نوشته شده توسط : feraghat90

 

مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.
حکایت های شنیدنی و ...

http://feraghat90.blogfa.com/post-1090.aspx

15رجب المرجّب، رحلت جان سوز عقیله بنی هاشم، بنت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه الزّهرا(س)، اخت الحسین(ع)، شیر زن کربلا، عمّه جلیله سادات، ام المصائب، حضرت زینب الکبری(س) را محضر مقدّس و منوّر حجّت بن الحسن عسکری(عج) و تمامی شیعیان و محبّان آن بانوی مکرّمه تسلیت و تعزیت باد.

http://feraghat90.blogfa.com/post-1090.aspx

زینب کبری سلام الله علیها، پیامبر خون شهدای کربلا و همراه حسین (ع) در نهضت خونین عاشورا. حضرت زینب، دختر امیرالمؤ منین و فاطمه زهرا علیها السّلام در سال پنجم هجری، روز 5 جمادی الا ولی در مدینه، پس از امام حسین (ع) به دنیا آمد. از القاب اوست : عقیله بنی هاشم، عقیله طالبیین، موثقه، عارفه، عالِمه، محدثه، فاضله، کامله، عابده آل علی. زینب را مخفف « زین اب » دانسته اند، یعنی زینتِ پدر.امام حسین (ع) هنگام دیدار، به احترامش از جا برمی خاست. زینب کبری، از جدش رسول خدا و پدرش امیرالمؤ منین و مادرش فاطمه زهرا علیها السّلام حدیث روایت کرده است. (1) این بانوی بزرگ، دارای قوت قلب، فصاحت زبان، شجاعت، زهد و ورع، عفاف و شهامت فوق العاده بود. (2) شوهرش، عبدالله بن جعفر (پسرعموی خودش) بود. از این ازدواج، دو پسر حضرت زینب به نامهای محمد وعون، در کربلا به شهادت رسیدند.وقتی امام حسین (ع) پس از امتناع از بیعت با یزید، از مدینه به قصد مکه خارج شد، زینب نیز با این دو فرزند، همراه برادر گشت. در طول نهضت عاشورا، نقش فداکاریهای عظیم زینب، بسیار بود. سرپرست کاروان اسیران اهل بیت و مراقبت کننده از امام زین العابدین (ع) و افشاگر ستمگری های حکام اموی با خطبه های آتشین بود. زینب، هم دختر شهید بود، هم خواهر شهید، هم مادر شهید، هم عمه شهید. پس از عاشورا و در سفر اسارت، در کوفه و دمشق، خطابه های آتشینی ایراد کرد و رمز بقای حماسه کربلا و بیداری مردم گشت. پس از بازگشت به مدینه نیز، در مجالس ذکری که برای شهدای کربلا داشت، به سخنوری و افشاگری می پرداخت. وی به « قهرمان صبر » شهرت یافت.در سال 63 و به نقلی 65 هجری در گذشت. قبرش در زینبیه (در سوریه کنونی) است. برخی نیز معتقدند مدفن او در مصر است. در کتاب « خیرات الحسان » آمده است : در مدینه قحطی پیش آمد. زینب همراه شوهرش عبدالله بن جعفر به شام کوچ کردندو قطعه زمینی داشتند. زینب در همانجا در سال 65 هجری در گذشت و در همان مکان دفن شد. (3)

گلى گم كرده ام مى جويم او را

بهر گل مى رسم مى بويم او را

گل من يك نشانى در بدن داشت

يكى پيراهن كهنه به تن داشت

اگر پيدا كنم زيبا گلم را

به آب ديدگان مى شويم او را

گل گم كرده ات خواهر منم من

سرور سينه ات خواهر منم من

نشانى را كه گفتى جان خواهر

كه دارد در بدن خواهر منم من

در آندم زينب غم ديده ى زار

روان اشك از دو چشمان گهربار

شتابان رفت و آن محزون نالان

بسوى قتلگه با حال افگار

صداى آشنائى آمدش گوش

كه شد از كف برونش طاقت و هوش

بسوى آن صدا شد زار و نالان

گل خود را بديد و كرد افغان

 

 

 

هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسيد

بوسيدم آن جايى كه پيغمبر نبوسيد

حيدر نبوسيد, زهرا نبوسيد

حتى نسيم صحرا نبوسيد

وقتى كه در درياى خون زينب شنا كرد

لب را به رگ هاى برادر آشنا كرد

گفت اى برادر كو رإس پاكت

بينم چسان من, غلطان بخاكت

اين سر كه ريزد از لبش شهد حلاوت

فردا به نوك نى كند قرآن تلاوت

با اين كه اين سر, مشكوه نور است

مهمان سرايش, كنج تنور است

 

(محمد جواد شفق)

 

صبح ازل طلیعه ایام زینب است
پاینده تا به شام ابد نام زینب است

در راه دین لباس شهامت چو دوختند
زیبنده آن لباس براندام زینب است

بارزترین بعد زندگی حضرت زینب، همان پاسداری از فرهنگ عاشورا بود که با خطابه هایش، پیام خون حسین (ع) را به جهانیان رساند. در این زمینه، نوشته ها و سروده های بسیاری است، از جمله این شعر :

سِرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود

زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر، استخوان اشگ سرخ
در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح داد خواهی، بی سوار و بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود(4)

خود زینب نیز از فصاحت و ادب برخوردار بود. در هنگام دیدن سر بریده برادر، خطاب به او چنین سرود : « یا هِلالا لَمَا اسْتَتَم کمالا... » بعدها هم در سوگ حسین (ع) اشعاری سرود، با این مطلع : « عَلَی الطفِ السّلامُ وَ ساکنیه... » : سلام بر کربلا و بر آرمیدگان آن دشت، که روح خدا در آن قبه ها و بارگاههاست. جانهای افلاکی و پاکی که در زمین خاکی، مقدس و متعالی شدند، آرامگاه جوانمردانی که خدا را پرستیدند و در آن دشتها و هامونها خفتند. سرانجام، گورهای خاموششان را قبه هایی افراشته در برخواهد گرفت، و بارگاهی خواهد شد، دارای صحنهای گسترده و باز...

گلى گم كرده ام مى جويم او را

بهر گل مى رسم مى بويم او را

گل من يك نشانى در بدن داشت

يكى پيراهن كهنه به تن داشت

اگر پيدا كنم زيبا گلم را

به آب ديدگان مى شويم او را

گل گم كرده ات خواهر منم من

سرور سينه ات خواهر منم من

نشانى را كه گفتى جان خواهر

كه دارد در بدن خواهر منم من

در آندم زينب غم ديده ى زار

روان اشك از دو چشمان گهربار

شتابان رفت و آن محزون نالان

بسوى قتلگه با حال افگار

صداى آشنائى آمدش گوش

كه شد از كف برونش طاقت و هوش

بسوى آن صدا شد زار و نالان

گل خود را بديد و كرد افغان

 

 

 

هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسيد

بوسيدم آن جايى كه پيغمبر نبوسيد

حيدر نبوسيد, زهرا نبوسيد

حتى نسيم صحرا نبوسيد

وقتى كه در درياى خون زينب شنا كرد

لب را به رگ هاى برادر آشنا كرد

گفت اى برادر كو رإس پاكت

بينم چسان من, غلطان بخاكت

اين سر كه ريزد از لبش شهد حلاوت

فردا به نوك نى كند قرآن تلاوت

با اين كه اين سر, مشكوه نور است

مهمان سرايش, كنج تنور است

 

(محمد جواد شفق)

 

بانوی ادب و شجاعت

اگر اوج مقام زن، رسیدن به مرتبه مردانگی بود، می گفتیم زینب(س) اوج مردانگی است، ولی چنین نیست. آسمان پرواز این دو متفاوت است. تضاد نیست، رقابت نیست، اما تفاوت هست.

عالم زنان نیز چون عالم مردان، آسمانی دارد، خورشیدی دارد، ماهی و ستارگانی.

خورشید این آسمان، بی تردید زهرا(س) و ماه این آسمان، زینب(س) است که پس از به قتلگاه افتادن خورشید، در آسمان تیره جهان درخشید تا سیر، بی جهت؛ طریق، تاریک و راه، بی رهرو نماند.

بیان شخصیت حضرت زینب(س) دفتری می خواهد به وسعت گیتی و مرکبی به میزان دریا.

مادری، اوج مقام زنانگی است و زینب(س) صدرنشین مرتبه مادری است.

زینب(س) دو فرزند داشت به نام عون و محمد، که هر دو را به میدان کربلا آورده است. این اگرچه ایثار همه دارایی زینب(س) است، ولی همه مسئله این نیست.

زینب(س) در عاشورا مادر همه جوانان است و تیمارگر همه مجروحان و غم خوار همه کشتگان. وقتی علی اکبر(ع) از اسب به زمین می افتد، زینب(س) است که ماتم می گیرد و با فریاد مادر مادر! خود را بر جنازه او می افکند و اشک مادرانه می افشاند.

وقتی قاسم دلاور، فرزند امام حسن(ع)، با خاک آشنا می شود، نخستین سایه مهر که بر بالای خویش گسترده می بیند، مهربانی زینب(س) است و نخستین زلال کوثری که با گونه خویش می چشد، اشک حیات آفرین زینب(س) است.

نوجوان و کودکی که در خاک کربلا به خون می غلتد، زینب(س) را مادرانه بالای سر خویش می بیند و آخرین ره توشه مهر را برای سفر از او می ستاند.

اکنون دو نوجوان، دو سرو، دو صنوبر، دو ماهی بر خاک می تپند، ولی حضور هیچ دست مادرانه ای را حس نمی کنند تا غبار از چشم هایشان بستُرَد و خون از چهره هایشان کنار بزند.

شگفتا! زینب(س) حاضر، زینب(س) ناظر، زینب(س) مادر کجاست؟ مگر ندیده است فرو افتادن این دو نخل را؟ چرا مادری نمی کند؟ چرا رخ نمی نماید؟ چرا چهره نشان نمی دهد؟

مگر کیستند این دو جوان؟ مگر صحابی نیستند؟ مگر هاشمی نیستند؟ پس کجایی زینب(س)؟

این هر دو جوانان منند؛ عون و محمدند، دو هدیه ناقابل به پیشگاه برادر، به درگاه امام، امام برادر. آدم هدیه را که به رخ نمی کشد. به دنبال قربانی ناقابلش که ضجه و مویه نمی کند. من مادر همه هستم.

شرط ادب نیست به دنبال این دو پیشکش کوچک، دل برادر را سوزاندن و او را برانگیختن.

نه، شرط ادب نیست حضور یافتن و از حال و روز قربانی خود پرسیدن.

عجبا! ادب هنوز با کلاس درس تو فاصله دارد. تو عالی ترین مربی ادبی و فرهنگ ادب، واژه هایش را زینب(س) از تو وام می گیرد.

تو نیامدی اما ببین! از شکاف این خیمه ها نگاه کن. ببین برادر هدیه هایت را در آغوش می فشرد. ببین! با اشک هایش چگونه غبار از چهره جوانانت می شوید.

این ترنم لطیف و پدرانه حسین(ع) را حتماً در گوش جوانانت می شنوی که:

«پسر عزیزم! دردانه ام! پاره جگرم!»

سیّدمهدی شجاعی

 

پانوشت:
1 - الحسین فی طریقه الی الشّهاده، ص 65.
2 - درباره مقامات معنوی زینب و ویژگی هایش، ر. ک‍ : «الخصائص الزّینبیّه» از سیّد نور الدّین جزایری.
3 - درباره زندگی نامه حضرت زینب، از جمله ر. ک‍ : « بطلة کربلا » عایشه بنت الشّاطی، که با نام؛«زینب، بانوی قهرمان کربلا» به قلم حبیب الله چایچیان و مهدی آیت الله زاده ترجمه شده است.
4 - قادر طهماسبی (فرید).

منبع:

:
فرهنگ عاشورا، محدّثی، جواد، نشر معروف، قم، 1374،صفحه 217.
 

 

اين دل هماره دارد حال و هواى زينب

امروز دلم گرفته از غصه هاى زينب

از بين آتش و دود آيد صداى زينب

منم گداى زنيب, جانم فداى زينب

از كربلا به كوفه, از شهر كوفه تا شام

بگذشت تازيانه پا جاى پاى زينب

جانم فداى زينب, من خاك پاى زينب

منم گداى زينب, جانم فداى زينب

پيراهن حسينش از او جدا مسازيد

اين تحفه يادگارى مانده براى زينب

جانم فداى زينب, من خاك پاى زينب

منم گداى زينب, جانم فداى زينب



:: بازدید از این مطلب : 152
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 خرداد 1386 | نظرات ()