
من مبعوث شدم تا اخلاق نیك را بر پا دارم
http://feraghat90.blogfa.com/post-1118.aspx

بعثت تنها يك واژه نيست، بلكه هديه خداوند به همه هستي است. هنگامي كه زمين در تاريكي شد، مهر خداوند در خانه دل محمّد(ص) درخشيد و آذرخشي از «الله نور السّموات و الارض» در حرا جهيد و آفرينش را به نور آفتاب شاد كرد و از تاريكي درآورد. بیست و هفتم ماه رجب، تنها انسان از بخشش خداوندي بهره مند نشد، بلكه همه هستي از تاريكي گمراهي و نقص درآمد تا در پرورش گاه محمّدي(ص) به كمال برسد و مكارم و بزرگواري ها را ...

... مكارم و بزرگواري ها را در كلاس بزرگ معلّم هستي بياموزد. مبعث خواندند، چون رستاخيز در زمين آغاز شد و مردگان از نور احمدي به دم و نفحات الهي زنده شدند و آفرينش، جان دوباره گرفت. محمّد(ص) تا چهل سالگي به غار حرا مي شتافت و چشم به عرش مي دوخت و در انتظار يك فرمان بود: اقرء؛ بخوان اي محمّد!
دو راهنماي انسان
در نفس انسان نيازها و غرائز گوناگوني قرار داده شده است كه همگي طالب ارضاء و هدايت صحيح هستند. خداوند براي هدايت انسان بهترين ابزار را در اختيار او قرار داده و امكانات متعددي به او عطا فرموده است تا هم بتواند نيروي خود را صرف ارضاي نفسانيات كند و هم با امكانات و نيروي داده شده، بر خواهش هاي نفساني غلبه نموده، كشش هاي دروني را تحت نظم و ضابطه درآورد. دو راهنما نيز در اختيار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمايز كند؛ يكي در درون انسان كه عقل است و ديگري پيامبران الهي. از آنجا كه عقل انسان داراي خطا و نقصان است- بهترين دليل آن نيز همان است كه خود مي فهمد كه خطا مي كند- پيامبران از طريق وحي، دستورات را براي انسان بازگو مي كنند تا تمام رفتارها را به انسان بياموزند و حدود و مقررات آن را نيز روشن نمايند. جهان بشريت و اداره اجتماع، نيازمند به وحي و رسالت انبياء است و ايجاد نظم و اداره جامعه بدون داشتن يك قانون برتر امكان پذير نيست. قانونگذار اين قانون، بايد تمام نيازهاي بشر را در نظر بگيرد و همه مصالح و مفاسد فرد و جامعه را بداند و از دور و نزديك و گذشته و آينده با خبر باشد و خود، نفعي در آن نداشته باشد و حتي ناخودآگاه هم منافع طبقه و طايفه و گروهي را بر ديگري ترجيح ندهد و ضعيف و قوي، فقير و غني، سياه و سفيد، عالم و جاهل يكسان باشند. چنين جامعيت و مصلحت انديشي جز در قانون وحي و رسالت انبياء و قوانين آفريدگار و سازنده جهان و انسانها امكان پذير نيست. برترين هادي، آن است كه داراي مقام عصمت و مرتبط با وحي باشد و تنها راه آن، بعثت انبياء است. پس بعثت، بزرگ ترين نعمت خداوند بر بشر است و جا دارد كه خداوند بر اين نعمت منت گذارد و اين احسان و نيكويي را به رخ آنان بكشد، چنانكه مي فرمايد:«لقد من الله علي المؤمنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين.» (آل عمران/164)؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد- نعمت بزرگي بخشيد- هنگامي كه در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد و البته پيش از آن در گمراهي آشكار بودند.
عصر جاهلي، دوران فقدان عقلانيت
در روزگاري كه رسول اكرم(ص) به پيامبري برانگيخته شد، تنها يك ششم مردم عربستان شهرنشين بودند و ديگران چادرنشين و بيابانگرد. كار گروهي آنان كشتار و غارت بود و همدمشان شتر و شمشير. سرزميني كه خانه كعبه در آن بود و از اساس پايگاه توحيد و آيين حنيف به شمار مي آمد، در گذر روزگاران متمادي دست خوش تحولات ناروايي شده و مردمان خداپرست و موحد آن سامان به جاي پرستش خداي يكتا، به عبادت بت هاي ساخته دست خود روي آورده بودند. اصولاً اين روزگار را «عصر جاهلي» ناميده اند چون مظاهر غيرعقلاني و خلاف خردورزي در زندگي فردي و اجتماعي آنان حاكم بود و اعمال و رفتارشان نه تنها توجيه عقلي نداشت بلكه با مبادي عقلاني در تضاد كامل و تمام عيار بود.
وضعيت جهان پيش از بعثت
پژوهشگران تاريخ و فرهنگ، وصف جاهليت را فقط مخصوص مردم جزيره العرب نمي دانند. در آن ايام، دو دولت بزرگ و نيرومند (روم شرقي و ايران ساساني)، بر قسمت اعظم دنياي متمدن آن روز حكمراني داشتند. نقاط مسكوني آن زمان يا تحت سيطره اين دو امپراتوري بودند و يا تحت تأثير فكري، ديني و سياسي آنها. جنگهاي ممتد ايرانيان با روميان مدت بيست و چهار سال به طول انجاميد. خسارات سنگين و مخارج هنگفتي كه ايران و روم، در اين جنگها متحمل شده بودند، هر دو دولت را از كار انداخت و جز شبحي از اين دو قدرت نيرومند باقي نمانده بود. رومي ها مسيحي و ايرانيان زرتشتي، هر دو از مباني عقيدتي خويش دور شده بودند. ماليات هاي سنگين و طاقت فرسايي كه با عنوان هاي مختلف از توده مردم گرفته مي شد، در هر دو جهان زرتشتي و مسيحي فشارهاي مضاعفي را به مردم وارد مي كرد و آنان اميد داشتند كه روزي از اين وضعيت فلاكت بار نجات يابند و موعودشان هر چه زودتر ظهور كند. از نظر ديني هم در امپراتوري ايران وضع به هم پاشيده اي را ملاحظه مي كنيم؛ به گونه اي كه برخي به درستي عقيده دارند كه اگر پيامبر اكرم(ص) ظهور نمي كرد و اعراب مسلمان آيين اسلام را به ايران نمي آوردند، ايرانيان پادشاهي ساساني به مسيحيت مي پيوستند. بنابراين، واقعاً خلأ دين درايران عصر بعثت احساس مي شد.اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «والناس في فتن انجذم فيها حبل الدين... و جاهلها مكرم.»؛ خدا پيامبر اسلام را زماني فرستاد كه مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاي دين پاره شده و ستون هاي ايمان و يقين ناپايدار بود. در اصول دين اختلاف داشته و امور مردم پراكنده بود؛ راه رهايي دشوار و پناهگاهي وجود نداشت؛ چراغ هدايت بي نور و كور دلي، همگان را فرا گرفته بود. خداي رحمان معصيت مي شد و شيطان ياري مي گرديد؛ ايمان بدون ياور مانده و ستون هاي آن ويران گرديده و نشانه هاي آن انكار شده، راه هاي آن ويران و جاده هاي آن كهنه و فراموش گرديده بود. مردم جاهلي شيطان را اطاعت مي كردند و به راه هاي او مي رفتند و در آبشخور شيطان سيراب مي شدند. با دست مردم جاهليت، نشانه هاي شيطان، آشكار و پرچم او برافراشته گرديد. فتنه ها، مردم را لگدمال كرده و با سم هاي محكم خود نابودشان كرده و پا برجا ايستاده بود. اما مردم حيران و سرگردان، بي خبر و فريبخورده، در كنار بهترين خانه (كعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگي مي كردند. خواب آنها بيداري، و سرمه چشم آنها اشك بود؛ در سرزميني كه دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامي بود (نهج البلاغه - خ 2- ص 43).در عصر پر ننگ و نيرنگي اين چنين، خداوند اراده فرمود و حضرت محمّد(ص) را به پيامبري مبعوث كرد تا بشارتگر امين و امان و هدايت باشد.
نزول وحي در غار حرا
رسول گرامي اسلام هر ساله مدتي به كوه حراء مي رفت و به عبادت و راز و نياز و تفكر مي پرداخت. بيست و هفتم ماه رجب از سال چهلم عام الفيل، نخستين باري بود كه غار حرا، جايگاه عبادت هميشگي پيامبر وضعيت و چهره جديدي به خود گرفت و نور الهي، چنان درخشندگي به آن كوه داد كه آن را قداست و عظمت ويژه اي بخشيد. وحي الهي نازل شد كه «اقرا»، بخوان اي محمّد. و محمّد كه تاكنون نه كتابي خوانده بود و نه خطي نوشته بود، پاسخ داد: «خواندن نمي دانم، چه بخوانم!». «اقرأ باسم ربك الذي خلق»، بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. اين نداي جبرئيل بود كه به حضرت محمّد(ص) فرمود: «ارسلني الله اليك ليتخذك رسولا»(1) خداوند مرا به سوي تو فرستاده است، تا تو را پيامبر اين امت قرار دهم.عظمت وحي چنان بر بدنش سنگيني مي كرد كه به شدت مي لرزيد و عرق از پيشاني مباركش سرازير مي شد. محمّد از كوه فرود آمد. در اين هنگام كوه ها، صخره ها و سنگلاخ ها نسبت به او اداي احترام مي كردند و مي گفتند: «السلام عليك يا رسول الله». خود را به منزل رساند و همچنان از عظمت وحي، مي لرزيد، به همسرش فرمود «دثريني»- مرا بپوشان. اينجا بود كه ندا آمد: يا ايها المدثر، قم فأنذر، و ربك فكبر، و ثيابك فطهر والرجز واهجر و لا تمنن تستكثر. اي محمّد! اي كسي كه خود را در رختخواب پيچيده اي، برخيز! برخيز و بندگان را از عواقب گناهان و بديها بترسان! برخيز و پروردگارت را به عظمت و بزرگي ياد كن و از هر ناپاكي و پليدي دوري جوي و احسان خود را بر مردم منت نگذار و آن را بسيار مشمار. اين بار محمّد، اين صادق امين، رسالت بزرگ تر و مقدس تري از پروردگار گراميش دريافت مي كرد. اين مرد عظيمي كه شايسته ترين و كاملترين انسان بود و خداوند به خاطر وجود شريفش تمام افلاك و سماوات و ارضين را آفريده بود، اكنون مي خواست مردم هم به عظمت و جلالش پي ببرند؛ او را برانگيخت و به رسالت و نبوت مبعوث كرد تا آخرين پيامبر الهي باشد و جهان را از گمراهي، بردگي، كوري، بت پرستي و جهالت بيرون آورد و به نور هدايت و عبادت الله سوق دهد.
اخلاق، زيربناي دين
در حديثي از رسول مكرم اسلام آمده است كه «انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من تنها براي تكميل فضائل اخلاقي مبعوث شده ام.»(2) از اين فرمايش حضرت رسول(ص)، چنين استفاده مي شود كه اخلاق، ظرف، زمينه و بستر شكل گيري بناي دين است، يعني نه تنها روبنا نيست، كه زمينه شكل گيري ساير معارف ديني هم هست. امام صادق(ع) مي فرمايند: «همانا خداوند متعال مكارم اخلاق را به پيامبران اختصاص داد. پس كسي كه مكارم اخلاق در او هست، خدا را بر اين نعمت بزرگ بايد ستايش كند و كسي كه مكارم اخلاق ندارد، به درگاه خداوند تضرع نمايد و از او درخواست نمايد»، به آن حضرت گفته شد: مكارم اخلاق چيست؟ فرمود: مكارم اخلاق عبارت است از: پاكدامني، قناعت، صبر، شكر، حلم، حيا، سخاوت، شجاعت، غيرت، راستگويي، نيكوكاري، اداي امانت، يقين، حسن اخلاق و جوانمردي»(3)عيد مبعث، عيد نزول قرآن است، جشن هديه آسماني خدا به انسان و قرآن بهترين سراينده آموزه هاي بعثت. به اميد آن روز كه يادگار گرانبهاي پيامبرمان به مجالس درس و بحث ما كشيده شود و اين گونه كه اكنون مهجور است، تنها تسكين بخش مجالس عزاداري ما نباشد. اميد كه با بهره گيري صحيح از آن، بتوانيم متخلق به اخلاق اسلامي گرديم.
ليلا خدامي
پانوشت:
1- بحارالانوار، ج 18، ص 206
2- كنز العمال، حديث 52175 (جلد 3، صفحه 16).
3- تحف العقول ص 380

هديه خداوند
خطاب هاي خداوند به پيامبر(ص)
http://feraghat90.blogfa.com/cat-5.aspx
http://feraghat90.blogfa.com/post-1118.aspx
http://feraghat90.blogfa.com/post-1117.aspx

:: بازدید از این مطلب : 84
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1