفته و فعال بودند.

1- جريان طراحان حذف نظام ولايي كه در سقيفه گرد آمده بودند و شامل گروه هايي از خواص انصار و مهاجر مي شدند.
2- جريان همراهان كه شامل جريان نفاق قديم و جديد بود.
3- جريان سوم توده هاي مردم و سست ايمان ها بودند كه به خواص مي نگريستند و منفعل عمل مي كردند و در حقيقت جريان فعالي نبودند و از ساكتين و خاموشان بودند. اينان گوسفندوار حركت و عمل مي كنند و از بصيرت بي بهره اند.
4- در مقابل اين سه جريان، تنها معدود افراد انگشت شماري از خواص انصار و مهاجران بودند كه در كنار اميرمؤمنان علي(ع) قرار گرفتند و كفر نورزيدند؛ زيرا نفي ولايت الهي و منصوص و منصوب از سوي پيامبر(ص) به معناي كفر است؛ هر چند كه اين كفر، ايشان را از اسلام خارج نمي كند و خون ايشان را هدر نمي دهد، ولي ايشان نيز همانند منافقان تنها از مزاياي شهروندي اسلام در دنيا بهره مند خواهند بود و اگر توبه نكنند در آخرت به عنوان كافران در دوزخ خواهند شد و رستگاري ابدي را نخواهند چشيد.

در اين زمان كه شماري چند كه در برخي از روايات به چهار و پنج نفر ياد شده است به دفاع از نظام ولايي و منصوص مي پردازند و عليه طراحان حذف نظام ولايي از نظام سياسي اسلام اقدام مي كنند و حاضر به بيعت با خليفه سقيفه نمي شوند. اين افراد شامل مقداد، سلمان، ابوذر و عمار و يكي دو نفر ديگر مي شود. از اين رو اهل بيت پيامبر(ص) تنها مي مانند.
اوضاع اجتماعي و سياسي در اين عصر به گونه اي بود كه خفقان به شدت حاكم شده و هر فرياد و گفتمان مخالفي به شدت سركوب و در نطفه خفه مي شد. در اين زمان است كه حضرت فاطمه(س) عليه جريان ضدولايي قيام مي كند و پرچمدار مبارزه با غصب خلافت مي شود.

حضرت فاطمه(س) كه در اين زمان دختري جوان ولي داغدار مرگ رسول و رسالت بود، در هيجده سالگي عليه غاصبان قيام مي كند و خواهان بازگشت حكومت و حاكميت اسلام در مسير الهي آن مي شود كه خداوند در آيات قرآني و پيامبر(ص) به نصوص بسيار بيان كرده بود.ايشان بارها با گرد آوردن زنان انصار و مهاجر به نقد مواضع شوهران آنان مي پردازد و خواهان بازگشت نظام ولايي مي شود. به خانه هاي انصار و مهاجر مي رود و روز غدير و بيعت مردم با ولايت اميرمؤمنان علي(ع) را گوشزد مي كند و جايگاه و خلافت آن حضرت(ع) در پيشگاه خدا و پيامبر(ص) را يادآور مي شود.از آن جايي كه طراحان حذف نظام ولايي و غصب ولايت، از پيش برنامه هاي خود را چيده بودند و مخالفان را شناسايي كرده و با تطميع و تهديد و قتل از سر راه برداشته بودند، مدينه غرق در سكوت و خاموش از هرگونه جريان فعال ضدخلافت غصبي شده بود.از اين رو آن حضرت(س) آستين را بالا مي زند و نه به دفاع از شوهر بلكه به دفاع از ولايت به همراه گروهي از زنان به مسجد وارد مي شود و خطبه و سخنراني روشنگرانه و بي مانند خود را بيان مي كند و طراحان و همراهان و ساكتان را رسوا مي سازد.با توجه به محدوديت هايي كه از سوي طراحان و عمال دولت غاصب انجام مي گيرد، حضرت فاطمه(س) به سبب جايگاه اجتماعي و محبوبيتي كه در نزد توده هاي مردم داشت، ناچار مي شود تا شيوه هاي ديگر مبارزاتي را در پيش گيرد كه از آن جمله مبارزه منفي و فعال با بهره گيري از ضجه و ناله است. تضرع و انابه اي كه ايشان در گوشه گوشه شهر مدينه و حتي قبرستان شهداي جنگ احد راه مي اندازد و شكايت خويش را به خدا و پيامبرش مي برد و در قبرستان بقيع بر سر مزار شهدا مي نشيند و حق خود و علي(ع) را مي طلبد موجب مي شود كه طراحان با مشكل عدم مشروعيت و مقبوليت سياسي مواجه شوند. اگر اين روند ادامه مي يافت مردم از خود مي پرسيدند كه نظام سياسي چه كاري با فاطمه كرده كه اين گونه فرياد برمي دارد و خدا و پيامبر(ص) را به ياري و استغاثه مي خواند.دشمنان از اينكه ايشان به احد مي رود و در سايه درختي به تضرع مي پردازد و رسواگر دولت غاصب مي باشد به تنگ مي آيند و حتي درختي را كه سايبان آنجا بود قطع مي كنند تا ايشان از سايه درخت نيز بي بهره شود و نتواند در آفتاب سوزان بماند. آنگاه كه در خانه مي گريست و ضجه ها و فريادها و ناله هايش اهل مسجد را آگاه مي ساخت از او خواستند كه از خانه خارج شود؛ زيرا خانه او متصل به مسجد بود و دري به سوي آن داشت. پس مي بايست از اين همه فشار بي مانندي كه مبارزات فاطمي موجب مي شد رهايي يابند. در قبرستان بقيع نيز وضعيت براي طراحان حذف ولايت بهبود نيافت و رسواتر از پيش شدند. از اين رو او را به اشكال گوناگون تهديد و تطميع و ترغيب به سكوت كردند. خليفه خود به خانه ايشان شتافت تا نشان دهد كه ارتباط با خانواده رسول(ص) و اهل بيت(ع) ميان دولت غاصب و اهل بيت(ع) وجود دارد ولي با بي اعتنايي و روشنگري فاطمي، توطئه همراهي اهل بيت(ع) با نظام سياسي غاصب با شكست مواجه شد و خليفه رسواتر و سرخورده تر از پيش سر در گريبان و گريان به خانه بازگشت.گزارش هاي تاريخي نشان مي دهد كه آن حضرت(س) براي دفاع از حريم ولايت و خلافت علوي(ع) از هيچ گونه كوششي دريغ نكرد بلكه به اشكال گوناگون روشنگري كرد و غاصبان را رسوا ساخت تا جايي كه جان خويش را در راه ولايت گذاشت و به عنوان اولين شهيد دفاع از حريم ولايت با فرزند سقط شده اش به پيشگاه خداوند شتافت تا حجت را بر امت تمام كند و اتمام حجت نمايد كه حقيقت چگونه در سقيفه ذبح شد و ثارالله در كربلا و ولي الله در محراب كوفه و سروران جوانان بهشت و همه اهل بيت(ع) عصمت و طهارت (احزاب، آيه 33) شربت شهادت را براي حقيقت ولايت نوشيدند. اگر هيچ پرسشي براي مخاطبان امروز وجود نداشته باشد تنها مي بايست به اين پرسش پاسخ دهند كه چرا فاطمه(س) وصيت كرد تا شبانه به خاك سپرده شود و قبرش براي كسي آشكار نشود؟ مگر چه كردند كه ايشان نخواست تا جز همان خواص مؤمن كسي بر تشييع جنازه اش حاضر شود؟

اس ام اس و پیامک شهادت حضرت فاطمه (س) - www.radsms.com

خليل منصوري




:: بازدید از این مطلب : 161
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: